کد خبر : ۱۱۲۴۰۳
تاریخ انتشار : ۰۸ خرداد ۱۳۹۹ - ۱۱:۱۹

دفاع از حقانیت قرآن در شبکه تلویزیونی برزیل

فعال حوزه بین‌الملل ضمن بیان خاطرات سفر خود به کشور برزیل، از حضور در شبکه‌های تلویزیونی و رادیویی برای تبلیغ دین و اشتراکات مسیحیت با اسلام تا تبلیغ در کلیسا و نیز دیدار با رهبران دینی و حضور در مدارس ابتدایی این کشور می‌گوید.

عقیق:سختی کار تبلیغ در بیرون مرزها از آن‌روست که امروزه روح ماده‌گرایی و سلطه‌طلبی و ترویج آموزه‌های غیرتوحیدی در غرب موجب شده که فاصله انسان‌ها از دین بیشتر شود؛ مضاف بر اینکه نیازهای یک منطقه با مناطق دیگر متفاوت است. شاید در یک منطقه از جهان مثل آمریکا نیازهایی مطرح باشد که این نیازها اصلاً در اروپا جایگاه نداشته باشد و یا در کشورهای آفریقایی شدیدتر باشد.

از این رو روحانی یا مبلّغی که نماینده دینی ما در هر منطقه جهان است، بایستی علاوه بر تسلط بر زبان آن مناطق، وضعیت جغرافیایی و نیازهای آن نقاط را به‌خوبی بشناسد؛ ضمن آنکه نیازهای گروه‌های سنی و جنسی و نیز اقشار مختلف مردم مثل نخبگان، دانشجویان و عالمان با یکدیگر متفاوت است و باید اشراف زیادی نسبت به حیطه‌های مختلف مردم آن سرزمین داشت؛ بنابراین باید اذعان داشت اکنون در دنیا تبلیغ جنبه علمی و تخصصی پیدا کرده است و نمی‌توان با معلومات جزئی وارد این حیطه شد.

حجت‌الاسلام احمد قادری، از روحانیون مبلغی است که کار خود را با یادگیری زبان پرتغالی آغاز کرد. وی متولد 1364 از شهر مقدس قم است. قادری درباره انگیزه یادگیری زبان پرتغالی به خبرنگار تسنیم گفت: در سال 1395 از این جهت وارد مؤسسه بین‌المللی جامعة‌المرتضی شدم و در سال1396، فعالیت زبانی خود را با حضور در دوره‌های تکمیلی زبان پرتغالی مؤسسه "نسیم رحمت"، تکمیل کردم. در نهایت پس از مدت 2 سال و نیم به این زبان مسلط شدم. پس از آن، کار تبلیغ خود را از اواخر سال 1397 از طریق فضای مجازی آغاز کردم. اولین سفر تبلیغی خود را در بهمن ماه سال 97 به کشور برزیل داشتم.

در ادامه، شرح مختصری از این سفر را از زبان ایشان می‌خوانید.

* درباره سفرتان به برزیل و علت حضورتان در این کشور را توضیح بدهید.

سفر بنده همزمان با چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی بود. قبل از شرح سفر، ابتدا عرض کنم ما در آمریکای لاتین ظرفیت بسیار بالایی از جمعیت‌هایی را داریم که با دین مبین اسلام آشنا نیستند، اما در عین حال قدرت مانور تبلیغاتی زیادی در این جوامع وجود دارد. زبان رایج آنها نیز اسپانیولی و پرتغالی است و کم نیستند طلبه‌هایی که به این زبان‌ها مسلطند که البته به نسبت جمعیت در آمریکای لاتین، نیاز به تربیت نیروی متخصص بیشتری است.

متأسفانه ما تعامل خود را با این کشورها، در حد صادرات دام و طیور محدود کردیم و از فضای بسیار باز و زمینه‌ی به شدت مساعد کار فرهنگی بازماندیم. ضروری است متولیان امر، فکری برای این ظرفیت داشته باشند تا بسترهای لازم برای تعاملات فرهنگی و آیینی صورت گیرد. غیر از اعزام مبلغ بومی و غیربومی که توسط نهادهایی چون سازمان فرهنگ و ارتباطات، جامعةالمصطفی و غیره به صورت محدود وجود دارد، به صورت سالانه، تعداد قابل توجهی از روحانیون، جهت نظارت بر ذبح شرعی، به کشورهای آمریکای لاتین، خصوصا برزیل اعزام می شوند که بسیار لازم هم هست؛ اما مشکل اینجاست که نهادهایی چون وزارت جهاد کشاورزی به عنوان نهاد اعزام کننده، با وجود هزینه‌هایی که از بیت‌المال صرف این امور می‌کنند، هیچ برنامه‌ای برای استفاده‌ی موثر تبلیغی و دینی، از طلاب در این بازه زمانی ندارند و گاه حتی مانع این امور می‌شوند که بنده خودم تجربه کرده‌ام.

