عقیق:حضرت علی (علیه السلام) محبوبترین بندگان
* ترمذی روایت کرد از سفیان بن وکیع، و او از عبیدالله بن مالک که او گفت:
روزی نزد پیامبر (ص) مرغی بریان شده بود،
پس پیامبر (صلّی الله علیه و آله) فرمودند:
اللهمَّ ائتنی بِاحبَّ خَلقِکَ اِلیکَ یَاکلُ مَعی هذا الطّیرَ.
( پروردگارا! محبوبترین خلق را به خود نزد من بیاور تا با من از این مرغ بخورد.)
ناگاه علی (علیه السلام) آمد و با رسول خدا در آن سفره هم نشین گردید.
* ابوالعباس، سهل بن سعد و بُرَیده اسلمی و ابوسعید خدری و عبدالله بن عمر و عمران بن حصین وهمه ی آنها به یک معنی از پیامبر (صلّی الله علیه و آله) روایت کرده اند که پیامبر (صلّی الله علیه و آله) در روز خیبر فرمودند:
لاُعطینَّ الَّرایهَ عَذاً رَجلاً یُحبُّ الله و رسولهُ و یُحبهُ الله و رسُولُهُ، لیَسَ بفَرارٍ و یَفتح اللهُ علی یَدَیهِ.
( فردا پرچم را به دست مردی خواهم داد که خدا و رسولش را دوست دارد و خداوند و رسول هم او را دوست می دارند، فرار کننده نیست و خداوند به دست او فتح و گشایش می کند).
آنگاه پیامبر (صلّی الله علیه و آله) علی (علیه السلام) را خواند، در حالی که علی (علیه السلام) چشم درد، داشت.
پس پیامبر (صلّی الله علیه و آله) به دو چشم علی (علیه السلام) آب دهان زد و پرچم را به دست او سپرد، که خداوند به دست علی (علیه السلام) فتح و ظفر را میسر کرد.
این حدیث را همچنین ابوهریره و سعد بن ابی وقاص و سلمه بن اکوع روایت کرده اند.
مسلم روایت کرد از قتیبه بن سعید، و او از یعقوب، یعنی «ابن عبدالرحمن قاری» و او از سهیل، و او از پدرش و او از ابوهریره، که گفت:
رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) در روز خیبر فرمودند:
لاُعطینَّ هذه الرّایهَ رَجُلاً، یُحبُّ اللهُ و رسولهُ یفتحُ اللهُ علی یدیهِ(1)
( پرچم را به دست مردی خواهم داد که خداوند و رسولش او را دوست می دارد و به دست او فتح و ظفر می دهد).
خلیفه دوم گفته است:
من امیری و فرمانروائی را دوست نداشتم، مگر در آن روز به امید آن که برای فرماندهی نهائی در جنگ خیبر خوانده شوم.
پس رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) علی بن ابیطالب (علیه السلام) را فرا خواند و پرچم را به او سپرد و فرمودند:
اِمشِ و لا تَلتَفِت حَتّی یفتحِ اللهُ علیکَ
( روان شو و به این سو و آن سو نگاه مکن تا اینکه پروردگار بر تو فتح و ظفر دهد.)
پس علی (علیه السلام) اندکی روان شد و آنگاه ایستاد و به این سو و آن سو نگاه نکرد، سپس از رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) پرسید: با آن مردم با چه چیزی جنگ کنم؟
پیامبر (صلّی الله علیه و آله) فرمودند:
«قاتلهُم حَتی یَشهَدُوا أن لا الهَ الا اللهُ و انَّ محمداً رسولُ اللهِ فَاذا فَعَلُوا ذلِکَ فَقَد منَعُوا مِنکَ دِماءَهُم و اموالهُم بحقَّها و حِسابُهُم عَلَی اللهِ »
( با آنها جنگ کن تا شهادت دهند که الهی جز خداوند نیست،
و محمد رسول خداست،
و چون این کار را انجام دادند، ریختن خون و مال های خود را از تو حفظ کرده اند، مگر آنکه بحق باشد و حساب آنها بر عهده ی خداست.)
* ترمذی روایت کرد از قتیبه، و او از حاتم بن اسماعیل، و او از بکیر بن مسمار، و او از عامر بن سعد بن ابی وقاص، و او از پدرش، که او گفت:
معاویه بن ابی سفیان به سعد امر کرد و گفت:
چه چیزی ترا باز داشت که ابوتراب را دشنام دهی؟
سعد گفت:
اما تا زمانی که بیاد میاورم سه چیزی را که پیامبر (صلّی الله علیه و آله) درباره ی او گفته است، هرگز او را دشنام نخواهم داد،
و برای من داشتن یکی از آنها از مالکیت استران و شتران محبوب تر است.
رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) در یکی از جنگ ها علی (علیه السلام) را جانشین خود قرار داده بود.
پس علی (علیه السلام) به او فرمودند:
ای رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) مرا بر زنان و کودکان جانشین می کنی؟
رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) به او فرمودند:
اَما تَرضی اَن تَکونَ مِنی بِمنزلهِ هارونَ مِن مُوسی، اِلاّ أنهُ لا نبیُّ بَعدی.
( آیا راضی نیستی که برای من بمنزله ی هارون از برای موسی باشی؟
جز اینکه پس از من پیامبری نخواهد بود.)
و شنیدم از پیامبر (صلّی الله علیه و آله) که در روز خیبر می فرمودند:
لَاُعطِینَّ الرّایهَ رَجُلاً یُحِبُّ اللهَ و رسُولُ و یُحبُّهُ اللهُ و رَسُولُهُ.
(پرچم را به دست مردی خواهم داد که خدا و رسول را دوست می دارد و پروردگار و رسول هم او را دوست می دارند.)
سعد گفت:
پس ما به پرچم یورش بردیم ولی پیامبر (صلّی الله علیه و آله) فرمودند: علی را بخوان.
امام علی (علیه السلام) نزد او آمد، در حالی که چشم درد داشت، پس پیامبر (صلّی الله علیه و آله) به دو چشم او آب دهان زد و پرچم را به دست او سپرد که خداوند به او فتح و پیروزی عطا فرمود.
و سوم وقتی که این آیه نازل شد:
تَعَالوا نَدعُ أبناءَنا واَبناءَ کُم...
(پس بگوئید بیایید بخوانیم پسرانمان را و پسرانتان را...)
پس رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) ، علی (علیه السلام) و فاطمه (س) و حسن (علیه السلام) و حسین (علیه السلام) را فرا خواند و فرمودند: اللهمَّ هوُلاءِ اهلَ بَیتی
( پروردگارا اینان خانواده ی من هستند)
- ارشاد مفید ص 57 -و- اعلام الوری ص 62-و- بحار الانوار ج 21 ص 214 -و- صحیح بخاری ج 5 ص 171 -و- صحیح مسلم ج2ص 360.
211005