۰۵ آذر ۱۴۰۳ ۲۴ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۰۸ : ۰۰
عقیق:وقتی فهمیدم که قراره تا چند ساعت دیگر با پدر و مادر شهید محمدحسین حدادیان ملاقات کنم، اعتراف میکنم که چیز زیادی درباره شهید نمیدانستم جز اینکه 30 بهمن 96 در غائله خیابان پاسداران تهران به شیوهای بسیار دردناک به فیض شهادت رسید؛ تصورم این بود که مادر چنین شهیدی همیشه داغش تازه است و آرام و قرار ندارد، اما در همان لحظه اول که او را دیدم با لبخند مهربان روی صورتش و دستی که دستم رو به گرمی فشار داد فهمیدم با زنی طرفم که نه تنها بهمریخته و بیقرار نبود که وجودش سراسر آرامش بود و این آرامش را به من هم منتقل میکرد.
پس با خیال راحت نشستم تا با مادری گفتوگو کنم که میگفت دلتنگ پسرش نیست چون هر لحظه داره با اون زندگی میکنه.
در زیر گفتوگوی ما با پدر و مادر شهید حدادیان را میخوانید.
از گذشته آقا محمدحسین بگویید از کودکی، نوجوانی و همه ویژگیهایی که ایشان را آماده شهادت کرد؟
مادر شهید: محمدحسین کودکی لطیف و مهربان بود، فامیل جور دیگهای دوستش داشتن و این محبت ناشی از خوبیهایش بود، کودکی آرام، مؤدب و حرف گوش کن.
به یاد ندارم هیچوقت به محمدحسین تذکری داده باشم چون همیشه همه وظایفش رو به خوبی انجام میداد و بچه خیلی سربراهی بود.
خواهرش تعریف میکند در بازیهای بچگی محمدحسین طوری بازی را طراحی میکرد که آدم بد و پلیس داشته باشد و حتما یکی آخر بازی شهید شود و اغلب آن شخص خود محمدحسین بود.
بزرگتر که شد در کارهای خانه به من کمک میکرد با اینکه من دختر هم داشتم ولی محمدحسین برایم ظرف میشست و حتی جارو و گردگیری میکرد.
به جوانی که رسید بسیار محجوب، سربه زیر، با اخلاص، پرتلاش و بی ادعا بود.
فعالیتش در بسیج از چه زمانی شروع شد؟
مادر شهید: به واسطه حضور پدرش در ناحیه بسیج از چهارسالگی وارد بسیج شد و از خودش شور و اشتیاق نشان داد، در کنار فعالیتهای بسیج اهل هیئت و روضه بود، ارادت خاصی به معصومین(ع) به ویژه امیرالمؤمنین(ع) و حضرت زهرا(س) داشت و به این عشق میبالید و افتخار میکرد و من الان میدانم که همه اینها دلیل داشته و خداوند چنین عشقی را در دل هرکسی قرار نمیدهد.
جوانها اگر دنبال سعادت هستید، اگر در پی عاقبت بخیری هستید، بروید درِ خانه اهل بیت(ع)، راهش فقط همین است.
محمدحسین اهل نماز اول وقت بود، به تعقیبات نماز اهمیت میداد و بر احکام دین اشراف کامل داشت؛ دو ماه قبل از شهادتش هر روز بین نماز ظهر و عصر زیارت عاشورا میخواند.
هیچوقت با شما حرف شهادت را زده بود؟
مادر شهید: از شهادت زیاد میگفت ولی نه برای خودش مدام میگفت خوش بحال شهدا مگه هرکسی به این مقام میرسه، وقتی از سوریه برگشت حسرتش بیشتر شد مدام میگفت مامان هر کسی لایق شهادت نیست، بعدها که دست نوشتههاش رو دیدیم انتهای اغلبشان نوشته بود «شهادت دُر گرانی است به هرکس ندهندش»
شهادت دغدغه محمدحسین بود ولی هرگز برای خودش به زبان نیاورد، رابطه خاصی با شهدا داشت اغلب جمعهها به قم میرفت اول زیارت خانم فاطمه معصومه(س) و بعد زیارت شهید زینالدین؛ در تهران به کهفالشهدا علاقه خاصی داشت و سحرها به آنجا میرفت.
