آغاز دعا و مناجات با صلوات
اول این مناجات با این عبارت شروع مى شود:« «اللهُمَّ صَلِّ عَلى
مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَاسْمَعْ دُعائى اذا دَعَوْتُکَ، وَاسْمَعْ
نِدائى اذا نادَیْتُکَ، وَاقْبِلْ عَلىَّ اذا ناجَیْتُکَ، فَقَدْ هَرَبْتُ
الَیْکَ، وَوَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیْکَ مُسْتَکیناً لَکَ، مُتَضرِّعاً
الَیْکَ، راجِیاً لِما لَدَیْکَ ثَوابى ؛خدایا بر محمّد و خاندان پاکش درود
فرست و هنگامى که تو را مى خوانم دعایم را اجابت فرما و هنگامى که تو را
صدا مىزنم صدایم را بشنو، و چون با تو سخن گویم به من توجّه نما، به سوى
تو گریختهام و با حالت فروتنى در برابرت ایستادهام و به درگاهت تضرّع
کرده و امید پاداش نزد تو را دارم».
گفتنی است از جمله آداب دعا کردن و شرایط استجابت دعا این است که در ابتداى دعا، حمد الهى، ثناى پروردگار، استغفار و توبه و صلوات بر محمّد و آلش براى استجابت دعا بیان شود که بسیار مؤثّر است. لذا در روایات متعددى مىخوانیم که براى استجابت دعا باید نخست یا در پایان آن از درود بر محمّد و آل محمّد علیهم السلام استفاده کرد.
به عنوان نمونه در حدیثی از رسول خدا صلى الله علیه و آله مى خوانیم که فرمود: «اجْعَلُونِى فِى أَوَّلِ الدُّعَاءِ وَفِى آخِرِهِ وَفِى وَسَطِهِ ؛ مرا در ابتداى دعا و در وسط دعا و در آخر دعا قرار دهید». و یا در حدیث دیگرى، از امام صادق علیه السلام آمده است: «مَنْ کَانَتْ لَهُ إِلَى اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ حَاجَةٌ فَلْیبْدَأْ بِالصَّلاةِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ ثُمَّ یسْأَلُ حَاجَتَهُ ثُمَّ یخْتِمُ بِالصَّلاةِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ أَکْرَمُ مِنْ أَنْ یقْبَلَ الطَّرَفَینِ وَیدَعَ الْوَسَطَ إِذَا کَانَتِ الصَّلاةُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ لا تُحْجَبُ عَنْهُ ؛ کسى که حاجتى در پیشگاه خدا دارد نخست صلوات بر محمّد و آلش بفرستد بعد حاجت خود را بخواهد سپس آن را با صلوات بر محمّد و آل محمّد پایان دهد زیرا خداوند متعال گرامى تر از آن است که دو طرف را بپذیرد و آنچه در وسط آن دو واقع شده است را نپذیرد. چون هنگامى که صلوات بر محمّد و آل محمّد فرستاده شود (به یقین) محجوب از خداوند نخواهد بود».
بدون شک اگر در استقبال یا بدرقه دعاها صلوات و درود بر پیامبر صلى الله علیه و آله باشد به اجابت نزدیکتر است و به همین دلیل در بسیارى از دعاهاى ائمۀ اطهار(علیهم السلام) مىبینیم هنگامى که چیزى را از خدا مىخواستند نخست صلوات و درود بر پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله مىفرستادند.
به عنوان مثال این مطلب در دعاى مکارم الاخلاق امام سجاد(علیه السلام) کاملًا نمایان است که در هر فرازى از این دعا نخست امام علیهالسلام صلوات و درود بر پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله مى فرستد و بعد تقاضاى تازهاى از خداوند متعال مىنماید.
منظور از «سمیع» و «بصیر» بودن پروردگار چیست؟
در فراز دیگر از مناجات شعبانیه می خوانیم:« وَاسْمَعْ دُعائى اذا
دَعَوْتُکَ، وَاسْمَعْ نِدائى اذا نادَیْتُکَ، وَاقْبِلْ عَلىَّ اذا
ناجَیْتُکَ ؛ هنگامى که تو را مىخوانم دعایم را اجابت فرما و هنگامى که تو
را صدا مى زنم صدایم را بشنو، و چون با تو سخن گویم به من توجّه نما»
اکنون این سؤال پیش مىآید که چگونه مىتوان خدا رابا بصیر و سمیع (بینا و شنوا) بودن توصیف کرد در صورتى که حقیقت بینایى، جز این نیست که تصویر اشیا از راه مردمک و عدسى چشم، روى پرده «شبکیّه» منعکس شود و اعصاب بینایى آن را به مغز مخابره کند و همچنین واقعیّت شنوایى این است که امواج صوتى، به گوش که داراى پرده و استخوانها و اعصاب مخصوصى است برسد و از آن جا به مغز مخابره گردد، در این صورت چگونه مى توان خدا را با این دو صفت توصیف کرد، در صورتى که او پیراسته از این موضوعات است؟
در پاسخ باید گفت مقصود از توصیف خداوند به این دو صفت این است که تمام دیدنىها و شنیدنى ها پیش او حاضرند، هرگز خداوند از آنها غافل نیست، به عبارت دیگر آنچه را که دیگران با چشم و گوش مىبینند و یا مىشنوند، او با علم نامتناهى خود از آنها آگاه بوده و اطّلاع دارد.
از این نظر دانشمندان عقاید و مذاهب، حقیقت این دو صفت را به «علم نامتناهى» خداوند بازگشت مىدهند و چنین مىگویند: نتیجهاى را که یک انسان بینا و شنوا پس از فعّالیّتهاى زیادى که اعضاى مخصوص بینایى و شنوایى انجام مىدهند مىگیرد، این است که از دیدنى ها و شنیدنىها آگاه مىشود، هرگاه وجودى مانند خداوند بدون عضو و فعّالیّتهاى فیزیکى، از دیدنىها و شنیدنىها به طور کاملترى آگاه شوید، قطعاً صحیح خواهد بود که بگوییم: بینا و شنواست.
حتّى حقیقت بینایى و شنوایى در انسان، همان آگاهى از دیدنى ها و شنیدنى هاست و تمام فعّالیتّ هاى عضوى، مقدّمه دیدن و شنیدن است. هرگاه فردى بدون نیاز به این مقدّمات توانست از دیدنى ها و شنیدنى ها آگاه شود، به طریق اولى مىتوان گفت که: او سمیع و بصیر است.به ویژه آنکه خدا بالاتر از مادّه است و در درک خود، نیازى به چیزى ندارد و جهان با تمام چهرههاى گوناگون خود پیش او حاضر است، از این جهت بدون هیچ مقدّمهاى مى تواند سمیع و بصیر باشد؛ زیرا تمام دیدنى ها و شنیدنىها پیش او حاضر است و او از همه آنها آگاهى دارد.
لذا سمیع و شنوا بودن خداوند از طریق ابزار و آلات مادّى و جسمانى نیست، بلکه سمیع بودن خداوند گوشه اى از علیم بودن او است، یعنى از تمام صداها آگاهى دارد و از همه، به طور یکسان با خبر است، صدایى او را آزار نمى دهد و چیزى از او دور و مخفى و پنهان نیست.
قرآن مجید مى فرماید: «قالَ رَبِّی یَعْلَمُ الْقَوْلَ فِی السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ؛ (پیامبر) گفت: پروردگارم همه سخنان را چه در آسمان باشد و چه در زمین مى داند، او شنوا و دانا است.»
بار خدایا! من از همه به سوی تو گریختهام
در فراز دیگر از مناجات شعبانیه می خوانیم:« فَقَدْ هَرَبْتُ الَیْکَ،
وَوَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیْکَ مُسْتَکیناً لَکَ، مُتَضرِّعاً الَیْکَ،
راجِیاً لِما لَدَیْکَ ثَوابى ؛خدایابه سوى تو گریخته ام و با حالت فروتنى
در برابرت ایستاده ام و به درگاهت تضرّع کرده و امید پاداش نزد تو را
دارم».
