عقیق: محمد عبدالوهاب، (در عربی: محمد بن عبد الوهاب التمیمی) (۱۰۸۲-۱۱۷۰ هجری
خورشیدی، ۱۱۱۵-۱۲۰۶ هجری قمری، ۱۷۰۳-۱۷۹۱ میلادی) بنیانگذار دیدگاه جدیدی
در مذهب سنی حنبلی است که بعدها به نام وهابیت در میان مسلمانان و علمای
سنی عربستان سعودی ریشه گرفت.
محمدبن عبدالوهاب در سال ۱۱۱۵ در شهر
عُیَینه از توابع نجد متولد گردید. پدر وی، عبدالوهاب از قضات آن شهر به
شمار میرفت. محمد، فقه حنبلی را در زادگاه خود آموخت. سپس برای تکمیل
معلومات رهسپار مدینهٔ منوره شد و در آنجا به تحصیل حدیث و فقه پرداخت.
در
دوران تحصیل در مدینه، گهگاه مطالبی بر زبانش جاری میشد که از عقایدی
خاص حکایت داشت، چندان که اساتید وی نسبت به آیندهاش نگران شده و
میگفتند: اگر این فرد به تبلیغ بپردازد گروهی را گمراه خواهد کرد. (۱)
چندی
بعد، محمدبن عبدالوهاب مدینه را به سوی نقاط دیگر ترک کرد و چهار سال در
بصره و پنج سال در بغداد و یکسال در کردستان و دو سال در همدان اقامت گزید.
اندک زمانی نیز رحل اقامت در اصفهان و قم افکند و آنگاه از طریق بصره آهنگ
احساء کرد و از آنجا به «حُرَیمله» اقامتگاه پدرش رفت.
تا زمانی که
پدرش در قید حیات بود وی کمتر سخن میگفت. تنها گاه میان او و پدرش نزاعی
در میگرفت. ولی پس از درگذشت پدر به سال ۱۱۵۳ ق، پرده از روی عقاید خود
برداشت. (۲)
تبلیغات محمد بن عبدالوهاب در شهر حریمله افکار عمومی
را برآشفت، به گونهای که ناچار شد آنجا را به عزم اقامت در عیینه
(زادگاهش) ترک کند. در عیینه با حاکم وقت، عثمان بن معمر، تماس گرفت و دعوت
جدید خود را با او در میان نهاد و قرار شد که او با پشتیبانی حاکم، آیین
خود را تبلیغ کند. ولی طولی نکشید فرمانروای احساء، شیخ سلیمان بن محمّد آل
حمید، که مقامی برتر از حاکم عیینه داشت عمل عثمان را ناروا شمرد و دستور
داد هرچه زودتر محمد بن عبدالوهاب را از شهر عیینه بیرون کند.
بنابراین
وی ناچار شد نقطهٔ سومی را به نام درعیه برای اقامت برگزیند که محمد بن
سعود (جد آل سعود) بر آن حکومت میکرد. او دعوت خود را با حاکم درعیه در
میان نهاد و هردو پیمان بستند که رشتهٔ دعوت از آنِ محمد بن عبدالوهاب و
زمام حکومت در دست محمد بن سعود باشد. برای استحکام این روابط، ازدواجی نیز
بین دو خانواده صورت گرفت.
محمد بن عبدالوهاب تبلیغ خود را در پرتو
قدرت حاکم آغاز کرد. به زودی هجوم به قبایل اطراف و شهرهای نزدیک شروع شد و
سیل غنایم از اطراف و اکناف به شهر درعیه که شهر فقیر و بدبختی بود،
سرازیر گشت. این غنایم چیزی جز اموال مسلمانان منطقهٔ نجد نبود که با متهم
شدن به شرک و بتپرستی، اموال و ثروتشان بر سپاه محمد بن عبدالوهاب حلال
شده بود تا آنجا که آلوسی که خود تمایلات وهابیگری دارد، از مورخی به نام
ابن بُشر نجدی چنین نقل میکند:
«من در آغاز کار، شاهد فقر و
تنگدستی مردم درعیه بودم ولی بعداً این شهر در زمان سعود (نوهٔ محمد بن
سعود) به صورت شهری ثروتمند درآمد، تا آنجا که سلاحهای مردم آن، با زر و
سیم زینت یافته بود. بر اسبان اصیل و نجیب سوار میشدند و جامههای فاخر در
بر میکردند و از تمام لوازم ثروت بهرهمند بودند، به حدی که زبان از شرح
آن قاصر است.»(۳)
دو چیز به انتشار دعوت محمد بن عبدالوهاب در میان
اعراب بادیهنشین نجد کمک کرد: ۱. حمایت سیاسی و نظامی آل سعود. ۲. دوری
مردم نجد از تمدن و معارف و حقایق اسلامی.
جنگهایی که وهابیان در
نجد و خارج از نجد (همچون حجاز و یمن و شام و عراق) میکردند، جاذبهای
دلفریب داشت: ثروت هر شهری که با قهر و غلبه بر آن دست مییافتند، بر
مهاجمین حلال بود، اگر میتوانستند آن را جزو متصرفات و املاک خود قرار
میدادند و در غیر این صورت به غنایمی که به دست آورده بودند، اکتفا
میکردند. (۴)
کشتار وهابیان در عتبات عالیات به راستی صفحهای سیاه
در تاریخ اسلام است. صلاحالدین مختار که از نویسندگان وهابی است
مینویسد: در سال ۱۲۱۶ ق. امیر سعود با قشون بسیار متشکل از مردم نجد و
عشایر جنوب و حجاز و تهامه و دیگر نقاط، به قصد عراق حرکت کرد. وی در ماه
ذی القعده به شهر کربلا رسید و آنجا را محاصره کرد.
