۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۱۶ : ۰۱
عقیق:کتاب «صد روسی» شامل خاطراتی از جانباز عبدالعلی یزدانیار است که به قلم میثم رشیدی مهرآبادی توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر شده است. این کتاب در فرهنگسرای رسانه با حضور جواد کلاته عربی (نویسنده و پژوهشگر دفاع مقدس) و محسن باقری اصل (منتقد ادبی) نقد و بررسی شد.
اطلاعات شخصی از راوی کتاب کم است
جواد کلاته عربی، نویسنده و پژوهشگر دفاع مقدس درباره کتاب «صد روسی» گفت: از خواندن کتاب «صد روسی» لذت بردم، ولی هر کاری زوایا، نکات مثبت و منفی خودش را دارد. اصل این کار قابل تقدیر است و ما حمایتهای رزمندگان دفاع مقدس را بازگو میکنیم و این تجربیات برای همیشه قابل استفاده است. مخصوصا وقتی ما به منِ نوعی نزدیک میشویم و ما به راوی اجازه میدهیم خودش باشد و خودش را روایت کند تا تجربه مستقل یک زندگی انسانی را به تصویر بکشد.
او ادامه داد: مقدمه خوبی از راوی در ابتدای کتاب نوشته شده است. راوی شرح ملاحظات و طریقه روایتگری را گفته بود و من استفاده کردم و ای کاش نویسنده نحوه مراجعات به خاطرات راوی را توضیح میداد تا هرچیزی که ما به عنوان مخاطب نیاز داشتیم بدانیم.
نویسنده کتاب «در هیاهوی سکوت» با اشاره به چگونگی آغاز کتاب گفت: کتاب از ۳۱ بهمن سال ۱۳۵۹ آغاز میشود و از روز اول جنگ با شنیدن صدای هواپیمای عراقی و جلوتر میرویم و جای این پرسش است چرا به دوران قبل از جنگ نپرداختیم؟ این راوی حتی میتوانست دوران قبل از جنگ را ذکر کند و بخشی از کار نویسنده فکر کنم اضافه کردن خاطرات قبل از جنگ راوی است.
کلاته ادامه داد: به دو مسئله نگاه داشتهام و کتاب «صد روسی» را از دو منظر نگاه کردهام؛ نخست به عنوان اثر پژوهشی و دوم اثر قلمی از نظر لحن و فضای حاکم بر کار حائز اهمیت است. به نظرم این کار در بعضی جاها خلاهایی داریم و در حالت کلی پیوستگی کار در جاهایی قطع میشود. برای مثال از بحث حمله هوایی در مهرآباد ما خیلی زود به اهواز میرسیم یعنی شرح سفر داده نشده است یا اینکه تکلیف مقاطع بین عملیاتها چندان مشخص نیست که ممکن است فراموشی راوی باشد یا ممکن است نویسنده ملاحظاتی داشته ولی به هرحال نقصی به کتاب است.
این منتقد در ادامه نبود اطلاعات شخصی از راوی را مشکل دیگر کتاب دانست و گفت: اطلاعات شخصی از راوی کتاب کم است؛ برای مثال اطلاعات ما درباره ویژگیهای شخصی و توانمندیهای بدنی بسیار مهم است، اما در این باره اطلاعاتی به دست نمیآوریم. در کل به نظرم در خاطرات شفاهی بحث تحقیق و مصاحبه بسیار مهم است، زیرا ما میتوانیم مباحث ریز را در قالب همین خاطرات به دست بیاوریم.
کلاته در بخشی دیگر از سخنانش درباره اینکه نویسنده میتوانست تمام مقاطع زندگی راوی را ذکر کند، گفت: اینکه بخواهیم بخشی از زندگی راوی را بگوییم قراردادی است؛ یعنی نه امتیازی هست و نه امتیازی نیست. ولی وقتی آن بخش را مرور میکنیم میبینیم راوی صحبتهای زیباتری برای گفتن داشته است. به هرحال بخشی از زندگی راوی در جبهه نیست و در کوچه پسکوچههای تهران و در منزلش است که ما باید آن را هم ببینیم. در جاهایی از کتاب کلیگویی داریم. برای مثال زمانی که راوی بحث اردوگاه طالقانی را مطرح میکند کاش نویسنده اطلاعات و تصاویر بیشتری از اردوگاه میداد. در جاهایی نیز توصیف وجود دارد برای مثال آنجایی که راوی یا همرزمانش مجروح میشوند.
