۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۰۸ : ۱۲
عقیق:یک فلسفه وجودی مسأله امامت در اندیشه شیعه این است که برای هدایت انسان به سرمنزل مقصود، وجود انسانی که مظهر و مصداق همه خوبیها و آموزههای آن مکتب است، ضروری است. ارتباط و اتصال با همچون انسانهایی، کار هدایت را سهل و آسان میکند چرا که فرمود «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا»
تجلی و بروز همه اسلام در شخصیت معصومین علیهم السلام
اساساً امام جامعه با ارتباطات و اتصالات و پیوندهایی که با آحاد امت اسلامی برقرار میکند، جامعه اسلامیای را شکل میدهد که اساس هدایت امت، همین جامعه اسلامی است.
در دوران غیبت امام معصوم، ولایت معصومان به این معنا به فقیه جامعالشرایط میرسد.
حضرت امام از معدود فقهایی هستند که توفیق پیدا کردند با اراده یک ملت، بار دیگر این ولایت را یک بار دیگر در جامعه اسلامی و در حد یک امت، پیاده کنند.
ارتباط و اتصال با همچون شخصیتی که در دوران ما، ولایت و امامت را در عصر غیبت، محقق کردند، خود مصداقی از همان اندیشه مترقی ولایت و امامت است.
درک و فهم از گونه رفتار ایشان، سیره و منش او در مسائل اجتماعی و مسائلی از این دست، سبب نزدیکتر شدن به افق مردی خواهد شد، که توفیقی در حد آرزوی انبیاء و اولیاء در طول تاریخ را داشته است و این یعنی هدایت یک امت در حد بالاترین هدایتها یعنی هدایت به ولایت.
برای درک صحیح از سیره و سبک رهبری حضرت امام باید دغدغه محوری ایشان در طول زندگانی ایشان مورد بررسی قرار گیرد. آن هدفی که تمامی افعال امام را جهت میداد و در مسیری خاص قرار میداد.
آنچه در پاسخ به این مسأله البته به صورت کلی میتوان گفت این است که اگر بخواهیم در یک کلمه این هدف را بگوییم باید حقیقتی به نام اقامه دین را به میان بیاوریم. حاکمیت دین در تمامی ابعاد و شئون حیات انسانی از فردی تا جمعی، از فرهنگی و اقتصادی تا سیاسی و آموزشی، یعنی همان هدف انبیاء و رسولان الهی از بعثت. همان هدفی که سرنوشت محتومش، مبارزه بی حد و حصر با مستکبرین و طواغیت در طول تاریخ بشریت بوده است.
سؤال کلیدی بعدی در این جهت این است که این هدف را حضرت امام با چه سبک و سیاقی میخواستند رقم بزنند، ای بسا این هدفی که در بالا گفته شد، دغدغه بسیاری از مصلحان اجتماعی در طول تاریخ اسلام بوده است. آنچه این مصلحین و مبارزین را از هم جدا کرده راه و روشی بوده که هر کدام در پیش گرفتهاند. مبارزینی چون مدرس، جنگلیها، کاشانی، بروجردی، فداییان اسلام و ...
در این جا نقش مردم به عنوان مهمترین فاعل محققکننده این هدف والا، در اندیشه امام، به میان میآید. مردم آن نیروی تمام ناشدنیای هستند که قیام آنها به قسط در آیه کریمه، به عنوان غایت بعثت انبیاء معرفی شده است: «لَقَدْ ارْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ انْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط»
خود حضرت امام چندین بار، به این آیه در صحبتهای خود اشاره کردند و اینکه هدف انبیاء از بعثتشان، قیام مردم به قسط بوده است: «خداى تبارک و تعالى مىفرماید که انبیا را ما فرستادیم، بینات به آنها دادیم، آیات به آنها دادیم، میزان برایشان دادیم و فرستادیم «لِیَقوُمَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ»؛ غایت این است که مردم قیام به قسط بکنند، عدالت اجتماعى در بین مردم باشد، ظلمها از بین برود، ستمگریها از بین برود، ضعفا به آنها رسیدگى بشود، قیام به قسط بشود
تمام تلاش رسول این است که با همه امکاناتی که خداوند در اختیار او گذاشته است یعنی بینات و کتاب و میزان، قیام مردم به قسط را رقم بزند.
لذا مهمترین نکته در رهبری امام مسأله مردم است: خدمت به مردم، بازگرداندن اداره کشور به مردم، حاکم کردن مردم بر سرنوشت خود. همان رهبری همگانی که در قانون اساسی هم بدان اشاره شده است. همان مضمون روایت شریفه نبوی که فرمود «کلکم راع و کلکم مسؤول عن رعیته». خود مقوله ولایت فقیه هم در همین راستا قابل توجیه و تفسیر است. یعنی ولایتی را که خداوند به فقیه داده است به همین منظور بوده که مردم بر سرنوشت خود حاکم شوند. اگر در مواردی اعمال ولایت هم از طرف ولی فقیه در مواقف مختلف دیده می شود بر همین اساس باید تحلیل کرد. اگر جریان یا گروه یا فردی بخواهد مانع این هدف نهایی هدایت جامعه شود، خداوند فردی عادل و آگاه به نام ولی فقیه را نصب کرده است که مانع تحقق همچون قضیهای باشد.
منبع:فارس