29 مهر 1400 15 (ربیع الاول 1443 - 15 : 08
کد خبر : ۶۹۷۶۲
تاریخ انتشار : ۲۷ دی ۱۳۹۴ - ۰۷:۰۲
راننده گفت: آن آقایی که آن روز آوردی و سوار ماشین ما کردی، که بود؟. گفتم: برادرم بود. گفت: باز هم به فریمان می ‌آید؟ گفتم: تابستان ‌ها می ‌آید. گفت: می ‌خواهم دهانش را ببوسم، پایش را ببوسم...
گزارش خطا

مطالب مرتبط
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: