عقیق:در ادامه انتشار سلسله درس های خارج فقه مرحوم آیت الله العظمی تبریزی، تقریر درس این مرجع فقید شیعه با موضوع: «تقدیم نماز شب قبل از نیمه شب برای صاحب عذر» را منتشر می کند. جایز است تقدیم نماز شب بر نصف شب برای مسافر و نیز جوانی که برای او به جا آوردن نماز شب در وقت آن سخت باشد و همچنین برای هر صاحب عذر مثل شخص پیر و مریض و کسی که از سرما یا احتلام خوف دارد و سزاوار است که هرگاه مقدم داشته نیت تعجیل کند در آن نه نیت ادا. [ترجمه عروة الوثقی/1/321] * اثبات موارد تقدیم صلاة لیل از نیمه شب برای زن تقدیم صلاة لیل قبل از نیمه شب مختص به رجال نیست؛ زن هم همین طور است. مثلاً اگر در سفر باشد و بترسد که صلاة لیل از او فوت بشود، می تواند اول لیل بخواند، و هکذا اگر در غیر سفر از سرما یا از جنابت بترسد، می تواند صلاة لیل را در اول لیل بخواند. این مسأله مثل سایر موارد است که نوعاً در خطابات، مخاطب «رجل» قرار می گیرد و یا سؤال از رجل می شود «إن رجلاً من موالیک» که در صحیحه معاویة بن وهب بود. [وسایل الشیعه/4/255/ح1] این سؤال از مرد می شود ولکن اختصاص به مرد ندارد. * دلالت صحیحه معاویة بن وهب بر عدم اختصاص تقدیم صلاة به مرد اگر کسی گفت: من یقین نمی کنم که در این حکم زن هم مثل مرد باشد، صحیحه معاویة بن وهب که هم صدوق و هم شیخ و هم کلینی (ره) نقل کرده اند، چنین دارند ولکن در نقل کلینی (ره) و نقل شیخ الطایفه، ذیلی دارد، و آن ذیل را صدوق (ره) نقل نکرده است. آن ذیل، قرینه قطعیه است. حکمی که ما سابقاً گفتیم، اختصاص به مرد ندارد، زن هم همین طور است. اگر در حضر، عذری باشد، صلاة لیل را اول می خواند؛ ولکن قضا افضل از آن صلاة است که در حضر در اول لیل می خواند، و اگر در سفر باشد، مثل مرد است که گفتیم، صدر صحیحه معاویة بن وهب این جور بود که «انّ رجلاً من موالیک من صلحائهم شکی الیّ ما یلقی من النوم و قال: انی ارید القیام باللیل فیغلبی النوم حتی اصبح فربما قضیتُ صلاتی الشهرالمتتابع والشهرین اصبر علی ثقله، فقال: قرة عین والله، قرة عین والله، و لم یرخص فی النوافل اول اللیل و قال: القضاء بالنهار افضل». در ذیل دارد: «و رواه الکلینی عن عدة من اصحابنا عن احمدبن محمد،عن الحسین بن سعید، عن حمادبن عیسی، عن معاویة بن وهب، رواه الشیخ، باسناده عن حمادبن عیسی مثله، و زادا» این دو نفر زیادتی در متن دارند «قلت: فانّ من نسائنا ابکاراً الجاریة» از نساء ما، دخترهایی هستند که هنوز باکره هستند. می دانید که دختر کار می کند؛ تا مادامی که در خانه است کارهای خانه را می کند «تحب الخیر و اهله» هم خیر را دوست دارد و هم اهلش را که به آن ها خدمت کند «و تحرص علی الصلاة» حرص دارد که نماز بخواند «فیغلبهاالنوم حتی ربما قضت» شب نمی تواند بیدار بشود خسته شده است، لذا نمازش قضا می شود «و ربما ضعفت عن قضائه» بسا اوقات دیگر حال قضا هم ندارد، کار خیلی سنگین است. در این صورت می فرماید: «و هی تقوی علیه اول اللیل» جاریه می تواند صلاة لیل را اول لیل بخواند، نماز عشاء را که می خواند این را هم بخواند. در این صورت «فرخص لهن» امام (ع) رخصت داد «فی الصلاة اول اللیل اذا ضعفن و ضیعن القضاء» وقتی که ضعیف بشوند و قضاء را نتوانند اتیان کنند، با اینکه قضاء افضل است، می تواند اول لیل اتیان کنند. این همان حکمی بود که در مرد ذکر کرده بود. به جهت این که معاویة بن وهب یقین کند که این حکم اختصاصی به مرد ندارد، سؤال کرد و امام (ع) هم این طور جواب فرمود. این که امام (ع) تعلیق کرد بر این که اگر ضعیف قضاء نمی تواند بکند، در آن وقت بخواند عیب ندارد. منتها می تواند قضا کند، می خواهد اول لیل بخواند. جواز این از صدر فهمیده می شود. چون امام (ع) در صدر فرمود: صلاة لیل را در اول لیل ترک کند، و بعد او را بعد از طلوع شمس قضاء کند، افضل است. از او معلوم می شود که عیب ندارد مع العذر اول لیل بخواند، ولکن قضایش افضل است. این معنا از این جهت استفاده می شود. * اثبات تقدیم صلاة لیل برای کل ذی عذر امر ثانی این است که: صاحب عروه، حکم کلی فرمود: تقدیم صلاة لیل در سفر جایز است، و نیز کسی که خوف فوت دارد؛ بعد فرمود: «و کذا کل ذی عذر» می تواند تأخیر کند. بعد فرمود: «کالشیخ و خائف البرد او الاحتلام والمریض» این ها را از باب مثال فرمود، یعنی خصوصیتی ندارند. هر کسی عذری داشته باشد، می تواند صلاة را مقدم کند. مثل برخی کارگرها که خستگی نمی گذارد بعداز نصف شب نماز شب را بخواند و یا این که قبل از فجر باید آماده برای کار گردد، این شخص می تواند مقدم کند، جزء «کل ذی عذر» است. کلام در این است که این کبرای کلی از کجا استفاده شده؟ اگر کسی گفت: این حکم علی خلاف قاعده است در روایات هم که حکم کلی ذکر نشده است، پس باید اکتفا به همان موارد نص شود. چون حکم فی اصله خلاف قاعده است، وقت صلاة لیل بعداز انتصاف اللیل داخل می شود و تقدیمش احتیاج به دلیل دارد. پس چه باید بگوییم؟ * وجه اثبات تقدیم صلاة لیل برای کل ذی عذر برای صاحب عروه دو وجه می شود گفت؛ یکی آن وجهی است که قبلاً گفتیم، مراد از عذر در مانحن فیه، عذر عقلی و شرعی نیست. کسی که عقلاً معذور است، مثل این که در خواب مانده، یا شرعاً معذور است که اگر غسل کند فرض کنید مریض می شود. گفتیم: آن جا نه عذر عقلی است، نه عذر شرعی؛ مثلاً محتلم شده است، بعداز نصف شب بلند می شود، اگر توانست غسل کند و اگر از سرما می ترسد، تیمم می کند و نمازش را می خواند. و لازم نیست قبل از انتصاف لیل بخواند؛ چون هنوز وقت نشده است. پس چرا خائفاً عن الاحتلام تجویز شده است؟ گفتیم: چون عادتاً این جور است، کسی که جنب می شود و قبل از طلوع فجر بیدار می گردد داعی بر ترک صلاة لیل دارد، این عذر عرفی است. در موارد عذر عرفی، شارع ترخیص کرده است و هکذا من خاف من البرد، هم این جور است. [ر.ک. وسایل الشیعه/4/249/ باب44] بعداز این که امام (ع) به این خائف اعلام فرمود: اتیان کن، می فهمیم بر این که مرادش عذر عرفی است، عذر شرعی و عقلی موضوع حکم نیست. لذا در مانحن فیه از این ها می فهمیم که شارع نمی خواهد از مکلف صلاة لیل فوت بشود. این وجهی است که صاحب عروه می تواند، کل ذی عذر را استفاده کند. عذر که عرفی شد، در آن ها هم هست. اگر عذر، عقلی و شرعی بود قابل تعدی به عذر نبود، ولکن شارع خودش معذور عرفی را این جور قرار داده است، می فهمیم که غرض شارع این است که صلاة لیل در لیل از مکلف ترک نشود؛ لذا در مانحن فیه در مواردی عذر عرفی را ترخیص داده است. آیا نمی بینید که جماعتی از فقها این جور گفته اند: شخصی که از دنیا رفته بر پسر بزرگش واجب است آن صلواتی را که «عن عذر» از او فوت شده است، آن را قضاء کند. [ر.