 
متأسفانه ما تعامل خود با این کشورها (آمریکای لاتین) را در حد صادرات دام و طیور محدود کردیم و از فضای بسیار باز و زمینه‌ی به شدت مساعد کار فرهنگی بازماندیم. ضروری است متولیان امر، فکری برای این ظرفیت داشته باشند تا بسترهای لازم برای تعاملات فرهنگی و آیینی صورت گیرد.
 
 

 با توجه به فرصت چهار ماهه‌ای که در آنجا برای امر تبلیغ داشتم، ظرفیت بالایی را مشاهده کردم. هرچند در برخی از شهرهایی که حضور داشتم، مسجد و مسلمانی نبود، اما مردمانی بودند که دنبال حقیقت بودند. خدا هم به ما توفیق داد و در حد توان بحمدلله توانستیم کارهای تبلیغی خوب وتاثیرگذاری در آنجا انجام دهیم.

* بین مردم حضور داشتید و یا در جایی مستقر بودید؟

به طور کلی فعالیت‌هایم در این سفر به پنج بخش تقسیم می‌شد: فعالیت‌های عمومی، ارتباط با کلیسا و رهبران کلیسا، ارتباط با مداس، بازدید از خانه سالمندان و تعامل با رسانه‌ها در قالب حضور در برنامه‌های رادیویی و تلویزیونی.

 

* یعنی در فعالیت‌هایی عمومی به مردم از دین اسلام می‌گفتید؟ حکومت با شما کاری نداشت؟

  برزیل بر خلاف بعضی از کشورهایی که کسی حق تبلیغ دین خودش را ندارد، مثل چین، بسیار فضای آماده تبلیغی دارد و در یک جمله می‌توان گفت در آنجا تقریباً مانعی برای فعالیت‌های تبلیغی وجود ندارد؛ البته با پیگیری و هماهنگی‌های مختلف در مدارس و کلیساها حضور داشتم. در این مدت سعی می‎کردم در قالب برنامه‌های فرهنگی، زمینه را برای آشنایی مردم با دین اسلام و پیامبر و ائمه علیهم‎السلام فراهم کنم.

کشور برزیل ,

تمجید کشیش‌های مسیحی از برنامه جشن ولادت امیرالمؤمنین

مثلاً نوروز سال 98 که همزمان با میلاد امیرالمؤمنین علیه‌السلام بود، ما ایستگاه صلواتی برپا کردیم. به عبارت بهتر، ایستگاه جشن و توزیع شکلات. برزیلی‌ها خیلی به شکلات علاقه دارند. ما هم شکلات تهیه کردیم و داخل بسته‌ها قرار دادیم. همراه با شکلات‌ها، احادیثی از امیرالمؤمنین به زبان عربی و پرتغالی قرار دادیم. خب این مسئله برای ما امری عادی است؛ چرا که برایمان از کودکی عادی شده است. اما بازخوردش برایم جالب بود. پس از این سفر برخی از پدران روحانی‌ و یا کشیش‌های کلیسا مرا تشویق کردند و گفتند چه کار جالبی برای تبلیغ دین‌تان کردید و چه کلمات با ارزشی داخل آن قرار دادید ! ما هم از کار شما الگو می‌گیریم و در کلیسا همین کار را خواهیم کرد.