به یاد دارم یک روز سرد زمستان که برف هم آمده بود آماده شد که به کهفالشهدا برود و وقتی مانعش شدم توجهی نکرد و رفت.
دلتنگیهایتان را برای ایشان چطور تسکین میدهید؟
مادر شهید: واقعیت این است که من خیلی دلتنگ پسرم نمیشوم، حس میکنم تمام مدت با من است و روح من با او در ارتباط است.
شهادت محمدحسین زیاد مرا اذیت نکرد و حتی یک شب هم بعد از شهادتش بیخوابی نکشیدم، شاید دلیلش این باشد که در معراج وقتی با پیکرش روبرو شدم گفتم مادر تو در وصیتت گفتی که «اقتدا کردم به علی اکبر امام حسین(ع)» تو اقتدا کردن را بلدی.
زمانی که امام حسین(ع) برای وداع نزد حضرت زینب(س) رفتند ایشان ناشکیبایی نشان دادند امام دست ولایت بر قلب خواهر گذاشتند و بانو زینب کبری(س) آرام شدند.
هرزمان هم که برای فرزندم گریهام گرفته دستم را روی سینه گذاشتم و سه بار گفتم «صلی الله علیک یا اباعبدلله» و مثل آب روی آتش اشکم بند آمده یا مسیر اشکهایم راه کربلا را پیش گرفته است.
در معراج شهدا به محمدحسین گفتم: مادر تا لحظهای که زندهام دستت روی قلب من باشه... شاید آرامش امروز من از همین باشد.
هرزمان هم که برای فرزندم گریهام گرفته دستم را روی سینه گذاشتم و سه بار گفتم «صلی الله علیک یا اباعبدلله» و مثل آب روی آتش اشکم بند آمده یا مسیر اشکهایم راه کربلا را پیش گرفته است.
از وصیتنامه شهید بگویید چرا یک جوان ۲۲ساله وصیتنامه داشت؟
مادر شهید: ایشان سال ۹۴ زمانی که تصمیم گرفت به سوریه برود وصیتنامهاش را نوشت.
وقتی وصیتنامه را پیدا کردیم دوست داشتم مقام معظم رهبری قبل از همه آن را بخوانند، هیئتی از بیت رهبری روز سوم شهادت در منزل ما حاضر شدند وصیتنامه را به آنها دادیم تا به دست شخص حضرت آقا برسانند.
فارس: محتوای وصیتنامه چه بود؟
مادر شهید: وصیتنامه محمدحسین کوتاه است اما سرتاسر آن ولایت است، جان کلام را گفته و آن رسالتی که بر دوش داشته برای من و شما گذاشته است.
اگر سعادت دنیا و آخرت را میخواهیم باید به وصیت شهدا عمل کنیم چراکه شهدا اما و اگر ندارند، شهید حجت را تمام کرده و اگر پاک نزیسته و مسیر زندگیاش صحیح نبوده به این مقام نمیرسید.
فردای قیامت شهدا میگویند ما حرفمان را زدیم، اگر رفتیم برای شما هم پیغام گذاشتیم و ما عذری نخواهیم داشت.
وصیتنامه محمدحسین کوتاه است اما سرتاسر آن ولایت است، جان کلام را گفته و آن رسالتی که بر دوش داشته برای من و شما گذاشته است. فردای قیامت شهدا میگویند ما حرفمان را زدیم، اگر رفتیم برای شما هم پیغام گذاشتیم و ما عذری نخواهیم داشت.
محمدحسین چندبار در وصیتش نام مقام معظم رهبری را آورده است آنجا که میگوید «جان ناقابلی دارم که پیشکش صاحبالزمان(عج) و نائب بر حقش(امام خامنهای) میکنم» این یعنی ایشان حضرت آقا را به عنوان امام خود در غیاب امام عصر(عج) قبول کرده بود.
