عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۱۱۴۲
تاریخ انتشار : ۰۱ مهر ۱۳۹۱ - ۱۰:۲۴
بخشی از جلسه اخلاق چهارشنبه شب آیت الله جاودان در اهمیت تفکر
استاد ما حاج آقای حق شناس مثال ابوذر را می فرمودند. در مورد ابوذر که فرمودند أکثـَرُ عبادَة أبی ذرَ التـّفکـّر. ابوذر وقتی در مسجد الحرام بود از صبح تا ظهر به طواف و نماز نمی گذراند. یک گوشه ای می نشست و فکر می کرد. اکثر عبادت ابوذر تفکر بود.

یک آقای بزرگواریست از علمای اصفهان. ایشان سال های دراز در نجف درس خوانده. خانواده اش هم خانواده بسیار بزرگی است. البته دیگر در میان این خانواده هیچ عالمی نیست. اما یک روزی بزرگ ترین علمای اصفهان از این خانواده بودند. ایشان در حدود سی و پنج سالگی که تحصیلاتش را کامل کرد و مثلا فرض کنید چند تا اجازه اجتهاد یافت به اصفهان برگشت. حالا شاید این حادثه مربوط به بعد از وفات پدرشان باشد. در هر صورت در مسجدی که ایشان داشت به جای پدر نشست. درس، بحث، قضاوت و تمام کارهایی که یک عالم می کند را چندین سال به عهده گرفت. یک وقت داشت با خودش فکر می کرد. بعد دید که شک و شبهه به سراغش می آید. مدتی است شک و شبهه به سراغش آمده. اگر بخواهد به همین شکل با شک و شبهه ها ادامه دهد خیلی عاقبت خوبی ندارد. چکار کند؟ بعد ایشان فکر کرد که خوب است من قبل از اینکه ظهر به نماز بروم، یک مدتی بنشینم و فکر کنم. مثلا از فردای آن روز بنا بر این داشت که قبل از رفتن به مسجد یک ساعت در خانه بنشیند در اتاق خلوتی و فکر کند. این فکر یک روز و دو روز و چهار روز او را غرق کرد. یکی از راه های رسیدن به کمال فکر کردن است.

استاد ما حاج آقای حق شناس مثال ابوذر را می فرمودند. در مورد ابوذر که فرمودند أکثـَرُ عبادَة أبی ذرَ التـّفکـّر. ابوذر وقتی در مسجد الحرام بود از صبح تا ظهر به طواف و نماز نمی گذراند. یک گوشه ای می نشست و فکر می کرد. اکثر عبادت ابوذر تفکر بود. بعد ایشان می فرمودند این تفکر در این زمینه بود که ببیند مشکل ما کجاست و برایش یک راه حل پیدا کند. این از آن عبادت هایی است که می گویند یک ساعتش مثلا معادل یک سال است. شما فکر کردی و دیدی الان مشکلت اینجاست. رفتی برای معالجه اش. اگر شما یک لحظه هم فکر کردی و به یک همچین نتیجه ای رسیدی به اندازه یک سال، ده سال، پنجاه سال ممکن است ارزش داشته باشد.

ایشان نامشان آقا سید محمد اصفهانی است و کتابی به نام تکثیر دارد که قدیم چاپ سنگی بود و اهل معنا به دنبالش بودند. دوره های اخیر هم چاپ دومش بود. عرض کردم که ایشان در نتیجه فکر غرق شد. آنجایی که انسان باید غرق شود، غرق شد. ما به کجا فکر می کنیم؟ غرق در چه هستیم؟ همه غرق اند. اما در چه فکری غرق اند؟ ساعتی بر ما بگذرد که هیچ خیالی در ذهن نداشته باشیم ولو آن لحظه هم که هیچ خیالی در ذهن ما نیست یک پول نمی ارزد. هیچ قیمت ندارد. حالا آن لحظاتی که داریم فکر می کنیم هم فکرمان کجاست؟ خور و خواب و خشم و شهوت.

حالا فرض کنید که شما اهل درس هستید یا آقایی تاجر است و فکر تجارت می کند. فکر تجارت یا فکر درس فرقی دارد؟ نه خیر. آن کسی که به ناهار ظهرش فکر میکند هم هیچ فرقی با این ندارد. آن فکری که ایشان را غرق کرد این فکر ها نبود. نمونه فکری بود که برای ابوذر فرمودند. ببینید أکثـَرُ عبادَة أبی ذرَ التـّفکـّر. عبادتش فکر کردنش بود. فکر ما اصلا عبادت نیست. فکر ما مثل آن آدمی است که آخر شب دارد پول هایی که کاسبی کرده است را می شمارد. آن کار چه قدر قیمت دارد؟ یا مثلا فرض کنید دارد مغازه اش را جارو می کند. فکر کردن های ما هم همان وزن را دارد. آن وقت از ایشان عجایب و غرایب نقل کرده اند. این یک داستان بود. بعد ایشان بحث فرموده بود که من هرچه فکر می کنم، هرچه فکر می کنم یادم نمی آید یک گناه کرده باشم. اینکه توانست با فکر به نجات برسد و نجات یافت اینگونه است. یک کسی رفت شهید شد، نجات یافت. یک کسی زحمت کشید و ریاضت کشید، نجات یافت. با فرض اینکه نجات یافت ها. ایشان فکر کرد، نجات یافت. فرض چنین فکری در آن زمینه است.

ایشان می گفتند من هرچه فکر می کنم یادم نمی آید که در تمام عمرم یک گناه کرده باشم. در امور مقدماتی. مثلا فرض کنید از چهارده پانزده سالگی که فرد مکلف می شود بعد از تکلیف ایشان در سی و پنج سالگی به فکر افتاده بود. من به رفقای طلبه می گفتم شما وقتی سن تان کم است زیاد این در و آن در نزنید و به دنبال استاد نگردید. پخته نیستید و یک مرتبه سر از درویش خانه و بدتر از آنجا در می آورید. سر از یک جایی درمی آورید که یک سره به جهنم می برد. من به بچه ها می گفتم تو بکوش گناه نکنی. اگر گناه نکنی در سی سالگی هم که به یک استاد برسی می توانی جا پیدا کنی. اگر انسان گناه کرده باشد که هیچ. اما اگر گناه نکرده باشد، همیشه امکان نجاتش هست. یک ماشین از کنار انسان عبور می کند و دست آدم را می گیرد و سوار می کند و می برد. اگر گناه نکرده باشد. حالا ایشان هم گناه نکرده بود. به برکت فکر به نجات رسید.


منبع: javedan.ir


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین