۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۱۹ : ۰۹
عقیق: «پس از بیست سال»، نوشته سلمان کدیور، از جمله رمانهای دینی موفق در سالهای اخیر است که به حوادث صدر اسلام تا زمان عاشورا و واقعه کربلا میپردازد. بسیاری از مخاطبان کتاب کدیور را به دلیل ارائه اطلاعات دقیق تاریخی و در عین حال نثر جذاب و داستانگویی موفق نویسنده، آن را یکی از معدود آثار داستان دینی ماندگار در دهه اخیر دانستهاند؛ کتابی که همردیف با «نامیرا» صادق کرمیار قصد دارد تا با بهره بردن از جاذبههای زبان جادویی داستان، مخاطب خود را با فضای دوگانهای آشنا کند که از صدر اسلام تا همین الآن به آن دچاریم.
«پس از بیست سال» با جرقههای ذهن شخصیتی به نام سلیم بن هشام پیش میرود؛ فردی که در جوار معاویه زندگی میکند اما رفتارها و سخنان ابوذر در ذهن او سؤالاتی ایجاد میکند که در نهایت برای یافتن پاسخ مناسبی برای آن، اتفاقاتی رقم میخورد. این کتاب که از سوی شهرستان ادب منتشر و در دوازدهمین دوره جایزه ادبی جلال تجلیل شده، پس از انتشار به عنوان یکی از آثار پرمخاطب در حوزه رمان دینی و تاریخی مطرح است.
رهبر معظم انقلاب نیز در پیامی اخیراً کتاب کدیور را «واقعاً یک رمان» دانستهاند که «خیلی خوب از کار درآمده است.» حضرت آیتالله خامنهای پس از مطالعۀ رمان «پس از بیست سال» در پیامی که به نویسندۀ این کتاب ابلاغ شده است، فرمودهاند «سلام من را به نویسنده برسانید و به ایشان خدا قوت و خسته نباشید بگویید و همچنین از نویسنده و ناشر کتاب تشکر کنید.»
خبرگزاری تسنیم به مناسبت انتشار این پیام با سلمان کدیور به گفتوگو پرداخت که در ادامه میخوانید:
آقای کدیور! کتاب «پس از بیست سال» علیرغم حجم قابل توجهی که دارد، طی سالهای اخیر با استقبال خوبی از سوی مخاطبان همراه شده است. فکر میکنم در میان بازخوردهایی که از این اثر دریافت کردید، پیام رهبر معظم انقلاب جالبترین آنها باشد. ماجرا از چه قرار بود؟
پیام رهبر معظم انقلاب مربوط به حدود 10 روز پیش است که از دفتر ایشان با بنده تماس گرفتند و گفتند که ایشان کتاب «پس از بیست سال» را در محرم امسال مطالعه کردند و گفتند که با نویسنده تماس بگیرید و اظهار لطف کردند.
آیا تقریظ ایشان بر کتاب هم منتشر می شود؟
بعد از گفتوگو با من، گویا با ناشر که شهرستان ادب است، نیز صحبت کردند. ممکن است ناشر این موضوع را پیگیری کند. اما آنچه برای من کفایت میکند، این است که رهبر معظم انقلاب با وجود مشغلههای فراوانی که دارند، رمان «پس از بیست سال» را که حدود 750 صفحه است، خواندهاند. این اولین تجربه من در نوشتن داستان بود و برایم مهم است که ایشان کتاب را مطالعه کردهاند. غافلگیر شدم و از سوی دیگر، خوشحال شدم که رهبر انقلاب کتاب را مطالعه کردهاند و این بالاترین انرژی برای من نویسنده است.
آقای کدیور شما پیش از رمان «پس از بیست سال» در فضای شعر فعالیت میکردید و با این حوزه مأنوس بودید. ورود به حوزه داستاننویسی برای یک شاعر چه جذابیتها و چه سختیهایی داشت؟
دو موضوع در این زمینه مطرح است. نخست آنکه در حوزه شعر، شاعران توانمند زیادی داریم. شاعرانی داریم که در سطح عالی هستند و در واقع استاد این فن محسوب میشوند؛ به همین دلیل در حوزه شعر با خلأ کمتری مواجه هستیم، اما در زمینه داستان خلأهایی وجود داشته و داریم.
از سوی دیگر، شعر یک حالت احساسی، الهامی و لحظهای است. در یک لحظه الهام ناخودآگاهی برای شاعر رخ میدهد که شاعر آن را قلمی میکند و مینویسد و بعد روی آن کار و به اصطلاح جکشکاری میکند. اما داستان نوشتن حاصل بهرهگیری از احساس و تعقل است. شما در لحظه چیزی نمینویسید؛ بلکه نوشتن در این حوزه چند سال طول میکشد. داستاننویسی صبر بسیار بالایی میخواهد، نیازمند ممارست و حوصله بیشتری است و از سوی دیگر، اقبال به آن نیز کمتر از شعر و موسیقی است؛ چون سختتر است. در واقع میتوان داستاننویسی را همانند حفر یک چاه عمیق با سوزن تهگرد در نظر گرفت. نویسنده ماجراها را کمکم مانند قالی گره به گره خلق میکند، برای هر گره باید طرح و داستانی داشته باشد تا مجموع هزاران گره تبدیل به یک رمان شود.