ک موسوعة الامام الخویی/16/268] آن عذر، کدام عذر است که فوت شده است؟ آن مختص به عذر شرعی یا عذر عقلی نیست. چون عذر شرعی در ترک صلاة نیست الصلوة لاتسقط بحال، لذا نادر است که عذر شرعی داشته باشد که متمکن از طهارت مائیه و ترابیه نباشد. بدان جهت در مانحن فیه آن که عرفاً و عادتاً داعی بر ترک می شود، مثل همین مواردی است که ذکر کردیم. وجه ثانی: در صحیحه ابی بصیر [وسایل الشیعه/4/252/ح12] وارد است بر این که «اذا خشیت ان لاتقوم آخراللیل أو کانت بک علة» گفته اند [التنقیح/الصلاة/409] علة یعنی «سببی»، که موجب ترک بشود. این را ما نفهمیدیم این درست نیست. چون علت ظهور در مرض است کما اینکه سابقاً گفته ایم، مرض هم آن عذر عرفی است، شاهد آن وجه اول می شود. چون مرض در شخص عادتاً داعی بر ترک مستحب می شود می گوید: انشاءالله خوب می شوم می خوانم، الان حال ندارم مریضم، این جور زبان حال او است، از این که در حال مرض، شارع تقدیم را تجویز کرد، معلوم می شود که موضوع همان عذر عرفی است که ما گفتیم، نه این که خصوص عذر عرفی است. بلکه مراد اعم از عذر عرفی است. علت در لغت به معنای مرض است. به مریض می گویند علیل. ما گفتیم: معذورین اول لیل بخوانند. در بعضی گفتیم: توسعه در وقت است، در بعضی گفتیم: تعجیل است، توسعه در وقت نیست. * مراد از اول لیل امر ثالث: مراد از اول لیل چیست؟ مراد از اول لیل، یعنی وقتی که اذان مغرب شد، لیل داخل شد، انسان صلاة مغرب را نخوانده، می گوید: بگذار اول نماز شبم را بخوانم، بعد صلاة مغرب و عشایم را می خوانم. یک خرده امام جماعت دیر می آید می خواهد نماز جماعت بخواند، می گوید: من که زود آمده ام بگذار نماز شبم را بخوانم. خوابم خیلی است، جوان هستم یا کارگر هستم، یا فرض بفرمایید «خائف من الاحتلام» هستم، بگذار همین جا بخوانم. آیا مراد از اول لیل در این روایات «مابین دخول اللیل الی انتصاف اللیل» است؟ یا مراد بعداز صلاة عشاء «الی انتصاف اللیل» است که انسان بعداز صلاة عشاء می تواند بخواند، کدام یک از این ها است؟ و از روایات چه استفاده می شود؟ یکی از آن ها روایت موثقه سماعه [وسایل الشیعه/4/252/ح9] است. این موثقه دیگری برای سماعه است «و عنه» باز محمدبن الحسن باسناده عن الحسین بن سعید، «عن محمدبن ابی عمیر، عن جعفربن عثمان» جعفربن عثمان برادر حسین بن عثمان است، این ها همه شان جلیل هستند. «عن سماعة» سماعه واقفی است، پس روایت می شود موثقه «عن ابی عبدالله (ع) قال: لابأس بصلاة اللیل فیما بین اوله الی آخره الا انّ افضل ذلک بعد انتصاف اللیل» منتها اطلاق صدر را تقیید کردیم به روایات که بلا عذر نمی شود قبل از انتصاف خواند؛ این معنایش چنین می شود، «لابأس للمعذور بصلاة اللیل ما بین اول اللیل الی آخراللیل» این معنایش این است که تا امام جماعت نیامده، بعداز این که اذان مغرب گفته شد، لیل داخل شد و حمره مشرقیه