سپاهش برج و
باروی شهر را خراب کرده، به زور وارد شهر شدند و بیشتر مردم را که در کوچه و
بازار و خانهها بودند به قتل رساندند. سپس نزدیک ظهر با اموال و غنایم
فراوان از شهر خارج شدند و در نقطهای به نام ابیض گرد آمدند. خمس اموال
غارت شده را خود سعود برداشت و بقیه، به نسبت هر پیاده یک سهم و هر سواره
دو سهم، بین مهاجمین تقسیم شد.(۶)
ابن بشر، مورخ نجدی، دربارهٔ
حملات وهابیان به نجف مینویسد: در سال ۱۲۲۰ سعود با سپاهی انبوه از نجد و
اطراف آن، به بیرون مشهد معروف در عراق (مقصود، نجف اشرف است) فرود آمد و
سپاه خود را در اطراف شهر پراکنده ساخت. وی دستور داد باروی شهر را خراب
کنند ولی سپاه او زمانی که به شهر نزدیک شدند به خندق عریض و عمیقی
برخوردند که امکان عبور از روی آن وجود نداشت. در جنگی که بین طرفین رخ
داد، بر اثر تیراندازی از باروهای شهر، جمعی از سپاهیان سعود کشته شدند و
بقیهٔ آنها از گرد شهر عقب نشسته به غارت روستاهای اطراف پرداختند. (۷)
ممکن
است تصور شود که وهابیان تنها بلاد شیعهنشین را مورد تاخت و تاز خود قرار
میدادند. ولی این تصور به هیچوجه درست نیست و باید گفت کلیهٔ مناطق
مسلماننشین حجاز و عراق و شام، آماج حملات آنها قرار داشت و تاریخ در این
مورد، از هجومهای وحشیانهای گزارش میدهد که مجال شرح همهٔ آنها در این
مختصر نیست. نمونهوار به یک مورد اشاره میکنیم:
جمیل صدقی زهاوی
در خصوص فتح طائف به دست وهابیان مینویسد: از زشتترین کارهای وهابیان،
قتلعام مردم است که بر صغیر و کبیر رحم نکردند. طفل شیرخوار را بر روی
سینهٔ مادرش سر میبریدند. جمعی را که مشغول فراگرفتن قرآن بودند همه را
کشتند.
چون در خانهها کسی باقی نماند به دکانها و مساجد رفتند و هر
که بود، حتی گروهی که در حال رکوع و سجود بودند، کشتند. کتابها را که در
میان آنها تعدادی مصحف شریف (قرآن) و نسخههایی از صحیح بخاری و مسلم (از
معتبرترین کتابهای حدیثی در نزد اهل سنت) و دیگر کتب حدیث و فقه بود در
کوچه و بازار افکندند و آنها را پایمال کردند. این واقعه در سال ۱۲۱۷ اتفاق
افتاد. (۸)
وهابیان پس از قتلعام طائف، نامهای به علمای مکه
نوشته و آنان را به آیین خویش دعوت کردند. سپس صبر کردند تا ایام حج منقضی
شد و حاجیان از مکه بیرون رفتند، آنگاه قصد مکه نمودند.
به نوشتهٔ
شاه فضل رسول قادری (هندی)، علمای مکه در کنار کعبه گرد آمدند تا به نامهٔ
وهابیان نجد پاسخ گویند، در حین گفتگو و مشاورهٔ آنان، ناگهان جمعی از
ستمدیدگان طائف داخل مسجدالحرام شدند و آنچه را بر آنان گذشته بود، بیان
داشتند و در میان مردم شایع شد که وهابیان به مکه آمده و کشتار خواهند کرد.
مردم
مکه سخت در وحشت و اضطراب افتادند، چندان که گویی قیامت برپا شدهاست.
علما اطراف منبر (در مسجدالحرام) جمع شدند. ابوحامد خطیب به منبر رفت و
نامهٔ وهابیان و جواب علما در رد عقاید آنان را قرائت کرد. آنگاه خطاب به
علما وقضات و ارباب فتوا گفت: گفتار نجدیان را شنیدید و عقایدشان را
دانستید.
دربارهٔ آنان چه میگویید؟ همهٔ علما و مفتیان مذاهب
اربعهٔ اهل سنت، از مکهٔ مشرفه و سایر بلاد اسلامی که برای ادای مناسک حج
آمده بودند، به کفر وهابیان حکم کردند و بر امیر مکه واجب دانستند به
مقابلهٔ با آنان بشتابد و افزودند که بر مسلمین واجب است او را یاری کنند و
با وی درجهاد شرکت نمایند و هرکس بدون عذر، تخلف کند، گنهکار بوده و هرکس
در این راه شرکت کند مجاهد و در صورت کشته شدن شهید خواهد بود. در این امر،
اتفاق نظر بود و فتوای مزبور را نوشتند و همه مهر کردند..... (۹)
پی نوشت ها:
1_(جمیل الصدقی الزهاوی، الفجر الصادق، ص ۱۷؛ سید احمد زینی الدحلان، فتنة الوهابیة ص۶۶)
2_( آلوسی، تاریخ نجد، (صص) ۱۱۱-۱۱۳)
3_(تاریخ ابن بشر نجدی: ۱/۲۳)
4_(جزیرة العرب فی القرن العشرین ص ۳۴۱)
5_(کشف الارتیاب، سید محسن امین ص۸)
6_(تاریخ المملکة العربیة السعودیة: ۳/۷۳)
7_(عنوان المجد فی تاریخ نجد: ۱/۳۳۷)
8_(الفجر الصادق ص ۲۲.)
9_(سیف الجبار المسلول علی الاعداء، شاه فضل رسول قادری، استانبول ۱۳۹۵ ق، ص۲ به بعد.)
منبع: فرهنگ نیوز
211008