آيتالله استادي در تفسير سوره مومنون عنوان كرد:
استاد برجسته حوزه علميه در تفسير سوره مباركه مومنون ضمن تاكيد بر اينكه وهابيون در بحث توسل شيعه به ائمه(ع) مغالطه كردهاند، بر لزوم الگوگيري مبلغان دين از صبر حضرت نوح تاكيد كرد و گفت: مبلغ ديني نبايد با اندك ناملايماتي دست از تبليغ دين بردارد.
عقیق: آيت الله رضا استادي در ادامه تفسير سوره مباركه مومنون در دارالقرآن علامه طباطبايي(ره) گفت: آيات 23 تا 54 اين سوره به داستان چهار تن از انبياء اشاره دارد كه علامه طباطبايي نيز آنها را با هم ذكر كرده است و شايد منظور ايشان اين است كه به هم مرتبط هستند و ارتباط ميان آنها نيز روشن و واضح است.وي با بيان اينكه در اين آيات قصص حضرت نوح، صالح، موسي و عيسي بيان شده است، اظهار كرد: اينكه اسامي اين چند پيامبر ذكر شده و اسم مابقي نيامده، دليل بر اين نيست كه بين آنها پيامبري وجود نداشته باشد، بلكه هيچ دورهاي نبوده كه پيامبري نداشته باشد.سخني درباره تعداد انبياءآيتالله استادي به بحث تعداد انبياء اشاره و تصريح كرد: مشهور اين است كه 124 هزار پيامبر داريم و روايتي نيز از ابوذر نقل شده و اين تعداد خيلي قابل اعتماد نيست و دليل قطعي بر آن نداريم. همچنين اين سؤال مطرح است كه تاريخ تكون آدم تا دوره پيامبر(ص) چه زماني طول كشيده است و ارتباط آن با اين تعداد پيامبر چيست؟.وي تاكيد كرد: علامه طباطبايي اين فاصله را چيزي حدود 8 تا ده هزار سال ميداند و تعداد انبياء نيز همين حدود 120 هزار تا 124 هزار توسط ايشان ذكر ميشود، ولي به هر حال پاسخ اجمالي ما به اين سؤال اين است كه مسلما در هر دوره اي چندين نفر به عنوان نبي حضور داشته اند كه انبياء اصلي همين بزرگاني هستند كه مشهورند و مابقي براي يك منطقه و يا محله و ... نبي بوده اند و شايد در يك دوره صد، 200 و يا 500 پيامبر حضور داشته اند همان طور كه در روايت است كه يهوديان بني اسرائيل 70 پيامبر را كشتند.عضور شوراي عالي حوزه هاي علميه با بيان اينكه اسامي پيامبران ذكر شده در قرآن و روايات به 50 اسم هم نمي رسد تصريح كرد: ذكر همين اسامي را نيز مديون قرآن هستيم وگرنه تاريخ مضبوطي در دوره انبياء نبوده است و آيه 48 سوره مباركه هود نيز ذكر اين اسامي را امري غيبي مي داند.استاد برجسته تفسير حوزه علميه گفت: در ميان انبياء، نام حضرت موسي با 136 بار بيشترين تكرار را دارد و نام نوح نيز 43 بار در 14 آيه عنوان شده است.وي ادامه داد: در مورد داستان زندگي حضرت نوح اولين مسئله سن آن حضرت است كه براساس نص صريح قرآن، ايشان 950 سال در ميان قومش به نبوت پرداخته است و سن هايي مانند سه هزار سال و 1500 و ... كه بيان مي شود همچنين اينكه سن مردم در آن دوره مانند خود نوح اين مقدار بود امري است كه نه قابل اثبات و نه قابل نفي است.استفاده از سن حضرت نوح براي اثبات امكان طولاني بودن عمر امام زمانآيت الله استادي اظهار كرد: ما با همين آيه اي كه سن حضرت نوح در آن بيان شده است در مقابل مخالفان طولاني بودن عمر امام عصر(عج) احتجاج مي كنيم و آن را امري ممكن مي دانيم.اين استاد برجسته حوزه با اشاره به برخي ديدگاه هاي مطرح شده مبني بر اينكه اين 950 سال 950 ماه است عنوان كرد: اين مسئله خلاف ظاهر آيه و درست نيست همان طور كه در تفسير المنار نيز با وجود فوايدي كه دارد اين نوع اشكالات ديده مي شود.اشكالات تفسير المناروي در ارزيابي از تفسير المنار تصريح كرد: دو اشكال عمده در اين تفسير يكي در مسئله وهابيت است كه گرايشات اين گونه اي دارد و ديگري ذكر برخي تاويلات نادرست و خلاف ظاهر مانند از بين رفتن اصحاب فيل توسط ميكروب به جاي ابابيل.