عقیق: شیخ صدوق(رض) به سند خود از حضرت باقر(ع) یا حضرت صادق(ع) روایت کرده که پیغمبر(ص) در خانه ام سلمه بود، و به او فرمود:
کسی بر من وارد نشود. در این اثناء حسین(ع) آمد، و ام سلمه نتوانست او را منع کند. حسین(ع) بر پیغمبر(ص) وارد شد، و ام سلمه نیز به دنبال او شرفیاب شد.دید حسین(ع) بر سینه پیغمبر(ص) است، و پیغمبر(ص) گریه می کند، و در دستش چیزی است که آن را می گرداند.
پس فرمود: ای ام سلمه این جبرئیل است که به من خبر می دهد این حسین مقتول است و این خاک زمینی است که در آن کشته می شود. آن را نزد خود نگهدار وقتی که خون شد حبیب من کشته شده است.
ام سلمه عرض کرد: یا رسول الله از خدا بخواه تا کشته شدن را از او دفع کند.
فرمود: خواستم .پس وحی کرد خدا که برای او درجه ای است که به آن درجه احدی از مخلوق نمی رسد، و همانا که برای او شیعه ای است که شفاعت می کند وشفاعتشان پذیرفته می شود. و همان مهدی(عج) از فرزندان او است پس خوشا به حال کسی که از دوستان حسین(ع) باشد و شیعیان او به خدا سوگند روز قیامت رستگارند.
پی نوشت:
(نفس المهوم،ص24)
211008