* کلاً مردم برزیل دارای چه آداب و رسوم هستند و فرهنگ غالب بر آنها چیست؟

این کشور با جمعیت بالغ بر200 میلیون نفر، به جهت وجود ملیت‌های متعدد، فرهنگ‌ها و آداب و رسوم متفاوتی دارند؛ بنابراین نمی‌توان اظهار نظر قطعی درباره فرهنگ مردمان این کشور داشت. هر استانی مجزای از سایر استانها، دارای فرهنگ و رسوم متفاوتی‌ هستند. به طور کلی فرهنگ مردم برزیل شباهت زیادی به فرهنگ مردم ایران دارد. خونگرم و مهمان‌پذیرند. خیلی خوب با یکدیگر ارتباط برقرار می‌کنند. البته بر اساس نژاد و قبیله‌هایی که دارند، استثنائاتی وجود دارد که البته همه جای دنیا همین طور است. 

از این جهت سبک زندگی آنها مثل خود ما ایرانیان است. خیلی اهل کار و تلاشند. وقتی به آنها کاری سپرده می‌شود، سعی می‌کنند به بهترین نحو انجام دهند. به قوانین اجتماعی کشورشان بسیار پایبند هستند؛ مثلاً در فرهنگ عبور و مرور، مقیدند هنگام چراغ قرمز بایستند و بعد عبور کنند. رانندگان به احترام عابران پیاده بایستند.

ماجرای نصب پرچم ایران

* در یکی از تصویرها عکس پرچم ایران دیده می‌شود. ماجرای این پرچم چیست؟

در نزدیکی یکی از شهرهایی که بنده مدتی آنجا بودم، کشتارگاهی وجود داشت که در همان ایام، برای ایران تولید داشت. طبق پروتکل‌های بین‌المللی، کشتارگاه‌ها در زمانی که برای کشوری تولید دارند، موظفند پرچم همان کشور را در ورودی کشتارگاه نصب کنند که البته این اتفاق نیفتاده بود. به کشتارگاه اطلاع دادم، گفتند ما پرچمی از ایران نداریم تا نصب کنیم، با سفارت ایران در برزیل تماس گرفتم تا از آنجا تهیه کنم، در کمال تعجب گفتند: پرچم نداریم تا برای شما بفرستیم. در نهایت با پیگیری‌هایی که انجام شد، روی پارچه، تصویر پرچم مقدس جمهوری اسلامی ایران را پرینت گرفتیم و بحمدالله نصب شد.

کشور برزیل ,

کم نیستند مردمی که در برزیل یا کشورهای آمریکای لاتین شناخت کافی از ایران ندارند. حتی اسم ایران هم نشنیده بودند. شاید یکی از علتهای آن، نزدیک بودن تلفظ پرتغالیِ کلمه‌ی ایران با عراق است؛ تقریباً به یک شکل تلفظ می‌شود. البته پس از قصه برجام، اسم ایران به خاطر ابعاد سیاسی که داشت، در خیلی از مناطق دنیا سر زبان‌ها افتاد.

من هم کاری که از دستمان بر می‌آمد، اینگونه بود که دستاوردها و پیشرفت‌های انقلاب را در قالب عکس‌نوشته به مخاطبان خودمان ارسال می‌کردم. عکس‌العمل مردم آنجا این چنین بود که ما شناختی از ایران نداشتیم و فکر نمی‌کردیم کشوری که این همه سال در گیر جنگ و تهدید و تحریم بوده است، تا این حد پیشرفت‌های قابل توجه داشته باشد. خلاصه برایشان جذاب بود. در برخی مجامع و مجالس وقتی اسم ایران می‌آمد، سؤال برایشان ایجاد می‌شد که اصلا کشور ایران کجاست؟. بنابراین نیاز است که در حد توانمان ایران و دستاوردهای انقلاب و پیشرفت های چهل‌ساله ی خود که مرهون خون شهدا و همت جوانان این مرز و بوم بوده را به گوش همه دنیا و نیز دشمنان انقلاب و ایران  برسانیم. باید بگوییم با وجود تحریم ها توانستیم این قدر پیشرفت کنیم.

 
عکس‌العمل مردم آنجا این چنین بود که ما شناختی از ایران نداشتیم و فکر نمی‌کردیم کشوری که این همه سال در گیر جنگ و تهدید و تحریم بوده است، تا این حد پیشرفت‌های قابل توجه داشته باشد
 
 

* یکی از فعالیت‌‌هایی که معرفی کردید، حضور در کلیسا و گفت و گو با رهبران کلیسا بود. چه مسائلی رد و بدل می‌کردید؟

طی مدتی که در برزیل بودم، با چند تن از رهبران کلیسا یعنی پدران روحانی دیدار و گفت و گو داشتم. در کلیسا چندین نوبت سخنرانی کردم. یک نوبت به رهبران کلیسا گفتم: قصد دارم برای بچه‌ها برنامه داشته باشم. در نهایت زمانی را به ما اختصاص دادند.