جای دیگر مینویسد «پیرو خط رهبری باشید که قطعا راه درست و راه امام زمان(عج) همین است»
شهید محمدحسین حدادیان ابتدای وصیتنامه نوشته است خدا میداند یعنی خدا را بر نوشته خود شاهد گرفته و در پایان هم نوشته است «خدا میداند که در دلم چه غمهایی از غربت این سید غریب است»
پس تمام کلام قابل تامل است وقتی شهید میگوید «قطعا» حتما چیزی دیده که قطعیت در کلام دارد و حتما هر مسیر دیگری بیراهه است.
از روزی که میزبان مقام معظم رهبری شدید بفرمایید؟
مادر شهید: خاطره حضور ایشان در منزل ما هرگز کهنه نمیشود.
پدر شهید از ماجرای هدیه محمدحسین به رفقایش گفت، از دعایی که به ساعت نکشیده مستجاب شد.
پدر شهید: بعد از این که مقام معظم رهبری از منزل ما رفتند همه منقلب بودند گریه میکردند و زیارت عاشورا میخواندند و راز حال دگرگونشان را اینگونه برایم تعریف کردند:
«ساعتی قبل از اینکه بیاییم منزل شما رفتیم سر مزار شهید، یکی از دوستان با لحن شوخی خطاب به شهید گفت آقا محمدحسین تو شهادت که تکخوری کردی لااقل حضرت آقا خواست بیاد خونتون ما هم باشیم و همگی یه الهی آمین بلند گفتیم باورش سخته که فقط چند دقیقه بعد دعای ما مستجاب بشه و آقا رو اینجا از نزدیک ببینیم».
فبا توجه به حوادث اخیر کشور و سوءاستفاده دشمنان از مطالبات مردم اگر صحبتی دارید بفرمایید.
مادر شهید: پیام من برای دشمنان این است که بدانند انقلاب ما پابرجاست و همانطور که مقام معظم رهبری فرمودند ما خودمان را برای حکومت جهانی حضرت ولیعصر(عج) آماده کردهایم و انقلاب را زمینهساز ظهور میدانیم.
شاید اینها گاهی موانع و دستاندازهایی ایجاد کنند اما نمیتوانند مؤثر باشند و ما به لطف خدا و به برکت خون پاک شهیدان این موانع را برمیداریم.
و کلام پایانی...
به انقلابیون و کسانی که آرزوی عاقبت بخیری دارند عرض میکنم پیرو خط رهبری باشیم که راه درست و راه امام زمان(عج) همین است و اگر طالب سعادتیم باید بی چون و چرا در مقابل ولی امرمان سر تعظیم فرود بیاوریم.
در حوادث اخیر برخی مدعیان ولایتمداری در برابر مواضع رهبری چرا آوردند.
برای همه ما درد داشت که ایشان آنقدر از خودشان هزینه میکنند و سپر بلا میشوند اما بدانیم که ولایت ایشان اقتضا میکند همانطور که ائمه(ع) گاهی چنین عمل کردند ایشان هم شاگرد این مکتبند.
وظیفه ما را شهدا مشخص کردهاند، محمدحسین بارها گفت نظر، نظر ولی است نباید چون و چرا و اما و اگر بیاوریم، وقتی خدا چنین چراغ هدایتی را به ما داده چرا قدر ندانیم.
پدر شهید محمدحسین حدادیان نیز با چند جمله به این گفتوگو پایان داد.
آرامش، برکت میزبانی یک مهمان خاص
پدر شهید: محمدحسین را ساعت ۴ صبح به اسارت گرفتند، بیش از 50 تیر با اسلحه شکاری به بدنش شلیک کردند و از کمر به پایین را با چاقو زده بودند، طوری که چشم چپ تخلیه و جمجمه و بینی له شده بود.
مقام معظم رهبری در منزل ما وقتی دیدند نحوه شهادت محمدحسین ما را آزار میدهد، فرمودند «همه اینها برای شهید به اندازه یک افتادن از روی اسب است و اینگونه شهادتها آثار و برکاتی دارد که در آینده مشخص میشود»
این کلام برای ما بسیار آرامشبخش بود.
ما که پدر و مادر شهید محمدحسین هستیم تا قبل از شهادت آنطور که باید ایشان را نشناختیم و درک نکردیم.
منبع:فارس