رمان «پس از بیست سال» ماجرا را در بستر جنگ صفین روایت میکند و تمرکز بر این بخش است. در گفتوگویی اشاره کرده اید که صفین نیز از وقایع مهم تاریخی است و گاه از کربلا نیز مهمتر است. چرا برای رسیدن به کربلا، از صفین آغاز کردید؟
صفین وجه مغفول تاریخ تشیع است. آنقدر مهم است که چیزی از کربلا کم ندارد. ریشه اتفاقات قبل و بعد از کربلا نشأت گرفته از صفین است. صفین در واقع آوردگاهی است که دو قرائت مختلف از اسلام در مقابل یکدیگر قرار میگیرند؛ هر دو قرائت اسلامی است، هر دو وحی و پیامبر را قبول دارند و مخالفتی در ظاهر با اسلام ندارند، اما این دو قرائت با هم نبرد میکنند. در حقیقت صفین میدان جنگ دو شخص نیست، جنگ دو تفکر و اسلام است که در صحنه رخ میدهد. پیروز این جنگ کسی است که تاریخ اسلام را میتواند سالها مدیریت کند و صحنهگردان تاریخ باشد. اهمیت صفین به این دلیل است. به دوستی گفتم که شهدای صفین به هیج وجه کمتر از شهدای کربلا نیستند و اهمیت آن هم به دلیل قرار گرفتن این جایگاه در تنگه احد تاریخی است.
اتفاقاتی که در صفین رخ میدهد و جنگ که متأسفانه با آن شکل تمام میشود، سبب میشود که حوادث بعدی تاریخی نیز رخ دهد و تاریخ به اینجا برسد.
نویسنده در رمان تاریخی معمولاً همانند بندبازی است که باید تعادل میان تخیل و واقعیت را حفظ کند. در نظر نگرفتن این تعادل و تمایل به هر کدام از این دو سو، ممکن است اثر را با نواقص متعددی مواجه کند. این مسئله در رمان دینی که در بستر تاریخ روایت میشود، حساسیت بیشتری دارد. به عنوان یک نویسنده تا چه اندازه با این مشکل مواجه بودید و چطور آن را حل کردید؟
این مسئله بحران نویسنده است. نویسنده در ژانرهای دیگر مانند رمانهای آپارتمانی و مدرن با چنین دردسری مواجه نیست. قدرت تخیل نویسنده در این دست از آثار همانند اسبی است که جولان میدهد و هرجا که خواست میرود. اما در رمان دینی نویسنده نباید به گونهای تخیل کند که با واقعیت تاریخی در تعارض باشد. او دیگر این اختیارات و وسعت عمل را ندارد.
نوشتن در ژانر رمان تاریخی دشوار است؛ به همین دلیل نویسندگان کمتری راغب میشوند که در این فضا فعالیت کنند. از سوی دیگر، بسیاری در رمان تاریخی این اجازه را دارند که نقد تخصصی کنند. مثلاً اگر شما رمانی درباره امام علی(ع) بنویسید، از دانشآموزی که در این زمینه مطالعاتی داشته تا استاد دانشگاه و کارشناس حوزه تاریخ میتواند رمان شما را نقد و بررسی کند. این موضوع برگرفته از غیرتی است که مردم نسبت به اهل بیت(ع) دارند و گاه برنمیتابند که از ائمه(ع) نیز همانند هر شخصیت داستانی دیگر تصویرگری کنید. در مجموع نوشتن رمان تاریخی هم قبل و هم بعد از نوشتن سختیهایی دارد.
حفط این تعادل مهم است، تاریخ بر مبنای واقعیت است و رمان براساس خیال شکل گرفته است، نویسنده رمان تاریخی در واقع سعی دارد که رمانی با همکاری دو چیز متضاد خلق کند. این دو همانند آب و آتش و سنگ و شیشه هستند و این موضوع، برای نویسنده بحرانهایی به وجود میآورد، رها شدن از این شرایط بستگی به مهارت نویسنده و مطالعه و غوری دارد که او بر روی شخصیتهای داستانش انجام داده است.
از سوی دیگر، نویسنده تا حدی میتواند در داستان به امام معصوم(ع) نزدیک شود. من در کتاب «پس از بیست سال» تلاش کردم که شخصیت امام(ع) را وارد داستان کنم و کنشگر باشد. عموماً امام معصوم(ع) در دیگر آثار غایب است و دیگر شخصیتها دارند درباره ایشان صحبت میکنند. اما من تصمیم گرفتم که امام(ع) در کتاب «پس از بیست سال» حی و حاضر باشد، دست به عمل بزند و این قابل ارزشگذاری باشد.
با توجه به اینکه دغدغه این را داشتید که به نوعی به ریشه اتفاقات تاریخی نیز تاحدودی بپردازید و از این منظر داستان خود را روایت کنید، فکر میکنید که میتوان برای این وقایع تاریخی ما به ازای امروزی نیز در نظر گرفت؟ به عبارت دیگر، آیا این وقایع تاریخی میتواند با حوادث روزگار ما نیز نسبتی داشته باشد؟
تاریخ ما به خصوص تاریخ اسلام، دردهای مشترکی دارد که دارد تکرار میشود. اگر کتاب «پس از بیست سال»، 100 سال پیش نوشته میشد و ما الآن نیز آن را میخواندیم، میگفتیم که چقدر شبیه امروز ماست. همینطور اگر کتاب 100 آینده نیز نوشته میشد، همین احساس را داشتیم. کتاب، امروز را در تاریخ جعل نمیکند، بلکه تاریخ ما حاوی رنجهای مستمری مانند اشرافیگری، سوء استفاده از اسلام برای کسب ثروت، ریا و ... است. هر نویسندهای بخواهد روی این موضوعات کار کند، میگوییم این داستان برای امروز ما نوشته شده است، اما این به خاطر دردهای مستمری است که دائم در حال تکرار است.
به عبارت دیگر، تاریخ تکرار نمیشود، بلکه آدمها تکرار میشوند. آدمها هستند که درباره وقایع رفتار یکسانی دارند. عمرو عاصی که قبلاً بوده، امروز نیز حضور دارد اما کت و شلوار میپوشد. عمار، مالک اشتر و ... نیز تکرار میشوند. این رنجها تکرار میشود و آدمها در این میان یا برندهاند یا بازنده. نمیتوان گفت که این مسائل مخصوص دوره ماست. به همین دلیل معتقدم اگر نویسندهای 20 سال بعد نیز با همین رویکرد، داستانی بنویسد، گمان میکنیم که این قصه امروز روزگار ماست.
در سالهای اخیر نمونههای موفقی از رمان تاریخی منتشر شده است. از آثار سیدمهدی شجاعی گرفته تا کارهای آقای کرمیار و قیصری و «پس از بیست سال». با وجود این، آنچه برداشت هنری از این آثار میتواند اتفاق بیفتد، چندان به چشم نمیآید. تلویزیون چند سالی است که به پخش سریالهای تکراری در ایام محرم بسنده کرده که تاحدود زیادی مورد انتقاد مخاطبان نیز قرار گرفته است. چرا با وجود داشتن این ظرفیت، کار هنری خاصی صورت نمیگیرد؟ خود شما برای کتاب «پس از بیست سال» پیشنهادی برای تبدیل شدن کتاب به فیلمنامه داشتهاید؟
موسیقی یک کشور وقتی تعالی پیدا میکند که شعر خوبی داشته باشد، شاعر شعر خوبی میگوید و خواننده نیز آن را اجرا میکند. در دیگر آثار هنری نیز این مسئله صدق میکند. ریشه تولید آثار هنری مانند فیلمنامه، رمان و داستان است که متأسفانه در کشور ما چندان اقتباس نمیشود. فیلمنامهنویس ممکن است موقعیتی را خلق کند، اما رمانها میتوانند قصه بگویند. قصه گفتن وجه هنری بالا و سختی دارد. قصه یعنی چه؟ یعنی وقتی مخاطب آن را میخواند، تکان نخورد و داستان را ادامه دهد. مثل پدربزرگ و مادربزرگها که قصه میگویند و بچهها حواسشان به کلی به آنهاست.
فیلمنامهنویسها با وجود این ظرفیتها، سعی نمیکنند که از کارهای خوب اقتباس کنند. این در حالی است که در سینمای غرب، قویترین و فاخرترین کارها، مربوط به رمانهای تاریخی آن کشورها است. چرا در کشور ما چنین رویکردی دیده نمیشود؟ چون در کشور ما به تاریخ و آنچه بر ما گذشته، بهایی داده نمیشود.
در مورد کتاب «پس از بیست سال» نیز باید بگویم که یکی از کارگردانان سال گذشته پیشنهاد داد که تله تئاتری درباره این کتاب ساخته شود. من از ایشان پرسیدم که شما کتاب را مطالعه کردهاید، گفت نه، خیلی سرم شلوغ است و ... . من هم از ایشان خواستم که ابتدا کتاب را بخوانند تا بعد درباره کار صحبت کنیم.
منبع:تسنیم