حضور رهبران کلیسا در صف کاردستی شیخ ایرانی

وقتی وارد کلیسا شدم، برنامه خود را قطع کردند. جایگاه و میکروفن را به بنده دادند. پس از عذرخواهی از بزرگترها، بچه‌ها را صدا زدم و جلو آمدند. گفتم می‌خواهم برای شما کاردستی درست کنم و به شما هدیه بدهم. همین کار را هم کردیم. هر کاردستی که آماده می‌شد، شروع به تشویق می‌کردند. استقبال بچه‌ها و خانواده‌ها به قدری زیاد بود که به ناچار برای تمامی کودکانی که در آنجا حضور داشتند و جمعیت کمی هم نبودند، کاردستی درست کردم. نکته جالب اینجا بود که خود رهبران کلیسا هم آخر از همه ایستادند تا کاردستی از شیخ بگیرند.

 

بنابراین به راحتی زمینه‌اش فراهم بود که یک روحانی از ایران به قلب آمریکای لاتین برود و داخل کلیسا برای بچه‌ها برنامه داشته باشد و آموزه‌های اسلام را در قالب بازی القا و معرفی کند. کار در این مناطق باید مستمر و بلندمدت باشد نه مقطعی تا اثرگذاری خود را نشان دهد. حضرت آقا فرمودند: در کار فرهنگی هیچ وقفه و تعللی جایز نیست؛ چون بیشترین تلاش دشمنان بر روی جامعه و ملت و کشور ما، تلاش فرهنگی است.

به اذعان ساکنین مناطقی از برزیل که در آنجا فعالیت تبلیغی داشتم، نه قبل از بنده کسی کار تبلیغی کرده بود، و نه بعد از بنده تا امروز، فردی برای کار تبلیغی اقدام نکرده است. می‌خواهم استناد کنم به فرمایش امام راحل که دائماً تاکید بر تبلیغ و کار فرهنگی مستمر در خارج از کشور را داشتند و می فرمودند: ما تبلیغات‌مان در خارج بسیار ناقص است و اشخاصی که از خارج می‌آیند اینجا و با من ملاقات می‌کنند، همه از این مطلب شکایت دارند که در خارج، تبلیغات کم است.

* با خود رهبران کلیسا چه گفت و گوهایی رد و بدل می‌شد؟

گفت و گوهای دوستانه در موضوعات کلی و در خلال آن به معرفی ایران و دین مبین اسلام  می پرداختم. از قدیم الایام دو کلیسای اوانجلیک و کاتولیک اختلافات اعتقادی با هم دارند. از جمله اینکه آنها در موضوع  حضرت مریم سلام الله علیها باهم اختلاف دارند. کاتولیک‌ها مریم مقدس علیهاالسلام را به عنوان مادر حضرت عیسی علیه‏السلام پذیرفته‌اند و ایشان را مقدس می‌شمارند، اما اوانجلیک‌ها چنین اعتقادی ندارند. آنها معجزه ولادت عیسی علیه‏السلام را قبول ندارند. پس از یک سخنرانی که در کلیسا داشتم، از بنده دعوت شد به خانه رهبران کلیسا برویم.

هدیه شیخ ایرانی به کشیش مسیحی

در منزل رهبر کاتولیک‌ها که رفتم، بسیار مؤدبانه و محترمانه برخورد کردند. از مشترکات دین اسلام و مسیحیت گفتیم. بنا نداشتیم نقاط اختلاف را بگوییم. از قرآن برایشان گفتم. هدیه‌هایی برای آنها بردم. کتاب "آموزه‌های قرآن کریم" که به قلم رهبر معظم انقلاب است و به زبان پرتغالی ترجمه شده بود، را به آنها دادم که با استقبال زیادشان مواجه شد. بعدها خودشان پیام فرستادند که عجب کتاب جالب و پر مفهومی بود.

