۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۲۰ : ۰۷
عقیق:به همین مناسبت پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR در سلسله مطالب جدیدی به تبیین و تحلیل مبانی، جهتگیریها و ابعاد گوناگون این بیانیه میپردازد. در گفتوگوی پیشرو، آیتالله آقای مصباح یزدی از چهرههای برجسته و باسابقهی انقلاب، عضو سابق مجلس خبرگان رهبری و استاد حوزه در گفتگویی تفصیلی به تحلیل کلانِ این بیانیه و ابعاد مختلف آن پرداخته است.
پس این بیانیه صادر شد برای این که میراث گذشته را ما به نسل جدید منتقل کنیم تا بفهمند این انقلاب چه کار کرد. باید بگوییم این انقلاب ابدی است و امکان این را دارد که برای همیشه باقی بماند. این نکتهای است که ایشان خیلی جدی بر روی آن تکیه میکنند. این تئوری غلط است که هر انقلابی میمیرد، این حرفها نیست. انقلابات مادی در یک شرایطی با انگیزههای خاصی به وجود میآمدند و بعد که عواملش تغییر میکردند، از بین میرفتند؛ انقلاب اسلامی اینجوری نیست. متأسفانه ما مسلمانها حتی آنهایی که میبایست در این قسمتها پیشگام باشند و برای مردم تبیین و تحلیل کنند، خودشان هم مبتلا به این غفلتها شدند. انقلاب اسلامی یک اسم اسلامی دارد، تعارف نیست. این انقلاب پدیدهی خاصی است. ارزشهای این انقلاب ارزشهایی است که با فطرت انسان توأم است و هیچ انسان سالمی بدون این ارزشها نخواهد بود. تا انسان، انسان است، اینها را خواهد داشت. خب اگر همینها باعث انقلاب شده باشد، تا اینها هست، انقلاب هم موجود خواهد ماند. انقلاب نه به عنوان آن حرکت مصدری، بلکه به معنای آن که تا آن انگیزهها هست، نتیجهی آن حرکت در جامعه باقی میماند.
رهبر انقلاب اسلامی ناظر بر فرآیند و سیر حرکتِ تکاملی انقلاب نظریهای دارند که پنج مرحله را تا تحقق «تمدن نوین اسلامی» مطرح میکنند. از طرفی در بیانیه شاهد این هستیم که انقلاب در قالب دو گام و همچنین با تأکید بر ضرورت نقشآفرینی جوانان در گام دوم انقلاب مورد بحث قرار گرفته است. تحلیل شما از نسبت این دو موضوع چیست؟
این که از یک نظر ایشان پنج مرحله برای حرکت اجتماعی انقلابی قائل شدند و از یک طرف گفتهاند که این چهل سال یک گام بود و ما گام دیگری در پیش داریم، به نظر بنده اینها دو نگاه از دو زاویه است. اینجور نیست که این دو را باید حتماً بر هم تطبیق کنیم. آن یک نگاهی است از یک زاویه و این یک نگاه از زاویهای دیگر. آن نگاه اول این است که اولاً ما باید هدف از انقلاب اسلامی را بدانیم چیست. این هدف مراتبی دارد و دفعتاً همهاش حاصل نمیشود. چنان که در طول تاریخِ انبیاء و ائمه (علیهمالسّلام) همینجور بوده است. هیچ وقت نشده که همهی این اهداف یکجا تحقق پیدا کند و اصولاً زندگی انسان در این عالم با همهی ساحتهایش این حالت تدریجی را دارد.
یک نگاه مراتب طولی است که اگر بخواهیم به آن هدف نهایی برسیم، چه مراحلی را باید طی کنیم تا از آنچه که هستیم، به آنجا که میخواهیم برسیم. این مراحلِ مختلف طولی است که باید از این مسیر عبور کنیم، پنج مقطع و ایستگاه دارد؛ اول باید این مرحله را طی کنیم، از این که گذشتیم وارد مرحلهی دوم، بعد سوم، بعد چهارم و نهایتاً برسیم به تمدن نوین اسلامیِ فراگیر در جهان. این نگاه مربوط به درجات طولی انقلاب و اهداف انقلاب است.
