۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۴۶ : ۱۰
امیرالمؤمنین(ع) در زمان شهادت پیامبر چنین میفرماید: «بَأَبی اَنْتَ وَ اُمّی یا رَسُولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله لَقَدِ انْقَطَعَ بِمَوْتِکَ ما لَمْیَنْقَطِعْ بِمَوْتِ غَیْرِکَ مِنَ النُّبُوَّةِ وَالاِنْباءِ وَ اَخْبارِ السَّماءِ. خَصَّصْتَ حَتّی صِرْتَ مُسَلِّیا عَمَّنْ سِواکَ وَ عَمَّمْتَ حَتّی صارَ النّاسُ فیکَ سَواءً وَ لَوْلا اَنَّکَ اَمَرْتَ بِالصَّبْرِ وَ نَهَیْتَ عَنِ الْجَزَعٍ، لاَنْفَدْنا عَلَیْکَ ماءَالشُّؤُونِ. وَ لَکانَ الدّاءُ مُماطِلاً وَ الکَمَدُ مُحالِفَا وَ قَلّالَکَ...؛ پدر و مادرم فدایت ای پیامبر خدا، با مرگ تو رشتهای پاره شد که در مرگ دیگران چنین قطع نشد و آن نبوت و فرود آمدن پیام و اخبار آسمانی بود. مصیبت تو دیگر مصیبتدیدگان را تسلّیدهنده است (یعنی پس از مصیبت تو دیگر مرگها اهمیتی ندارد)، از طرفی این یک مصیبت همگانی است که عموم مردم بهخاطر تو عزادارند. اگر نبود که امر به صبر و شکیبایی فرمودهای و از بیتابی نهی نکردهای آنقدر گریه میکردم که اشکهایم تمام شود. این درد جانکاه همیشه در من میماند و حزن و اندوهم دائمی میشد که همه اینها در مصیبت تو کم و ناچیز است». (نهج البلاغة (صبحی الصالح)، خطبه 235)
* بیشتر بخوانید: بهترین توشه یک مومن برای آخرت + فیلم
در ادامه به اشعاری که حضرت فاطمه زهرا(ع) در سوگ پدرشان قرائت کردند، اشاره میکنیم:
از انسبن مالک روایت شده: زمانى که از دفن پیامبر فارغ شدیم، حضرت فاطمه علیها السلام بهسوى من آمد و گفت: "چگونه جان و روان شما همراهى کرد بر چهره پیامبر خدا خاک فرو ریزید؟!"، سپس گریست و فرمود:
یَا أَبَتَاهْ أَجَابَ رَبّاً دَعَاهُ یَا أَبَتَاهْ مِن رَبِّهِ مَا أَدْنَاهُ
پدرم، پروردگارت را که تو را فرا خواند پاسخ دادى
پدرم، چقدر به پروردگارت نزدیکى
بهروایت معتبر، آن بانوى بانوان، مشتى از خاک پاک آن مرقد مطهّر را برگرفت، و بر دیدگان نهاد و فرمود:
مَا ذَا عَلَى الْمُشْتَمِّ تُرْبَةَ أَحْمَدَ أَنْ لایَشَمَّ مَدَى الزَّمَانِ غَوَالِیَا
بر بوینده خاک احمد چیست؟ اینکه تا پایان زمان عطرها را نبوید
صُبَّتْ عَلَیَّ مَصَائِبُ لَوْ أَنَّهَا صُبَّتْ عَلَى الْأَیَّامِ صِرْنَ لَیَالِیَا
بر من مصائبى فرود آمد که اگر آنها بر روزها آمده بود شب میشدند
شیخ یوسف شامى در کتاب «درّ العظیم» نقل کرده که فاطمه زهراء(ع) این اشعار را در مرثیه پدر فرمود:
قُلْ لِلْمُغَیَّبِ تَحْتَ أَطْبَاقِ الثَّرَى إِنْ کُنْتَ تَسْمَعُ صَرْخَتِی وَ نِدَائِیَا
به آن که در زیر تودههاى خاک پنهان شده بگو اگر فریاد و صداى مرا میشنیدى
صُبَّتْ عَلَیَّ مَصَائِبُ لَوْ أَنَّهَا صُبَّتْ عَلَى الْأَیَّامِ صِرْنَ لَیَالِیَا
بر من مصائبى فرو ریخت که اگر آنها بر روزها فرو ریخته بود شب میشدند
قَدْ کُنْتُ ذَاتَ حِمًى بِظِلِّ مُحَمَّدٍ لاأَخْشَ مِنْ ضَیْمٍ وَ کَانَ حِمَیً لِیَا
همانا من در سایه محمّد حمایتى داشتم که از ستم نمیترسیدم و او جورکش من بود
فَالْیَوْمَ أَخْضَعُ لِلذَّلِیلِ وَ أَتَّقِی ضَیْمِی وَ أَدْفَعُ ظَالِمِی بِرِدَائِیَا
اما امروز براى شخص پست تواضع کنم و از ستم بر خود میپرهیزم و ستمگرم را با جامهام دفع کنم
فَإِذَا بَکَتْ قُمْرِیَّةٌ فِی لَیْلِهَا شَجَنا عَلَى غُصْنٍ بَکَیْتُ صَبَاحِیَا
اگر قمرى به شبانگاهش گریه کند من در روز از غصّه بر شاخسارى بگریم
فَلَأَجْعَلَنَّ الْحُزْنَ بَعْدَکَ مُونِسِی وَ لَأَجْعَلَنَّ الدَّمْعَ فِیکَ وِشَاحِیَا
اندوه را پس از تو مونسم قرار میدهم و دانههاى اشک را در هجر تو گردنبندم
منبع: مفاتیح الجنان، اعمال ماه صفر