هدف بيان قصص قرآنيآيتالله استادي با اشاره به اهداف طرح قصص انبياء در قرآن تصريح كرد: قرآن قصص انبياء را گاهي به صورت مختصر و گاهي با تفصيل ذكر كرده است، زيرا هدف قرآن بيان مطالب آموزنده است و به دنبال داستانگويي نيست و مبلغان نيز بايد در منابر و جلسات خود با اين هدف قصههاي قرآني را مطرح كنند، زيرا شوخي نيست كه نوح نزديك به هزار سال در ميان قومي به تبليغ بپردازد و با وجود انكار مردم از اين كار نااميد نشود.وي تاكيد كرد: ما روحانيان و مبلغان بايد از صبر حضرت نوح در تبليغ دين الگو بگيريم و با قدري نا ملايمات زود رنج و نازك نارنجي نباشيم و نااميد نشويم.استاد برجسته حوزه علميه با اشاره به تفاوتهاي ميان پيامبران اولي العزم با ساير انبياء اظهار كرد: اين تفاوت در سه چيز است يكي داشتن كتاب، شريعت و اينكه پيامبران اولي العزم براي عامه مردم به نبوت مبعوث شده اند و علامه طباطبايي نيز مراد از قوم نوح در «ارسلنا الي قومه» را نبوت ايشان براي عامه مردم مي داند.آيتالله استادي با اشاره به برخي ديدگاه ها مبني بر اينكه در زمان حضرت نوح مردم هم بت مي پرستيدند و هم خدا را و نوح به آنها گفت دست از بت پرستي برداريد و خدا را تنها بپرستيد گفت: علامه طباطبايي معتقد است كه آنها فقط بت مي پرستيدند و خدا را نمي پرستيدند به همين دليل علامه مي گويد اين افراد از معناي درست غفلت كرده اند زيرا بت پرستان مي گفتند خدا بزرگتر از آن است كه مورد عبادت قرار بگيرد و ما بايد چيزهايي را بپرستيم كه آنها واسطه ما با خدا باشند همين اتهام باطلي كه وهابيت عليه شيعه عنوان مي كنند.مغالطه وهابيتآيتالله استادي افزود: وهابيت مغالطه كرده و ما را متهم به عبادت ائمه به جاي خدا ميكنند، در حالي كه ما ايشان را واسطه ميان خود و خدا قرار مي دهيم و آنها را به جاي خدا نمي پرستيم.وي با بيان اينكه برخي از ما سؤال مي كنند كه ترتيب انبياء چگونه بوده است كه تشريح اين مسئله در برخي كتب مانند بحار الانوار و كتب قصص قرآني بيان شده است و معمولا ترتيت زندگي انبياء ذكر شده است و يكي از امتيازات تفسير الميزان نيز اين است كه قصص انبياء را به تفصيل بيان كرده همچنين ميان مطالب مطرح شده در قرآن با تورات مقارنه كرده است.عضو شوراي عالي حوزه درباره ورود اسرائيليات در ميان مسلمين گفت: منبه اسرائيليات مطالبي است كه از طرف مسيحيان و يهوديان مسلمان شده مطرح شده است زيرا اينها سال هاي متمادي در آئين ديگري بودند و وقتي مسلمان شدند برخي تفكرات اعتقادي خود را مطرح مي كردند و برخي از آنها در ميان مسلمين نيز نفوذ كرد و برخي هم آن را به پيامبر و اسلام نسبت داده اند مانند برخي رسوم در ميان ايراني ها مانند نوروز و سيزده بدر كه با وجود اسلام نيز از فرهنگ ايراني بيرون نرفت.سه صفتي كه شيطان هم انسان را از آن برحذر داشتآيت الله استادي در خاتمه بحث خود به ذكر رواياتي پرداخت و اظهار كرد: در روايتي در علل الشرايع آمده است كه شيطان خطاب به نوح مي گويد از سه چيز پرهيز كن يكي كبر كه مرا شيطان رجيم كرد؛ ديگري حرص كه باعث هبوط آدم شد و حسد كه قابيل را به قاتل تبديل كرد و نوح هم از او پرسيد تو چه وقت مي تواني كاملا بر انساني مسلط شوي كه در پاسخ گفت هنگام غضب و خشم.آيت الله استادي بيان كرد: در روايت ديگري نيز كه در امالي آمده از امام صادق روايت شده است كه عزرائيل نزد نوح امد و گفت من مي خواهم تو را قبض روح كنم و نوح به اندازه جابجا شدن از آفتاب به سايه از او مهلت خواست و بعد از جابجا شدن فرمود كه همه اين عمري كه داشتم به اندازه همين جابجايي بود يعني فرصت هاي عمر گذران است و مانند چشم بر هم زدن تمام مي شود.اين استاد برجسته تاكيد كرد: اگر قصص قرآني را مي خوانيم و در منابر براي ديگران مي گوييم بايد هدفمان همين تذكر و موعظه باشد كه خود خدا نيز در قرآن به صراحت هدف از بيان اين قصص را موعظه و ذكر براي مومنان بيان فرموده است.منبع:ایکنا211008