یک وقت ما میخواهیم انقلاب اسلامی را به عنوان ایدئولوژی اسلامی که مربوط به زندگی اجتماعی انسان است مطرح کنیم، اما یک وقت میخواهیم ابعاد این انقلاب را بررسی کنیم. مثل این میماند که ما یک هرمی را، یک منشوری را بگیریم و رویههای مختلفش را ببینیم. یک رویهاش اقتصاد است، یک رویهاش مدیریت است، یک رویهاش نظامی است، یک رویهاش کشاورزی است، صنعت و علم است و رویههای مختلفی... بنابر این انقلاب دارای ابعاد مختلفی است. امروز مثلاً این کار مربوط به این بُعدش است. ترتیب طبیعی بین اینها نیست. رویههای مختلفی است و از زوایای مختلف نگاه میکنیم و بررسی میکنیم که الان در چه شرایطی اولویت با کدام است و کدام را باید بیشتر رعایت بکنیم؟ این یک نگاه است.
با توجه به این که انقلاب یک پدیدهی اجتماعی است، در طول تاریخ ممکن است نوسان داشته باشد؛ در یک جهت پیش برود، بعد ممکن است عقبگرد و توقف کند، ما باید ببینیم الان در چه شرایط خاصی هستیم. آنچه گذشته، همهاش پیشرفت بوده یا نه؛ نقایصی هم داشته است؟ آیندهمان را میشود پیشبینی کنیم که صددرصد پیشرفت است یا نه، ضعفهایی هم دارد؟ در این نگاه مهمترین مطلب این است که از یک طرف فرصتها و امکانات و کیفیت تقویت آنها را بررسی کنیم و از یک طرف آفات را بشناسیم و از پدیدآمدنش جلوگیری کنیم یا آنهایی که هست را تضعیف کنیم.
ایشان به عنوان رهبری، امروز در یک مقطعی از انقلاب و حرکت اجتماعی جامعهی ما قرار گرفتهاند که ما یک مقطعی را گذراندهایم و آن گذشتهی ماست، این گذشتهها باید ارزیابی بشود که آیا صددرصد درست بوده یا اشتباهاتی هم داشته است؟ اشتباهات از ناحیهی چه کسانی بوده است؟ کجاها یک اشتباهی واقع شده است؟ تا توجه داشته باشیم که این اشتباهات جبران و این کمبودها ترمیم بشود. از آن طرف نقطههای مثبتش را ببینیم؛ ببینیم کجاها کارساز بوده، آنها را مواظب باشیم از دستمان نرود. دشمنان نیایند فریب بدهند و آنها را از دستمان بگیرند.
سوم این که آیا آن کسانی که امروز عهدهدار مسئولیت انقلاب هستند، همان نسل سابقاند یا تغییر کردهاند؟ که به طور طبیعی حتماً تغییر کردهاند. نهتنها یک نسل، بلکه ممکن است بگوییم نسل سوم انقلاب هستند. با اینها باید چه کار کرد؟ آیا اینها همهی آن ویژگیهای نسل اول را دارند یا نه؟ چگونه باید مسائل را به ایشان منتقل کرد؟ و باید آفتهای جدیدی مثل همین رسانههای مجازی و... را که ممکن است برای این مرحله پیش بیاید هم شناخت.
در این مرحله ما اگر گذشتهها را یک مرحله حساب کنیم، آن مرحلهای را که الان باید برایش برنامهریزی کنیم، میشود مرحلهی دوم. آن میشود گام اول و این میشود گام دوم. گام اول یعنی گذشتهی انقلاب از اول پیدایش تا به حال را میخواهیم ارزیابی کنیم؛ چه کار کردیم؟ چه شد؟ کجایش درست بود؟ کجایش غلط بود؟ تا آن کار را نکنیم، نمیتوانیم برای مرحلهی دوم برنامهریزی صحیحی داشته باشیم.
مهمترین نقصهایی که ممکن است در این مرحله برای نسل جدید ما باشد، دو چیز است: اولاً مسألهی شناخت ما نسبت به انقلاب و اهداف انقلاب و شناخت ما نسبت به خودمان و انگیزهمان برای زندگی اجتماعی و هدف زندگیمان. خلاصهاش این که اسلام را در جمیع مظاهرش خوب بشناسیم که متأسفانه در بسیاری از ابعادش ضعفِ شناخت داریم. دوم آفتهایی که از سابق مانده یا این که بعد پیدا شده و اینها خطرهایی برای آیندهی ما ممکن است ایجاد کند، اینها را خوب بشناسیم و تا هنوز تحقق پیدا نکرده، پیشگیری کنیم. اگر شروع شده تضعیف کنیم و در مقام ترمیمش بربیاییم. این غیر از آن چیزی است که چهل سال اول داشتیم. و از آن طرف کاری بکنیم که از اینها بیشتر نفع ببریم تا نفع ما همیشه بر ضررمان بچربد.
این یک گام جدیدی است. یک مرحلهی جدیدی است. این که اسم این «گام دوم» است، اولاً جواب آنهایی است که گفتند انقلاب تمام شد و مُرد، که نه، هنوز ما یک گام برداشتهایم و تازه داریم گام دوم را شروع میکنیم و این انقلاب مُردنی نیست. این همیشگی است، چرا؟ با همان بیانی که ایشان دارند، چون انگیزههای این انقلاب انگیزههای فطری است. ثانیاً این انقلاب، انقلاب اسلامی است و انقلاب اسلامی یعنی همهی ساحتهای زندگی انسان را تحت تأثیر قرار میدهد. تنها مسألهی اقتصاد، مسألهی صنعت، مسألهی تجارت و مسألهی نظامی و دفاعی نیست، انسان باید در کلّیتش شکوفا و کامل بشود؛ اسلامی بودن یعنی این.
این انقلاب برای انسانیتِ انسان است و همهی ابعادش را باید در بر بگیرد. ما باید به همهاش توجه کنیم. اگر تزاحمی باشد در مقاطعی، اهمیتها و اولویتها را احراز کنیم و روی آنها بیشتر تکیه کنیم. نمیشود ما فقط نظرمان را در این که با تورم مبارزه کنیم و کار به چیزهای دیگر نداشته باشیم محصور کنیم. بدترین نوع فساد و وحشیگری که در عالَم وجود دارد، امروز در این کشورهای پیشرفته است. عمدهی اینها هم مال سرمایهداران و پولدارهاست. مردم فقیر غالباً قربانی اینها میشوند و آنهایی که دنبال این فساد هستند، پولدارها هستند. ما رفتیم پولدار شدیم، شدیم مثل طبقهی سرمایهدار آمریکا، درست شد؟ تازه اول این است که این فسادها بیاید سراغمان ما را از هر خوکی پستتر کند. دنبال همین هستیم؟ انقلاب اسلامی میگوید همه چیز باید متناسب با هم پیش برود به سوی هدف انسانی. این است که باید ما به نسل آینده و آموزش و توجه دادن به آنها اهمیت بدهیم. این خطرهایی است مربوط به شناخت.
خطر دیگر مربوط به انگیزهها و احساسات و عواطف انسانهاست. انسانها غالباً در شرایط سخت زندگی ناامید میشوند. انگیزهشان را برای کار و فعالیت از دست میدهند؛ چه کار فردی، چه کار اجتماعی. پس ما باید به نسل جوان اهمیت بدهیم برای این که آیندهی انقلاب دست اینهاست. باید انگیزه را در اینها تقویت بکنیم تا امیدوار باشند به آینده. اگر ما مطالبی را که بر یأس اینها میافزاید ولو این که واقعیت هم دارد، بیشتر تکیه بکنیم، این مدیریت صحیح نیست؛ مدیریت غلط است. مدیر باید ببیند چه کار باید بکند و چگونه رفتار کند تا این مجموعه که از نسلها و اقشار و ادیان و مذاهب مختلف تشکیل شده، برآیندش بهتر از سابق باشد. این کارِ بسیار عظیمی است و این است که ایشان را برجسته میکند. به جوانها باید بها بدهیم، آیندهی انقلاب دست اینهاست و آیندهی ما هستند.
رهبر انقلاب اسلامی در یک فرازی از بیانیه اشاره میکنند که «انقلاب همواره آمادهی تصحیح خطاهای خویش است.» بعضیها این تکه از بیانیه را به شکل خاصی ضریب داده و بازنمایی کردهاند. بر اساس منظومهی اعتقادی و ارزشی انقلاب، معنای گزارهی «انقلاب آماده تصحیح خطاهای خویش است» چیست؟ و ساز و کار و روشِ درست این اصلاح چیست؟
این اشتباه یکی از مواردی است که از کاربردِ لفظ از معنایی به معنای دیگر ایجاد میشود. مغالطهای است در استعمال یک لفظ در چند معنی مختلف. اینجا که ما میگوییم خطای انقلاب، یک وقت خطا یعنی ما در فکرِ انقلابی خطا کردیم و آن را باید اصلاح کنیم. این چیزی است که دشمنان میخواهند نسبت بدهند که شما میگویید خطا کردیم، یعنی فکر ما غلط بود و اصلاً نمیبایست انقلاب کنیم یا به این شکل نباید انقلاب کنیم. جوابش این است که اینجا انقلاب قرائن دارد. انقلاب یعنی این که ما محصول آن حرکت را امروز در اختیار داریم و این را میگوییم. این نظامی، احکامی، مقرراتی، قوای تعریفشدهای و قانون اساسیای دارد و این را میگوییم انقلاب. در مقام عمل اگر درست مقررات و اصول و ضوابط این انقلاب رعایت نشده باشد، میگوییم اشتباه این انقلاب یعنی اشتباه کسانی که متصدی اجرای منویات انقلاب بودند و در عمل اشتباه کردند؛ یا نفهمیدند، یا عمداً به خاطر اغراض نفسانی و منافع شخصیشان مخالفت کردند. اینها را باید شناسایی و جبران کنیم.
لازمهی ارزیابی هر حرکتی همین است و البته اگر یک حرکتی اسلامی باشد، اسلام میگوید شما باید همیشه محاسبه کنید. حتی میگوید هر فردی باید محاسبه کند ببیند کارهایی که روز کرده، درست بوده یا نه؛ اگر اشتباه بوده، استغفار و جبران کند. یک پدیدهای که چهل سال در میان مردم وجود داشته، نباید ارزیابی کنند که این کجایش درست و کجایش غلط بوده است؟ اشتباهی اگر بوده از کی بوده است؟ از نقص معلومات بوده یا در تشخیص اشتباه کردند یا نقص انگیزهها و نیتها بوده است که به جای این که دنبال ارزشها و منافع جامعه بروند، رفتند دنبال منافع شخصی؟ اینها را بشناسیم و سعی کنیم در گام بعدی از اینها بکاهیم. این که بگوییم باید بهکلی برطرف شود، این یک مقداری ایدهآل فکرکردن است. اگر کسی آشنایی مختصری با تاریخ انسان داشته باشد، میداند در زندگی اجتماعی هرگز چنین چیزی هیچ جایی اتفاق نمیافتد. آخر آخری هم که به ما وعده داده شده که اسلام پیروز میشود، این است که عدالت برقرار میشود و اگر کسی مرتکب جرمی شد، مجازات میشود. نه این که اصلاً کسی مرتکب گناهی نمیشود، مَلَک نمیشود انسان، انسان تا آخر همین انسان است. این سوءاستفادهای است که از اشتراک لفظی میکنند. هر کسی در هر جملهای که میگوید، نمیتواند اولش بگوید معنایش این است. از قرائن باید بفهمند معنایش چیست.
و اما برای این که ما به اهداف انقلاب بهتر برسیم و در گام دوم موفقتر باشیم، باید بعد از این که اشتباهاتمان در گام اول را شناختیم، سعی کنیم آنها را جبران کنیم.