زایل شد یا غروب شمس حاصل شد، علی المسلکین صلاة لیل را می تواند بخواند. در مقابل این ها سماعة بن مهران موثقه دیگری دارد [وسایل الشیعه/4/251/ح5] «أنه سأل اباالحسن الاول (ع) عن وقت صلاة اللیل فی السفر، فقال: من حین تصلی العتمة الی أن ینفجرالصبح» تا این که صبح منفجر بشود. عتمه، همان صلاة عشاء است، به صلاة عشاء که عُتَمَه می گفته اند، چون عرب ها رسمشان این بود که بعداز صلاة عشاء می رفتند ابل ها را می دوشیدند. لذا به صلاة عشاء عتمه گفته شد. * دو وجه برای جمع موثقه سماعه این با آن موثقه جمعش چطور است؟ میزان علمی چیست؟ دو وجه جمع دارد: اول، یک احتمال این است که بگوییم: وقت صلاة لیل به دخول لیل داخل می شود، ولکن شرط صلاة لیل قبل از انتصاف لیل این است که بعد از عتمه واقع شود که شرط صحت است، مثل دخول وقت صلاة مغرب و عشاء که هر دو معاً داخل می شود، ولی شرط صلاة عشاء این است که بعداز مغرب واقع شود. این جا هم در موارد عذر و در مواردی که شخص مسافر است، مثلاً وقت داخل می شود، یا مشروعیت اتیان حاصل می شود، ولکن شرط صحت صلاة لیل بعداز عشاء واقع شدن است. لذا باید عشاء را بخواند بعد صلاة لیل را بخواند. این، جمع عرفی است. و این شرطیت در صورتی است که قبل از انتصاف اللیل باشد. وجه دوم، وجه جمع دیگر این است که امام (ع) در موثقه فرمود: بعدالعتمه، در مقام شرطیت نیست؛ مثل صلاة عشاء و عصر نمی باشد که الا أن هذه قبل هذه، باید بعداز مغرب و ظهر خوانده شود. این در مقام بیان شرطیت نیست. این به جهت این است، وقتی که فریضه داخل شد، انسان غیر از نافله آن فریضه را نخواند؛ نافله آن فریضه مستثنی است. مثل این که «انما جعل الذراع والذراعان» [وسایل الشیعه/4/148/ح28] تا نافله صلاة ظهر ترک نشود، نافله صلاة عصر ترک نشود. جاهایی که وقت فریضه شد، نافله خود فریضه عیب ندارد، اما اتیان کردن نافله غیر آن فریضه، نهی دارد «اذا دخلت الفریضة فلاتطوع» [وسایل الشیعه/4/227/ح3] البته آن روایات حمل بر کراهت می شود، نه کراهت اصطلاحی. * مراد از کراهت در عبادات کراهت در عبادت، کراهت اصطلاحی نیست. کراهت اصطلاحی این است که فعلش منقصت دارد، اگر ترک کنید بهتر است؛ ترک، اولی از فعل است. در عبادت باید مصلحت و حسن الفعل باشد که محبوب خدا بشود، چه واجب و چه مستحب. لذا در عبادت اگر گفتند: این مکروه است، در بعضی موارد صلاة مکروه است، در بعضی اوقات صوم مکروه است؛ این معنایش اقل ثواباً است، چون مشروعیت دارد. امام (ع) که می فرمایند: «من حین تصلی العتمة الی أن ینفجرالصبح» اشاره است که در این وقت دیگر کراهت ندارد. آن کراهت نافله که عند حضور وقت الفریضه هست، یعنی تأخیر فریضه موجب قلت ثواب می شود، امام (ع) می فرمایند: نه، بعداز عتمه که خواندی بخوان، آن که به دل می چسبد کدام است؟ این وجه ثانی است. چون روایات تطوع قرینه اش شرطیت در صلاة که کدام صلاة مترتبتین است، معهود و مسلم در اذهان است، لذا متعین می شود حمل بر وجه ثانی، ولکن احوط بعد عتمه خواندن است. چون احتمال اشتراط هست، اما احوط استحبابی است. والله العالم بحقیقة الحال تنظیم و تحقیق: حجت الاسلام داود دهقانی هفته نامه «افق حوزه»منبع:حوزه