او در ادامه گفت: هنر نویسنده در مستندنگاری این است که خودش را از میان بردارد و تنها با تجربه راوی مواجه شود. من به کتاب «صدِ روسی» و روایتهای آن اعتماد کردم، چون راوی محتاط عمل میکند و نویسنده آن را منتقل میکند. یکی از تفاوتهای مهم در بحث تاریخ شفاهی این است که هر فردی رویدادهای خاص خودش را دارد.
این منتقد افزود: من با فرهنگ واژگانی راوی ارتباط خوبی گرفتم و احساس کردم روایتهای یک فرد کلیشهای نیست چون در حوزه مستندنگاری به ورطه کلیشه میافتند و نویسنده حال و هوای راوی را به حال و هوای خودش ترجمه میکند. البته هنر نویسنده این است که آن را تزیین، آرایش و پیرایش و ضمن حفظ هویت به مخاطب برساند و در این کتاب نویسنده سعی کرده این اتفاق بیفتد. فرهنگ واژگان به مدد روایتهای و خندهداری که در سرتاسر کتاب است بسیار قوی است و نکته مثبت این است که در کتاب ذکر مصیبت نشده. در بحث انتقال امانتدارانه لحن راوی یک غفلتهایی صورت گرفته و جاهایی با خواننده مستند صحبت میکند و این را باید از امانتدار بودن روایت جدا کنیم و وظیفه نویسنده است ما را با خاطراتِ راوی روبرو کند نه با خود راوی.
راوی و نویسنده در هم تنیده شدهاند
محسن باقری اصل، منتقد در ادامه این نشست سرگردانی در بحث روایت را مشکل اصلی کتاب «صد روسی» دانست و گفت: من در کتاب «صد روسی» به شدت طرفدار راوی هستم و به شدت طرفدار نویسنده نیستم. زمانی که در کتاب جلو میرویم متوجه نمیشویم کجا نویسنده است و کجا راوی. این دو بسیار درهم تنیده شدهاند و این مشکل نویسنده است. نویسنده در انتخاب فرمهای مختلف نویسنده سرگردان است. یعنی اینکه راوی صحبت میکند و نویسنده باید مشخص کند که داستان کوتاه مینویسد یا داستان بلند، یا متن تاریخ شفاهی و یا متن مستندنگاری و آیا این متن باید به جستار تبدیل شود.
او افزود: نویسنده باید اطلاعات اضافی که حتی راوی فکر میکرده مهم است را به نفع داستان تمام کند تا داستان جان بگیرد. راوی شعار نمیگوید و به درستی بسیاری از چیزها را به عنوان خاطره حذف کرده است و وقتی راوی این کار را انجام میدهد نویسنده باید اطلاعات اضافه را کنار بگذارد بیشتر در حقیقت این کتاب را میشنویم تا بخوانیم چون راوی حضور پررنگ دارد.
باقری افزود: پاراگراف داستانی را نباید با پاراگراف مستندنگارانه مخدوش کرد ولی با این حال کتاب پیش میرود. نویسنده سوژه را خوب پیدا کرده ولی مسئله این است که سوژه را تبدیل به ابژه نمیکند. راوی کار خودش را انجام داده است. هنوز نویسنده بین فرمهای مختلف نوشتن سرگردان است و برای حل این موضوع باید بیشتر به راوی استمرار میکرد در حالیکه در نحوه نوشتن و اتفاقهایی که میافتد کتاب میتوانست به یک رمان تبدیل شود.
او بیان کرد: راوی در کتاب مردد است و مردد بودن راوی خود فرم است. خاطره را کسی میتواند بگوید که خاطره داشته باشد خیلی در جامعه دچار سندرم گزافهگویی هستند. راوی هنوز غیر مستقیم میگوید شما نمیدانید جنگ چیست. البته اگر راوی مردد است به این دلیل است که چیزهایی از ذهنش پاک شده. به نسبت خیلی کتابهای دیگر این کتاب بسیار حرف و تصویر برای گفتن دارد. راوی دچار یک رئالیسم خشن است. یعنی واقعیت را تمام خشونت را میبیند و جز به جز میگوید.
راوی راضی نبود درباره اطلاعات شخصیاش بگویم
در پایان نویسنده میثم رشیدی مهرآبادی و راوی کتاب عبدالعلی یزدانیار به پاسخگویی به برخی انتقادات پرداختند.