این فراز نورانی از مناجات شعبانیه به ما میگوید:براى پایان دادن به بدبختیها و ناکامیها باید دست به انقلابى از درون بزنیم، یک انقلاب فکرى و فرهنگى، یک انقلاب ایمانى و اخلاقى، و به هنگام گرفتارى در چنگال بدبختیها باید فورا به جستجوى نقطه هاى ضعف خویشتن بپردازیم، و آنها را با آب توبه و بازگشت به سوى حق از دامان روح و جان خود بشوییم، تولدى تازه پیدا کنیم و نور و حرکتى جدید، تا در پرتو آن بتوانیم ناکامیها و شکستها را به پیروزى مبدل سازیم.
حال با افزایش سطح آگاهى ما به روشنى در مىیابیم که باید به نظام عمومى عالم هستى بازگردیم و با آن همصدا شویم. و همانطور که واقعا جزئى از این کل هستیم عملاً هم باید چنین باشیم تا بتوانیم به اهداف خود در تمام زمینهها برسیم. البته انسان هر چه به خداوند نزدیکتر شود و مقرّب تر شود، باید تواضع و فروتنىاش بیشتر شود.
بسیارى از افراد هستند که گرفتار لغزش و خطا مى شوند، ولى هنگامى که به اشتباه خود پى بردند باز مىگردند و توبه و اصلاح مىکنند، ولى تکبّر و استکبار، از امورى است که حتّى اجازه بازگشت بعد از بیدارى را نیز به انسان نمىدهد، به همین دلیل شیطان هنگامى که متوجّه خطاى خود شد توبه نکرد، زیرا کبر و غرور به او اجازه نداد سر تسلیم و تعظیم در برابر پدیده بزرگ آفرینش (انسان) فرود آورد.
در حقیقت مراتب مختلف و منظم بازگشت به سوى خدا تذکر و تضرع به همراه تواضع و فروتنی است لذا نخست انسان متذکر مى شود، سپس به درگاه خداوند تضرع مىکند، و بعد عملًا مسیر خود را اصلاح کرده و باز مىگردد.
در پایان فرایند بازگشت در این فراز ، سخن از ثواب به میان آمده است؛ زیرا «ثواب » از مادّه «ثَوب» در اصل، به معناى رجوع و بازگشت به حالت اول است و به هرگونه سرنوشت یا جزا (پاداش و کیفر) نیز گفته مى شود، ولى غالباً در مورد پاداشهاى نیک به کار مى رود.
گفتنی است جملۀ «راجِیاً لِما لَدَیْکَ ثَوابى؛ امید پاداش نزد تو را دارم» موجب شد تا منظور از بازگشت به سوى پروردگار به عقیده جمعى از مفسران و شارحین، تنها بازگشت به ثواب و رحمت اطلاق شود، لیکن بهتر آن است که گفته شود بازگشت به سوى خود اوست، یعنى در جوار قرب او جاى گرفتن، بازگشتى معنوى و روحانى نه مکانى و جسمانى.
بیشک تأمل در این فراز نشان می دهد دعاهاى معصومین علیهمالسلام، سرشار از درسهاى عالى تربیت و اخلاق است؛ لذا براى کسانى که با دقّت و حضور قلب و با توجّه به مضمون و محتوایش، آن را زمزمه مىکنند، یک دوره درس تهذیب و خودسازى و توبه مىدهد و به انسانى که قصد توبه و بازگشت به خدا را دارد، مىآموزد که چگونه با خداى خویش سخن بگوید که به نوبۀ خود مىتوان یک دوره اخلاق اسلامى را استخراج کرد.
سخن آخر: در ماه شعبان از معارف بلند مناجات شعبانیه غافل نشویم؛ شایسته است همگان در ماه مبارک شعبان تا آنجا که امکان پذیر است از مناجات شعبانیه غافل نشویم بلکه از آن بهره عمیق و وافر بگیریم و در معانى آنها دقّت کنیم و آن را در وجود خود پیاده نموده و به صورت درس هاى انسان سازى پیام آنها را بشنویم. از خدا مى خواهیم که همه ما را اهل این مناجات قرار دهد و از متخلّقان آن قرار دهد.
منبع: پایگاه اطلاعرسانی دفتر آیتالله مکارم شیرازی