عقیق:پیامبر گرامی اسلام(ص) در اواخر عمر شریفشان به ویژه در بستر فوتشان، توصیههای مکرری نسبت به اطرافیان و بستگان خویش داشتند. نقل است ابو موسى ضریر (نابینا) میگوید موسى بن جعفر علیهالسلام به من فرمود من به امام صادق گفتم: مگر امیرالمؤمنین علیهالسلام کاتب وصیت و پیغمبر دیکتهگو و جبرئیل و ملائکه مقربون شهود آن نبودند؟! حضرت مدتى سر به زیر انداخت، سپس فرمود:
چنان بود که گفتى اى ابوالحسن، اما زمانى که وفات رسول خدا رسید، امر وصیت از جانب خدا در مکتوبى سر به مهر فرود آمد، آن مکتوب را جبرئیل همراه ملائکه امین خداى تبارک و تعالى فرود آورد. جبرئیل گفت: اى محمد، دستور بده هرکس نزدت هست، جز وصیّ تو یعنى على بیرون بروند تا او مکتوب وصیت را از ما بگیرد و ما را گواه گیرد که تو آن را به او دادى و خودش ضامن و متعهد آن شود. پیامبر به اخراج هرکه در خانه بود، جز على علیهالسلام دستور داد و فاطمه در میان در و پرده بود.
آنگاه جبرئیل گفت: اى محمد، پروردگارت سلام میرساند و میفرماید این همان مکتوبست که (در شب معراج) با تو پیمان و بر تو شرط کردم و خودم نسبت به آن بر تو شاهد بودم و فرشتگان خود را هم گواه گرفتم، در صورتى که شهادت خودم تنها کافى است اى محمد؛ بندهاى استخوان پیغمبر بلرزه در آمد و گفت: اى جبرئیل، پروردگار من خودش سلام است (یعنى سلامتى از هر عیب) و سلام از جانب اوست و سلام به سوى او باز میگردد. خداى عز و جل راست فرموده و احسان کرده است، مکتوب را بده. جبرئیل آن را به او داد و دستور داد که به امیرالمؤمنین تسلیم کند و به او گفت آن را بخوان. حضرت آن را کلمه به کلمه قرائت کرد.
سپس پیغمبر فرمود: اى على، این پیمانى است که پروردگارم با من کرده و امانت او و شرط او بر من است. من رسانیدم و خیرخواهى و ادا کردم. على علیهالسلام گفت [پدر و مادرم بفدایت] من در این رسانیدن و خیرخواهى و تصدیق آنچه گفتى گواه تو هستم و گوش و چشم و گوشت و خونم براى تو گواهى میدهد. جبرئیل گفت: من هم در این موضوع گواه شما هستم. پس رسول خدا فرمود اى على، وصیت مرا گرفتى و آن را فهمیدى و وفای به مضامینش را براى خدا و من ضمانت کردى؟ على گفت: بله پدر و مادرم به قربانت، ضمانت آن بر من و یارى من و توفیق دادن مرا بر انجام آن بر خداست. رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله فرمود: اى على، من میخواهم بر تو گواه گیرم که عمل کردن به این وصیت را روز قیامت به من خبر دهى. على علیه السلام گفت: بله گواه بگیر. پیغمبر فرمود: الان جبرئیل و میکائیل میان من و تو حاضرند و ملائکه مقربین همراه ایشانند، آنها را بر تو گواه میگیرم. على علیهالسلام گفت: بله گواه باشند. من هم پدر و مادرم به قربانت، ایشان را گواه مىگیرم.
پس رسول خدا ایشان را گواه گرفت. و از جمله آنچه پیغمبر بر على به دستور جبرئیل و فرمان خداى عز و جل شرط کرد، این بود که به او گفت: اى على، وفا میکنى به آنچه در این وصیت است، از دوست داشتن کسانى که خدا و رسولش را دوست دارند و بیزارى و دشمنى نسبت به کسانى که با خدا و رسولش دشمنى کنند. با شکیبایى و فرو خوردن خشمت، در صورت از میان رفتن حقت و غصب کردن خمست و دریدن پرده احترامت؟ یَا عَلِیُّ تَفِی بِمَا فِیهَا مِنْ مُوَالاةِ مَنْ وَالَى اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الْبَرَاءَةِ وَ الْعَدَاوَةِ لِمَنْ عَادَى اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الْبَرَاءَةِ مِنْهُمْ عَلَى الصَّبْرِ مِنْکَ وَ عَلَى کَظْمِ الْغَیْظِ وَ عَلَى ذَهَابِ حَقِّی وَ غَصْبِ خُمُسِک وَ انْتِهَاکِ حُرْمَتِکَ.
گفت بله حاضرم اى رسول خدا؛ سپس امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: سوگند به آن که دانه را شکافت و انسان را آفرید که من از جبرئیل شنیدم که به پیغمبر میگفت اى محمد، به على بگو که پرده احترام او که همان احترام خدا و رسول خداست دریده میشود و این وصیت با این شرط است که ریشش از خون تازه سرش رنگین شود. امیرالمؤمنین گوید: چون این جمله را از جبرئیل امین فهمیدم، فریادى زدم و بر رو بر زمین افتادم و گفتم: بله قبول دارم و راضى هستم، اگرچه پرده احترام دریده و سنتها تعطیل شود و قرآن پاره و خانه کعبه خراب و ریشم از خون تازه سرم رنگین شود؛ همواره شکیبایى کنم و به حساب خدا گذارم تا بر تو وارد شوم.
منبع:تسنیم