کشور برزیل ,

در خانه کشیش کاتولیک

وقتی بنا شد به دیدار کشیش اوانجلیک‌ها بروم، با اینکه از قبل هماهنگ شده بود، با چهره عبوسی با من روبرو شد. از هر جایی می‌خواستم وارد شوم تا از مشترکات مسیحیت و اسلام بگویم، مسیر را می‌بست. وقتی از توحید صحبت می‌ شد، می‌گفت خدای ما با شما متفاوت است. درباره پیامبران نیز همین طور بود. معتقد بود ما پس از عیسی علیه‌‏السلام هیچ پیامبری را قبول نداریم. در عین حال، برای او هم در کنار هدیه، جزوه‌ای از معرفی اسلام گذاشتم تا شاید اگر فطرتش به دنبال گمشده‌ی اصلی می‌گشت، به آن دسترسی داشته باشد.

* در مدارس که حضور پیدا می‌کردید، برخورد کودکان با یک روحانی چگونه بود؟

ابتدا عرض کنم ما در برهه و مقطع زمانی حساسی قرار گرفتیم که فضای مسموم تبلیغات غربی روی نوجوان، جوانان و حتی کودکان ما سایه افکنده است. اینکه مرحوم امام تاکید داشتند که کار را باید از کودکان آغاز کرد و می‌فرمودند: «امید من به شما دبستانی‌هاست» یا «بچه‌ها را از ابتدا خوب بار بیاورند، که دانشگاه دیر است»، حقیقتی غیر قبال انکار است. امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام در حدیثی فرمودند: إِنَّما قَلبُ الحَدَثِ كَالأرضِ الخالِیَةِ؛ دل و قلب نوجوان مثل زمین خالی است؛ هر بذری در آن بپاشید، این بذر به بار می‌نشیند؛ لذا باید به فکر نوجوانان بود و آنها را دریافت. با توجه به تجربه‌ی 10، پانزده ساله‌ای که در تدریس برای کودکان و نوجوانان داشتم، وقتی با کودکان مسیحی برخورد کردم، آنها را مستعد دریافت آموزه‌های دین یافتم. همه جا همین گونه است. آدم افسوس می‌خورد که چرا در امر تربیت چه داخلی و چه خارجی این همه کوتاهی می‌کنیم.

کشور برزیل ,

سر کلاس یکی از مدارس رفتم، پس از اجرای برنامه، با درخواست مدیر، نشستم و بچه‌ها دورم حلقه زدند. سؤالات کودکانه‌ای از من می‌پرسیدند؛ برای کجا هستید؟ از کدام کشورید؟ این کلاه چیه روی سر شماست؟(منظورشون عمامه بود) من هم توضیح  می‌دادم. مثلاً می‌پرسیدند: ایرانی‌ها چه غذایی می‌خورند و چه غذایی دوست دارند؟ بر اساس ذهن کودکانه‌شان این دست سؤالات رو می‌پرسیدند. علاوه بر این برخی آموزه‌های توحیدی و اعتقادی رو به آنها یاد می‌دادم.

مدرسه‌ای دیگری رفتم که غیر انتفاعی بود. جالب بود که دانش آموزان این مدرسه از بچه‌های سه چهار ساله بودند تا پیش دانشگاهی. به بهانه‌ی تدریس و آموزش زبان فارسی به دانش آموزان، با هماهنگی، وارد مدرسه شدم. ابتدا مدیر مدرسه از من پرسید: شما اهل کجا هستی؟ من گفتم ایرانی هستم. شما ایران را می شناسید؟ گفت: ایران رو نه ولی اسرائیل رو می‌شناسم و به آنجا هم سفر کرده‌ام. اینجا بود که تازه فهمیدم چقدر باید هنوز کار کرد.

رد پای مدیر اسرائیلی در مدارس برزیل

به هر صورت سر کلاس ها رفتم. جملاتی از زبان فارس مثل من پدر و مادرم را دوست دارم، به بچه‌ها آموزش دادم. از بچه‌ها سؤال می‌پرسیدم و جایزه می‌دادم. داخل محوطه فضای سبز مدرسه هم با بچه ها برنامه داشتم. در پایان هم بچه‌ها به خاطر محبت و آن فطرت پاکی که داشتند، نقاشی‌های خودشان را به من هدیه دادند. نکته قابل توجه اینکه تا پایان زمانی که در آن شهر بودم، هر چه تلاش کردم، دیگر اجازه ورود به مدرسه را به من ندادند. لازم به ذکر است مدیرمدرسه اسرائیلی بود.