اول، اشتباه در شناخت است. شناخت چه چیزی؟ اول شناخت انسان. اصلاً آدمیزاد یعنی چه؟ فرقش با حیوانات دیگر چیست؟ چرا قرآن وقتی میخواهد کسانی را خیلی سرزش کند، میگوید «یَأْکُلُونَ کَما تَأْکُلُ اْلأَنْعامُ» مثل چهارپاها چیز میخورند. یعنی فقط دنبال سیر شدنند و هدف دیگری ندارند و... این زندگیِ انسانی نیست. ما باید بفهمیم انسان اینهایی که دارد، ابزار و وسیلهاند یا هدف؟ هدف ما ارضای همین غرائز حیوانی است یا اینها همه وسیله برای یک چیز دیگری است؟ آن چیزی که میتواند این را به صورت کامل و صحیح به ما بدهد، قرآن و دین است وگرنه انسانها با هم مختلفند و هر کسی خواستهی خودش را در یک چیزی میبیند و دنبال یک چیزی است. اول ما بفهمیم انسان چیست و هدف از آفرینش انسان چیست و ما باید دنبال چه بگردیم؟ چند عرصه دارد؟ از چند زاویه باید به این مسأله نگاه کرد؟ چه ساحتهایی هست که باید برایش فعالیت کنیم؟ آن ساحتها اگر تزاحم داشتند، کدام اولویت دارد؟ اگر نیروهای ما محدود باشد، این نیروها را چگونه تقسیم کنیم که اولویتها بهتر رعایت بشود؟ اینها میشود مدیریت.
پس اول شناخت صحیح انسان، هدف آفرینش انسان، کمال نهایی انسان؛ فلسفهی وجود انسان در این کرهی خاکی چیست؟ این زندگی توأم با این مشقتها و زلزلهها و سیلها و جنایتها و فسادها برای چیست؟ چرا ما را آوردند اینجا؟ خدا نمیتوانست یک کاری بکند که از اول آدم در بهشت باشد؟ متأسفانه در اختصاصیترین محافل علمی ما هم این مسائل کمتر مطرح میشود. در اینجا ضعف شدید داریم. خود انسان را هنوز نشناختهایم؛ این که برای چه آفریده شده و وظیفهی ما در این عالم چیست؟ باید دنبال چه بگردیم؟ آن تحولی که باید پیدا بشود، رو به یک هدف نهایی دارد که کمال واقعی انسان است. یعنی همه وسیلهاند برای رسیدن به آن هدف. حالا اگر کسانی از فرهیختهترین اقشار جامعهی ما بگویند هدف نهایی برقراری عدالت است و همه مساوی بشوند در غذاخوردن، در پوشاک، در استفاده از نعمتها، این درست شد؟ این شد اسلام؟ این شد انقلاب اسلامی؟ خب زنبور عسل خیلی از ما قویتر است. هیچ مشکلی ندارد، خودشان تولید میکنند و خودشان هم مصرف میکنند، هیچ دعوایی هم ندارند. خب ما تازه انسانیم، ما اشرف مخلوقات هستیم برای این که نهایتاً آرزویمان این باشد که یک زندگی مثل زنبور عسل داشته باشیم؟
اولین قدم برای یک مؤمن این است که بفهمد اصلاً باید دنبال چه بگردد و هدف اصلیاش چیست؟ ما باید بفهمیم راهِ صحیح این است که آموزشهای دینی را تقویت کنیم. نسل آینده باید تربیت بشوند تا اسلام را بهتر بفهمند. این با شعار و سخنرانی تمام نمیشود. باید راه این تربیت را پیدا بکنیم. راهش اهتمام به تربیت نسل جوان بر اساس بینش اسلامی و ارزشهای اسلامی است؛ هم شناخت صحیح نسبت به زندگی و این عالم و هم تقویت ارزشهای اسلامی به عنوان انگیزهی حرکت و به عنوان ایدهآلهایی که باید در نظر بگیریم و به طرف آن حرکت کنیم و زندگیمان را بر اساس آنها شکل بدهیم.
