قرآن اهمیتی محوری به مساله جان آدمی داده است از سویی جان آدمی در کش و قوسهای صنعتی در حال ذبح شدن در سطح جهانی است، ما به نوبه خود چه کار کرده ایم؟
عقیق:جان آدمی در قرآن از اهمیت زیادی برخوردار است، علیرغم آنکه کتب الله انسان را خلیفهالله خوانده، جان یک فرد برابر با ارزش جان همه افراد عنوان شده است. این بیان انضمامی و برابر دانستن جان یکی برابر با همه نشاندهنده اهمیت جایگاه حیات انسان و فرد است. ما جامعه خود را قرآنی میدانیم اما آیا جهان صنعتی در کشور به بدترین شکل اجرا نشده و حال تبدیل به عامل قتالهای نشده است؟
اهمیت جان و کرامت انسان در قرآن «... وَ لاَ تَقْتُلُواْ أَنفُسَکُمْ...: .... و خودتان را مکشید...». (نساء29) دستور خداوند در خصوص نگاهداشت جان انسان صریح است و این آیه تنها آیهای نیست که به اهمیت جان انسان در آن تاکید شده است. در آیه 32 سوره نسا نیز این مضمون را روشن و کلیتر میبینیم، «مَن قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا وَمَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعًا :هر کس کسى را جز به قصاص قتل یا [به کیفر] فسادى در زمین بکشد چنان است که گویى همه مردم را کشته باشد و هر کس کسى را زنده بدارد چنان است که گویى تمام مردم را زنده داشته است». جان انسان از این رو نباید تهدید شود، زیرا خداوند آن را حرام کرده است. در آیه دیگری میخوانیم: «وَلاَ تَقْتُلُواْ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللّهُ إِلاَّ بِالحَقِّ وَمَن قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِیِّهِ سُلْطَانًا فَلاَ یُسْرِف فِّی الْقَتْلِ إِنَّهُ کَانَ مَنْصُورًا: و نفسى را که خداوند حرام کرده است جز به حق مکشید و هر کس مظلوم کشته شود به سرپرست وى قدرتى دادهایم پس [او] نباید در قتل زیاده روى کند زیرا او [از طرف شرع] یارى شده است». (اسرا، 33)
در آیات دیگری کشتن انسانها به غیر حق نفی شده است، از این رو میتوان نتیجه گرفت جان و حیات انسانی از حرمت برخوردار است. اما کشتن انسانها در جهان سنتی از طرف انسان بود و طبیعت جز در هنگام طغیان کسی را نمیکشت. در جهان سنتی، حیات انسانها نباید دستخوش قتل و یا تعرض قرار گیرد و این امر توسط دولت حمایت میشود. فقه اسلامی در منبع قانون عهدهدار حفظ جان انسانها بوده و قتل جرمانگاری شده است. به نظر میرسد پس از صنعتی شدن، کشتن انواع دیگری یافته باشد، اما این مساله در نظر گرفته نشده است که قتل انسان ممکن است نه با نیت سود آنی بلکه با انکار اهمیت و گرفتن جان انسانها با نیت سود بیشتر صورت گرفته باشد. اما آیا میتوان بر اساس این آیه از قرآن، تکاپوی صنعتی را که جان انسانهای بیگناه را در معرض نابودی قرار داده است مصداق مخالفت انسان در قتل دانست و در واقع جان انسان در تکاپوی صنعتی شدن نگرانیی قرآنی نیست؟
کش و قوس جهان صنعتی جهان صنعتی جهان طبیعت را نابود کرده است. جهان طبیعت تنها جهان گل و بوته نیست و ما نیز بخشی از جهان طبیعت هستیم. انسان موجودی طبیعی است، از این رو در زنجیره حیات بخشی از آن به حساب میآید. آنچه حیات انسان را تامین میکند از این رو شرایط طبیعی است که در کش و قوس جهان صنعتی قرار گرفته است. انسان امروز به چنین مسالهای آگاه شده است و به دنبال حل آن رفته است، اما آنچه حل این مساله را تحدید میکند، سودی است که سرمایهداران از قبل کارکرد جهان صنعتی به دست میآورند. هرچند جهان صنعتی به واسطه پیشرفت در صنعت توانسته است با وضع قوانین و بهبود وسائل تکنولوژیک از آسیبهای خود بکاهد، جهان در حال توسعه مشکلات بیشتری در این میان دارد. نگاه به حال و روزمان در تهران این مساله را نشان میدهد. حالا دیگر آلودگی هوا را از تهران گرفته و نفسهای بساری به شماره افتاده و مرگ تدریجی را اکنون میتوان به روشنی دید. باری جان آدمی که در طبیعت باید ببالد، در کش و قوس جهان صنعتی است و ندای وحیانی قرآن به حفظ جان انسان وظیفه دولت و بخش صنعت را خطیرتر میکند. هر میزان دودی که به هوای شهر بیشتر وارد میشود، هر درختی که قطع میشود و هر دریاچهای که خشک میشود، جان انسان به عنوان بخشی از اکوسیستم به خطر میافتد. شاید وقتی سخن از اکوسیستم، جهان طبیعت و کش و قوس به میان آید و یا آیات قرآن در خصوص اهمیت جان انسان خوانده شود، مساله قدری انتزاعی، کلی و یا خیالی به نظر برسد، اما نگاه به آمار مرگ و میر در سه ماه آخر هر سال در تهران به تایید وزیر بهداشت که سایه وارونگی هوا بر تهران سنگینی میکند را ببینیم و به نفسهای به شمار افتاده، خطرات برای افراد ضعیف، بیمار، زنان باردار و ... نگاه کنیم، مرگی همگانی را خواهیم دید. امروز تنها تهران نیست که در آلودگی غرق شده است، شهرهای دیگر ایران نیز کم و بیش با این مساله درگیر هستند. مقصر نیز کم و بیش امروز سربرنیاورده است و علل نیز یکی دو تا نیست. مساله عمیقتر و پیچیدهتر است اما صورت مساله یا پدیده حاکم وضعیتی است که ما آن را به چشم میبینیم، خفته شدن. به نظر میرسد برای بازگشت به زندگی قرآنی ارزشهایی مانند جان انسانها باید در دستور کار قرار گیرد. ارزشی که امروزه نه همه انسانها که قرآن تاکیدی مضاعف بر آن کرده است.