خطر هست اما خطرها ز خانه است تبر نه که ما را خطر موریانه است خطر فقر و تبعیض و ننگ فساد است خطر سستی پایه اعتماد است خطر ویژه خواران، نجومی بگیران خطر مفسدان و به دنیا اسیران تعارف نداریم با خود برادر چرا چشم بندیم بر درد آخر؟ تعارف نداریم دور از عدالت فقط جسم بی روح مانَد به نهضت خطر آه جانسوز بی خانمان هاست خطر خواب بی موقع پاسبان هاست خطر زخم شلاق بر کارگرهاست خطر شرم دست تهی پدرهاست خطر بی عمل های در حرف مانده ست خطر کولهبرهای در برف مانده ست خطر غفلت از پرچم یاحسین است خطر دوری از رسم پیر خمین است خمینی چنان بود دیدید یاران ضریح خمینی است صحن جماران حسینیه سادگی مرقد اوست همان خانه های گلی گنبد اوست دل خلق محروم صحن خمینی است الا اهل عالم خمینی حسینی است مبادا از آن سادگی دور مانیم مبادا مبادا که مغرور مانیم وگرنه در این خانه بیگانه هستیم خود ما بلایای این خانه هستیم فراموشی آرمان فتنه ماست همین حسرت آب و نان فتنه ماست مبادا شود آرمان هایمان گم به عدل علی دل سپردند مردم علی با برادر هم آن کرد یاران که نهج البلاغه گواه است بر آن برادر! نهاد آهن داغ، حیدر به رسم عدالت، به دست برادر اگر بر سر عهد اول بمانیم در این معرکه تا به آخر برانیم وگر بازگردیم بیچاره گردیم در آوارِ وَهم خود آواره گردیم خدایا به داغ دل شعله نوشان به فریادهای بلند خموشان که از عهد خود با ولی برنگردیم از آیین و راه علی برنگردیم که مثل علی انقلابی بمانیم به عشق ولی انقلابی بمانیم خدایا نگهدار تو رهبر ما به حق دل فاطمه مادر ما