۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۴۲ : ۰۴
عقیق:یکی از سوالها و شبهههایی که پیرامون واقعه کربلا شکل گرفت این بود «چرا در روز عاشورا وقتی سپاه دشمن حتی به طفل شش ماهه سیدالشهدا رحم نکرد، امام سجاد علیه السلام را به شهادت نرساندند؟»پرسشی که برای آن دلایل مختلفی را عنوان میکنند.
با اراده الهی زمین از حجت خدا خالی نخواهد ماند
در جواب به این سوال بسیاری بر این باورند که طبق اعتقاد مذهب شیعه و آیه ۳۴ سوره بقره که میفرماید «هنگامی که پروردگارت به فرشتگان گفت من در زمین خلیفهای خواهم گذاشت.» زمین خدا هیچ گاه از حجت الهی خالی نخواهد شد. یکی از علتهای اساسی در به شهادت نرسیدن امام زین العابدین در کربلا امدادهای غیبی و اراده الهی بود. به همین دلیل بیمار شدن حضرت در کربلا را به این موضوع نسبت میدهند تا امام سجاد علیه السلام در جنگ شرکت نکنند و جانشان به خطر نیفتند؛ حتی نوشتهاند در ظهر عاشورا وقتی فریاد یاری خواهی سیدالشهدا بلند شد در این هنگام امام زین العابدین (علیه السلام) که سخت بیمار بود برخاست و به زحمت از خیمه اش بیرون آمد، به قدری ناتوان بود که نمیتوانست شمشیر خود را بردارد. سیدالشهدا وقتی از این موضوع با خبر شد فریاد زد: ام کلثوم! او را نگهدار، تا زمین از نسل آل محمد (صلی الله علیه و آله) خالی نماند.
دشمن گمان میکرد علی بن الحسین (علیه السلام) را کشته!
اما فارغ از این موضوع طی رخداد کربلا مجموعه اتفاقاتی افتاد که مانع به شهادت رسیدن امام چهارم شیعیان شد. یکی از آنها این بود که گمان میکردند بعد از سیدالشهدا حضرت علی اکبر (علیه السلام) به عنوان فرزند ارشد، جانشین امام خواهد بود برای همین بر این باور بودند با به شهادت رساندن ایشان جانشین اباعبدالله را به شهادت رساندهاند؛ تا جایی که بعد از واقعه عاشورا وقتی امام سجاد علیه السلام به همراه حضرت زینب سلام الله علیها در دارالاماره حاضر شد ابن زیاد پرسید: این جوان کیست؟ گفتند: او علی بن الحسین (علیه السلام) است. ابن زیاد گفت: مگر خدا علی بن الحسین را نکشت؟ زین العابدین (علیه السلام) فرمود: من برادری داشتم که او هم علی بن الحسین نام داشت و او را کشتند.
سو قصد به جان امام در خیمهها
خیلیها تصورشان این است که با وجود بیماری امام سجاد علیه السلام هرگز سو قصدی به جان ایشان نشد در صورتی که متون تاریخی چیز دیگری روایت میکنند. ابن سعد میگوید پس از کشته شدن حسین بن علی (علیه السلام)، شمر به سوی علی بن الحسین (علیه السلام) آمد. او بیمار بود و در بستر خوابیده بود. شمر فریاد زد: او را بکشید. یکی از همراهان او گفت: سبحان الله! آیا جوانی را که بیمار است و در جنگ هم شرکت نداشته، بکشیم؟ در این هنگام عمر بن سعد سر رسید و گفت: با این زنان و این بیمار کاری نداشته باشید.
وقتی حضرت زینب (سلام الله علیها) سپر جان امام شد
یکی دیگر از سو قصدهایی که علیه امام سجاد علیه السلام رخ داد در قصر عبیدالله بن زیاد بود وقتی حضرت از کشته شدن برادرش به دست اشقیا خبر داد؛ ابن زیاد اعلام کرد: «او را خدا کشته» که حضرت در جواب ایشان فرمودند: «خداوند است که جانها را میگیرد به هنگامی که مرگ آنها فرا رسیده باشد.» پاسخی که با عصبانیت شدید پسر مرجانه رو به رو شد و او دستور داد تا امام را بیرون برده و گردن بزنند در این لحظه حضرت زینب کبری سلام الله علیها از شنیدن این سخن خشمگین شد و فرمود: ای پسر زیاد تو دیگر کسی را از ما باقی نگذاشتی. اگر تصمیم داری که این جوان را بکشی، پس مرا هم با او بکش. امام سجاد (علیه السلام) در این هنگام فرمود: عمه جان، شما سکوت کن تا من با او سخن بگویم. سپس آن حضرت به جانب ابن زیاد رو کرد و فرمود: ای پسر زیاد! آیا مرا به کشتن تهدید میکنی؟ مگر نمیدانی که کشته شدن عادت ما و افتخار ما در شهادت است!؟» ابن زیاد که مغلوب پاسخ محکم زین العابدین علیه السلام شده بود دیگر نتوانست به بحث ادامه دهد دستور داد امام چهارم (علیه السلام) و اهل بیت ایشان را در خانهای که کنار مسجد بزرگ کوفه بود، جای دهند.
منبع:مهر