سؤال دیگر ما ناظر به مأموریتی است که رهبر انقلاب اسلامی برای جوانان در گام دوم انقلاب تعریف کردهاند. سرفصلهای مهمی همچون معنویت و اخلاق، علم و اقتصاد و ... از طرفی قبلاً هم بحث «آتش به اختیار» را ایشان مطرح کرده بودند. نگاه شما به مقوله نقشآفرینی و مسئولیتپذیری جوانان در گام دوم چیست؟ و چه توصیههایی به نسل جوان انقلابی برای انجام صحیح این وظایف دارید؟
برخی مسئولین ما به آفتی مبتلا شدهاند که راه علاجش این است که جوانترها بیایند و مسئولیت را بپذیرند. مسئولین معصوم که نیستند، معرفت و تقوا هم مراتب مختلف دارد. کسانی با اصل اسلام موافق بودند، اما دلشان میخواست که وقتی مدتی زندان رفتند، شکنجه شدند و سختی دیدند، بعد بنشینند جای شاه و والاحضرتها. تا حالا آنها حکومت کردند، حالا نوبت ماست. ما از آنها چه کم داریم؟! اگر نشد، آن وقت گلهمند میشوند و سعی میکنند این پُستی را که به دست آوردهاند؛ از دستشان نرود. باید نیروهای جوانی بیایند که این دلبستگیها به دنیا درشان کم است و بیشتر قابلیت تربیت دارند. ارزشهای انقلابی برایشان مطرح است و حاضرند فداکاری کنند و به شهادت برسند. دعا میکنند بگویید ما انشاءاللّه شهید بشویم.
آدم تا جوان هست، بهتر میشود تربیتش کرد. اهتمام آقا به مسألهی جوان این است که اینهایی که آفتها را ندارند، سر کار بیایند و البته در همین بیانیه ایشان اشاره کردهاند که «ما چیزهایی را تجربه کردیم که شماها تجربه نکردید.» یعنی باید از تجربیات ما استفاده کنید. جوان کمتر دلبستگی به دنیا پیدا کرده و با صفای باطنش آمادگی دارد که حرف حق را بهتر بشناسد و بپذیرد.
بنده اگر توصیهای داشته باشم، توصیه به مسئولین است که زمینه را برای پیشرفت جوانها فراهم کنند. انقلاب به عنوان یک پدیدهی انسانی مطرح است نه یک پدیدهی طبیعی. بر خلاف آنچه مارکسیستها میگویند که جبر تاریخ است، نه؛ هیچ جبری نیست. یک عامل انسانی است و قوامش به انتخاب و اختیار است. انتخاب و اختیار، شناخت و انگیزه میخواهد. ما باید در این زمینه فعال باشیم. پس برای این که چنین شناختی در این جامعه و در نسل جوان به قدر کافی به وجود بیاید، دستگاه تعلیم و تربیت ما باید تقویت بشود. باید این سیر تدریجیِ مدارای با مخاطب را از قرآن، از حدیث، از رفتار ائمهی اطهار (علیهمالسّلام) و دستورهای دینی یاد گرفت که از کجا شروع کنیم و چگونه ارزشها را تقویت کنیم و فکر را تعالی ببخشیم. باید هدف و طرح صحیحِ جامعی داشته باشیم و برنامههای اجرایی با رعایت زمانبندی و رعایت امکانات و... در نظر بگیریم و مجریانی هم متناسب با آن انتخاب کنیم.
