۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۱۶ : ۰۶
عقیق:در آخرین روز از دهه اول ماه محرم سال 1292 به دنیا آمد، شهرتش بیشتر به دلیل برگزاری کلاسهای درس اخلاق و تألیف کتابهای اخلاقی است؛ "گناهان کبیره، قلب سلیم، معاد و داستانهای شگرف" از جمله آثار مطرح او به شمار میرود. سومین شهید محراب است، پس از انقلاب طی حکمی از سوی امامخمینی (ره) رهبر کبیر انقلاب اسلامی به عنوان امام جمعه استان فارس انتخاب شد و در روز جمعهای در یکی از نمازهای جمعه شیراز توسط یکی از اعضای سازمان مجاهدین خلق مشهور به منافقین به شهادت رسید. امروز چهارشنبه 20 آذر سالروز شهادت آیتالله سیدعبدالحسین دستغیب شیرازی است.
وقتی در آذر 1360 به شهادت رسید، آیتالله خامنهای در پیامی خطاب به مردم استان فارس فرمودند: «آیتالله حاج سیدعبدالحسین دستغیب از نخستین کسانی بود که پرچم تبلیغ انقلاب اسلامی را در سختترین شرایط در استان فارس برافراشت و بر معابر و مجامع، نام امام امت را بر زبان جاری کرد و با دستگاه ظلم و جور به مبارزه برخاست. این چهره پارسا و پرهیزکار [آیتالله حاج سیدعبدالحسین دستغیب] در بهترین بخش از عمر پربرکتش بیاعتنا به زخارف دنیوی همت و نیروی خود را در راه استقرار حاکمیت الله صرف کرد و به یاد خدا دلخوش بود که «ألا بِذکرِ الله تَطمَئِن القُلوب. چهره معظّم و دوستداشتنی این مرد خدا محبوبترین چهره در میان مردم فارس و مورد احترام عمیق مردم در سراسر ایران بود.
او در جایگاه سخنران نماز جمعه در تبیین مبانی انقلاب اسلامی و نیز دفاع از جایگاه روحانیت و حکومت اسلامی تأثیرگذار بود. پیگیری و تأکید او بر همین مواضع انقلابی موجب شد چندینبار دستگیر و زندانی شود (ربانی خلخالی، ص 581؛ محمدهاشم دستغیب، ص 38-39، 42) و حتی ساواک در 1352 شمسی او را به سبب ایراد سخنرانیهای علیه رژیم شاهنشاهی و در حمایت از انقلاب ممنوع المنبر کرد (محمدهاشم دستغیب، ص 43؛ نورمحمدی، ص 106).
اینک به بیان بخشی از کتاب "داستانهای شگرف" شهید دستغیب، با عنوان "داستان عجیب مفاتیح و قرآن" اشاره میکنیم:
* در تاریخ شنبه آخر جمادیالثانی 94 جناب حاج ملاعلیبنحسن کاظمی از کویت به شیراز آمد، بیمار بودند و برای درمان به بیمارستان نمازی مراجعه کردند. کتاب مفاتیحالجنان و قرآن را با هم آورده و فرمود که به قصد شما آوردهایم و این دو هدیه داستانی دارد. اما مفاتیح: من در کودکی بیپدر و مادر شدم و کسی مرا به مکتب نفرستاد و بیسواد بودم تا سالی که به عزم درک زیارت عرفه کربلا مشرف شدم. روز عرفه برخاستم که به سمت حرم مشرف شوم اما از کثرت جمعیت راه عبور مسدود بود طوری که نمیتوانستم به حرم بروم و هر چه سعی کردم یک نفر باسواد را پیدا کنم که مرا زیارت دهد و با او زیارت وارده را بخوانم کسی را ندیدم. شکسته و نالان حضرت سیدالشهداء(ع) را خطاب کردم: آقا آرزوی زیارتت مرا اینجا آورده است، سواد ندارم و کسی را ندارم مرا زیارت دهد.
ناگهان سید جلیلی دست مرا گرفت و فرمود: با من بیا، پس از وسط انبوه جمعیت راه باز شد و پس از خواندن إذن دخول وارد حرم شدیم. زیارت وارث را با من خواند و پس از زیارت به من فرمود: پس از این، زیارت وارث و امینالله را میتوانی بخوانی و آنها را ترک نکن و کتاب مفاتیح کاملاً صحیح است و یک نسخه آن را از کتابفروشی شیخمهدی جلوی درب صحن بگیرید.
حاجعلی میگوید: در آن حال لطف الهی و مرحمت حضرت سیدالشهداء را متذکر شدم که چطور این آقا را به من رساند و در چنین ازدحامی موفق شدم به حرم بروم. پس سجده شکر به جای آوردم چون سر برداشتم آن آقا را ندیدم، هر طرف که رفتم او را ندیدم از کفشداری پرسیدم گفت که آن آقا را نشناختم. خلاصه وقتی از صحن خارج شدم و شیخمهدی کتابفروش را دیدم پیش از آنکه از او مطالبه کتاب کنم این مفاتیح را به من داد و گفت: نشانه صفحه زیارت وارث و امینالله را گذاشتهام، خواستم هزینه آن را بدهم، گفت پرداخت شده است و به من سفارش کرد که این مطلب را فاش نکن.
وقتی به منزل رفتم متذکر شدم کاش از شیخمهدی پرسیده بودم از کسی که حواله مفاتیح من را به او داده است. از خانه بیرون آمدم که از او بپرسم فراموش کردم و به دنبال کار دیگری رفتم. دوباره به قصد این پرسش از خانه بیرون آمدم باز هم فراموش کردم، خلاصه تا وقتی که در کربلا بودم موفق نشدم. سفرهای دیگر که مشرف میشدم در نظر داشتم این پرسش را مطرح کنم اما تا 3 سال هیچ وقت موفق نشدم. پس از 3 سال که موفق به زیارت شدم شیخ مهدی مرحوم شده بود.
و اما قرآن: پس از عنایت مزبور، به حضرت سیدالشهداء(ع) متوسل شدم که چون چنین عنایتی فرمودید خوب است توانایی قرآن خواندن را هم مرحمت فرمایید تا اینکه شبی آن حضرت را در خواب دیدم، پنج رطب دانه دانه مرحمت فرمود و من خوردم که طعم و عطرش قابل وصف نیست و سپس فرمود: میتوانید قرآن را بخوانید. پس از آن، این قرآن را شخصی از مصر برایم هدیه آورد و من مرتب آن را میخواندم و بعد از آن، هر کتاب حدیث عربی دیگری را هم میتوانستم بخوانم.
منبع:تسنیم