عبدالعلی یزدانیار در سخنرانی کوتاهی گفت: کتاب از نظر من زحمات طاقتفرسایی که نویسنده کشیده است. دوست داشتم که نامم در میان کسانی که تاریخ دفاع مقدس را ثبت کردند باشد. من اغراق نمیکنم اما یقین دارم شهدا اینجا حضور دارند.
میثم رشیدی مهرآبادی، نویسنده کتاب «صد روسی» در پایان گفت: منتقدان در این جلسه عنوان کردند که کاش روش کار را مینوشتم که در آخر کتاب اشاراتی در این باره کردهام. راوی کتاب درگیر مسائل مجروحیت و در حال رفت و آمد به بیمارستان بود و فرصت این نبود خاطراتش را بطور کامل بگیریم. راوی اصرار داشت که حتی عکسش را هم در کتاب نیاورم و اگر ردی از خانواده نمیبینیم به این دلیل بود که تلاش داشت خودش و خانوادهاش را حذف کند و آنچه ما میبینیم باز اصرار من است که او را به این موضوع متقاعد کردم. حضور خانواده خیلی ظریف است و با اصرار من قبول کردند که اسم همسرشان را بیاوریم.
نویسنده کتاب «صد روسی» تصریح کرد: درباره اطلاعاتی که درباره راوی است آنقدر که راوی رضایت داشته است اطلاعات را آوردهام. قبول دارم که جاهایی کم است ولی تلاشهایی کردم اطلاعات بیشتری بیاید ولی دیدم که رضایت ندارند. راوی اساسا روضهخوانی بلد نیست اما من هم جاهایی را که به سمت روضهخوانی رفته حذف کردهام چون ذکر مصیبت در این دست کتابها زیاد است.
رشیدی مهرآبادی در پذیرش این نقد که کتاب در زمینه پژوهشی کمکاری کرده است، گفت: من قبول دارم که به لحاظ پژوهشی باید در زندگی راوی بیشتر کار میکردم. در ابتدای کار راوی به دلیل داروها شبها بیدار بودند و روزها برایشان بیداری سخت بود و ما به این تصمیم رسیدیم که خاطرات را بنویسد و آن نوشته کار ضبط و صدا را انجام میداد و من دوباره مینوشتم و ویرایش میکردم و بخشی از کار اینگونه پیش رفت ولی با این حال قلههای کار مشخص شد. به همین صورت درگیر کتاب بودیم و کتاب آماده شد و خود راوی نوزده بار کتاب را ویرایش کرد. در نهایت راوی به این نتیجه رسید که نام «صد روسی» را انتخاب کنیم که به خاطره و اتفاقی که برای شهید اصفهانی رخ داد، برمیگردد.
مدیون تلاشگران فرهنگ دفاع مقدسیم
در ابتدای این نشست هم مهدی محمدی، رییس فرهنگسرای رسانه، ضمن تجلیل از ایثارگری رزمندگان در طول جنگ تحمیلی، از برگزاری چنین نشست هایی در فرهنگسرای رسانه ابراز خشنودی کرد و گفت: تمام ظرفیت این فرهنگسرا برای برگزاری برنامه های با محوریت فرهنگ و دفاع مقدس، در اختیار فعالین این عرصه است.
وی افزود: این که کسی بخشی از وقت و انرژی خودش را صرف تولید اثری کند که بخشی از تاریخ ما را زنده کند، جای تقدیر دارد و همانقدر که ما مدیون ایثارگران دوران دفاع مقدس هستیم، مدین چنین افرادی هم در عرصه فرهنگ هستیم.
رییس فرهنگسرای رسانه ادامه داد: زمانی که متوجه شدم چنین مراسمی برگزار میشود با همه وجودم در آن شرکت کردم و فرهنگسرای رسانه باید به داشتن این ظرفیتها به خود ببالد. امیدوارم مردم کتابخوانتر شوند و نسلهایی که شناختی از انقلاب ندارند با خواندن آثار، از آنان شناخت کافی پیدا کنند. کشورهای دیگر برای کشتهگان جنگهای جهانی برنامهها میسازند و در کشور فرانسه ردپای کشتگان را میبینیم و بزرگترین نمادهای این شهر به نام شهدا است ولی ما در کشورمان برای تدفیع شهدا هم مشکل داریم.
منبع:فارس