ما اقتصاد میخواهیم برای این که توان این را داشته باشیم که با بدنمان کار بکنیم برای رضای خدا. باید اول دینش را بشناسیم و بعد خودمان را آماده کنیم برای عمل جهادی. همهی اینها مراحلی است که ما باید انجام بدهیم. یک رهبر آگاه باید اینها را جوری بگوید که عوامل مخالف تشدید نشود و نتوانند متهمش کنند. این یکی از مشکلترین مسئولیتهای مدیر جامعهی اسلامی است که الحمدللّه آقا به نحو احسن این را در طول مدیریتشان عمل کردهاند و از خدای متعال میخواهیم که باز هم بیشتر موفق باشند و ما باید خودمان سعی کنیم که این روش را یاد بگیریم و در حد خودمان با کسانی که مواجه هستیم از بچههای خودمان در خانه، تا دانشجویان و نسلهای مختلفی اگر استاد دانشگاه هستیم، با کارگری که زیر دستمان کار میکند اگر سرکارگر هستیم و با کارمندهایی که زیر دستمان هستند اگر مسئولیت اجتماعی پیدا کردیم، باید این مراحل و سیر تدریجی را طی کنیم تا موفق بشویم به عمل.
رهبر انقلاب اسلامی در یکی از فرازهای بیانیه میفرمایند که «انقلاب ما از آفت افراط و چپروی مصون ماند.» در این مقطع ما در بین بعضی افراد و جریانات داخل جبههی انقلاب و عدالتخواهی با نوعی عجله و کمصبری روبهرو هستیم تا جایی که بعضیها حتی به نقدِ مدیریت رهبری هم میپردازند. از سوی دیگر شاهد بودهایم که رهبر انقلاب از «صبر انقلابی» و اینکه «انقلابیگری فقط در بستر نظام امکانپذیر است» سخن گفتهاند. نظر و تحلیل شما درباره این مسئله چیست؟
بله، اینها به یک معنا به جهل برمیگردد. حالا آنهایی که ضد انقلابند و میخواهند انقلاب را براندازی کنند و اصلاً شمشیر را از رو بستهاند یا عامل بیگانه هستند، آنها اصلاً حسابشان جداست. شما فرمودید حتی کسانی که انقلابی هستند و دلشان هم میخواهد واقعاً به وظیفه عمل کنند، چرا اینجوری فکر میکنند؟ این به خاطر جهلشان است. نمیدانند هر کاری را باید از چه راهی انجام داد و هدف اصلی چیست و چگونه باید به سوی آن هدف پیش رفت؟ اهمیت مدیر، اهمیت اطاعت از مدیر، اهمیت ولایت فقیه و اطاعت از ولیفقیه را درست نمیدانند. ما اشخاصی سراغ داریم متدین، مسلمان، هیچ کمبودی در وظایف فردیشان ندارند؛ اما ته دلشان این است که امام(ره) فلانجا اشتباه کرد یا آقا در فلانجا اشتباه کرد. ضعف معرفت دارند به اینکه اصلاً مدیریت اسلامی در این زمان در این مورد چه اقتضا میکند؟ در دینشناسی، ما باید یک دینشناس ممتازی را بشناسیم و حرفش را بپذیریم. البته محال نیست یک جایی اشتباه بکند، اما کسی که پنجاه سال نشان داده که یک اشتباه بَیّنی که بشود اثبات کنند که اینجا اشتباه کرده، از او سر نزده، همچنین نعمتی را در اختیار داریم، آن وقت به خودمان حق بدهیم بگوییم تو اشتباه میکنی؟! برای اصلاح اینها باید به تربیت جوانان همت کرد.
در انتهای این گفتوگو اگر نکته پایانی جنابعالی داشته باشید، استفاده میکنیم.
من خیلی چیزها را از رهبر انقلاب اسلامی استفاده کردهام، ولی اجمالاً آنچه در شخصیت ایشان بیشتر من را جذب میکند و تحت تأثیر قرار میدهد، وسعت نظر ایشان در مقابل مخالفین است. ایشان آنجا که مصلحت کشور باشد، با کسانی که صددرصد مخالف هستند، هیچ به رویشان نمیآورد و دستی هم به سر و گوششان میکشد و... میگویند من یک کاری نکنم که به دشمنیاش افزوده بشود. این ویژگی که بتوانند با اقشار مختلف رعایت مصلحت اساسی اسلام و نظام را بکنند و منافع شخصیشان را در مقابل آن در نظر نگیرند و مؤثر ندانند و بتوانند خودشان را در مقابل احساسات منفی کنترل کنند، من در کمتر کسی دیدهام اینجور باشد.