۰۴ آذر ۱۴۰۳ ۲۳ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۳۳ : ۰۲
نام کتاب برگرفته از
عبارت شاعرانه عطار در تذکرة الاولیاست : « به صحرا شدم، عشق باریده بود و
زمین تر شده؛ چنان که پای مرد به گلزار فرو شود، پای من به عشق فرو می
شد».
کتاب تنها شرح مشاهدات بیرونی نیست؛ بلکه واکاوی و نمادشناسی و
تحلیل تاریخی، دینی و ذوقی راه پیمایی اربعین است و نویسنده به عنوان یک
استاد و آشنای جدی با تاریخ و مذهب و ادبیات و فلسفه و علوم اجتماعی ،
راهپیمایی اربعین را تأویل و تحلیل کرده است.
« راه پیمایی اربعین تنها سفری در جغرافیا نیست، بلکه حرکتی در تاریخ است؛ آن هم نه به گذشته، بلکه به آینده. آنچه به این سفر جغرافیایی عمق و معنای تاریخی بخشیده، تحولی است که در «بصیرت» راه پیمایان پدید آمده است. بی گمان انقلاب اسلامی در این تحول تأثیر بسیار داشته است؛ انقلابی که هم خود حاصل آن بصیرت بوده و هم طی چهل سال گذشته، با پرورش نسلی نو در دامن خود، بر آن بصیرت افزوده است».
نگاه حدادعادل به راهپیمایی اربعین، نگاهی آیینی و اجتماعی است. نیروی خلاقه او و برداشت های شهودی و ذوقی و نیز تاریخی و اجتماعی اش، جاذبه ای شگفت در مخاطب پدید می آورد، که در این سفر چه می کند و چه می خواهد و به کجا می رود و به کجا باید برسد.
قلم حداد عادل نشان می دهد که ثبت
تأثیر گذار ادبی و تحلیلی مناسک و سفر و راه پیمایی اربعین، از نیازهای
جدی است و نگاه تؤامان تحقیقی و ذوقی داشتن در حال و هوای کربلا تا چه حد
بر نسلی که جست و جوگر است و می خواهد تازه ها را کشف کند، تأثیر می گذارد.
این کتاب تنها سفرنامهای ساده نیست که فقط از صورت راه پیمایی اربعین
سخن گوید، بلکه تأملاتی است راجع به زائران و میزبانان آنها و درباره
سرنوشت مسلمانان، جهان اسلام و دشمنان آنان .
او افزون بر ثبت تأملات خود، به جهان بیرون و روابط آدمیان نیز توجه دارد و مخاطب را به اهداف اجتماعی راه پیمایی اربعین دلالت می کند. گویی او ناصر خسرویی است که راه کربلا را می پیماید.
از نگاه حداد عادل، در راه پیمایی اربعین، فرد قطره ای از دریاست که چون به دریای دیگر راه پیمایان پیوست، «من» و «ما» معنی ندارد و همه، هر چه هست، ماست.
نثر حدادعادل در این سفرنامه نیز همچون دیگر آثارش ساده و روان و در عین حال فصیح و استوار است و رایحه ای از قلم ناصر خسرو و علامه دهخدا در عبارات او می توان یافت. معلومات ادبی و محفوظات قرآنی و شعری وی نیز تأثیر خود را بر این سفرنامه بخشیده و زبانی یکدست، زنده و متحرک پدید آورده است:« هر کس به زبانی سخن از امام حسین می گوید». ( بر گرفته از شعر معروف شیخ بهایی : هر کس به زبانی صفت حمد تو گوید) .
حداد عادل در بیان احساسات خود نیز تواناست و توصیفات وی گاهی مفصل و زمانی در نهایت ایجاز به بیان آمده است و گاهی مایه هایی از مطایبه نیز در نوشته اش به چشم می خورد: « اگر جسارت نباشد، باید عرض کنم من از مشاهده این موکب ها و حسینیه های به هم پیوسته در این مسیر طولانی_بلا تشویش! _یاد کنار دریای شمال ایران خودمان افتادم که آنجا هم از بس در کنار دریا ویلا ساخته اند، دیگر جای خالی باقی نمانده است».
نویسنده با قدرت دید و نکته بینی خویش به همه جوانب زندگی راه پیمایان توجه دارد. این نوشتار گزارش صرف نیست، بلکه با نگاهی تاریخی و تحلیلی به همه کس و همه چیز می نگرد و ضمن کنکاش در فلسفه راه پیمایی اربعین، در مواقع لزوم، منازل فکری و معنایی این سفر را باز می گوید.
از این روست که « به صحرا شدم، عشق باریده بود...» در حقیقت راهنمای کاروان اربعین است و ذهنشان را نسبت به بسیاری از مسائل این اجتماع پرشکوه جهان اسلام روشن می کند.
غلامعلی حداد عادل در این کتاب، راهپیمایی اربعین را نمونهای واقعی و عینی از تحقق مفهوم «گم شدن فرد در جامعه» و تمرینی برای حضور در جامعه آرمانی و ایمانی موعود می شناساند .
کتاب «به صحرا شدم، عشق باریده بود...» به قلم غلامعلی حداد عادل با شمارگان ٢٠٠٠ نسخه از سوی دفتر نشر فرهنگ اسلامی منتشر شده است.
منبع:فارس