* از دیدارتان با خانه سالمندان بگویید. چه شد که آنجا رفتید.

ایام میلاد امام حسن مجتبی علیه السلام بود که با یکی از مراکز نگهداری سالمندان هماهنگ کردیم تا بازدیدی داشته باشم. یکی یکی به اتاق آنها رفتم. متأسفانه وضعیت مناسبی نداشتند. به خاطر غربتی که داشتند، خیلی از این دیدار خوشحال شدند هرچند غریبه را دیده بودند. برای آنها مقداری آب میوه و چیز های دیگه هدیه بردم. بعد دیدم زمینه برای گفت و گو فراهم است، شروع به صحبت با آنها کردم. از خدا و انبیا گفتم. از اعتقاد مسلمان ها به حضرت عیسی علیه‏السلام گفتم. به آنها گفتم من مثل شما مسیحی نیستم، اما ایشان را قبول دارم. ما پیرو پیامبری هستیم که پس از حضرت عیسی علیه‏السلام آمد. خود مسیح نیز بشارت به پیامبر ما داد. مسیحیت اعتقاد به تثلیث یعنی خدای سه‌گانه دارند. گفتم سه تا خدا نداریم و سوره «قل هو الله احد» را برایشان خواندم و ترجمه کردم.

 

* صحبت پایانی دارید بفرمایید.

دغدغه اول خودم را در انتها مجدد عرض می‌کنم. مردم دنیا تشنه آموزه‌های حیات‌بخش، فطری و بی‌پیرایه هستند. دین مبین اسلام دینی فطری است که تحریفی در آن راه ندارد؛ یعنی تنها دینی که از تحریفات سالم مانده، اسلام است. قرآن می فرماید: إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ؛ البته معدود مواردی وجود دارد که آن هم در برخی مذاهب اسلامی است و ارتباطی با شیعه ندارد. مسیر شیعه‌ای که امیرالمومنین علیه‌السلام ترسیم فرمود، ان شاالله تا انقلاب جهانی امام عصر ارواحنافداه بدون  انحراف ادامه خواهد داشت. در مجموع وقتی برای تبلیغ دین در سطح بین‌الملل سرمایه‌گذاری شود، به طور قطع شاهد گرایش مردم دنیا به این دین فطری هستیم. امام می فرمود: تبلیغ، لازمه‌اش این است که زبان بدانید. شما نمی‌توانید بروید در انگلستان برای انگلیسی‌ها با زبان فارسی تبلیغ کنید، یا در آمریکا این طور، یا در شوروی، شما باید با زبان اهلی آنها تبلیغ کنید و این از امور لازمه‌ای است که پیش تر نمی‌شد اسمش را برد و حال می‌بینیم جزو لازم‌ها و واجبات است که باید عمل بشود.

 

 
وقتی برای تبلیغ دین در سطح بین‌الملل سرمایه‌گذاری شود، به طور قطع شاهد گرایش مردم دنیا به این دین فطری هستیم. . امام می فرمود: تبلیغ، لازمه اش این است که زبان بدانید
 
 

راننده‌ای داشتم به نام آقای ژوزه که مسیحی بود. قبل از اذان صبح سراغ بنده می‌آمد. من هم از فرصت استفاده می‎کردم و با موبایلم «مناجات امیرالمؤمنین علیه‌السلام در کوفه» را برایش پخش و همزمان، برخی از فرازها را ترجمه می‎کردم. می‌‏گفتم این یکی از دعاهای ما مسلمانان است. بعد امیرالمؤمنین را معرفی می‎کردم. این کار هر روز ما شده بود در آن مقطع زمانی. یک نوبت که شب دیر خوابیده بودم، می خواستم در ماشین استراحت کنم. با کمال تعجب راننده به من گفت: صوتی که هر روز گوش می‌دادیم را روشن کند تا گوش بدهم و شما بخواب. می‌گفت با این صوت آرامش می‌گیرم. روز ولادت حضرت زهراء سلام‌الله علیها که شد، تعدادی تسبیح از قم با خودم برده بودم. یکی از آنها را به آقای ژوزه دادم و از آیینه ماشینش آویزان کرد. چون خود آنها هم یک چیزی شبیه تسبیح ما برای مناجات دارند. کلاً از اینگونه رفتارها استقبال می‌کردند.

 

منبع:تسنیم


ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پربحث ها
پرطرفدارترین عناوین