عقیق:قرآن درتلاش است تا انسان «خود» را كشف كند. اين «خود»، «خودِ» شناسنامه اي نيست كه اسمت چيست؟ اسم پدرت چيست و در چه سالي متولد شده اي؟ تابع چه كشوري هستي؟ بلکه همان چيزي است كه «روح الهي» ناميده مي شود و با شناختن آن انسان احساس شرافت و كرامت مي كند. *انسان داراي دو جنبه است: * جنبة مادي كه نيازهاي جسمي انسان مانند نياز به آب، غذا، مسكن، پوشاك و غيره را شامل مي شود. * جنبة معنوي كه نيازهاي روحي و رواني انسان مانند كسب شناخت و كمال و رشد را تشكيل مي دهد. شناخت خداوند نیز نيازمند خودشناسي است و لازمة شكوفايي استعدادهاي انسان، شناخت خويش است. خودشناسي، رابطة انسان را با دنياي بيرون بهتر برقرار مي كند و با حواس و نيروهاي خود به شناخت بهتري از زندگي مي رسد. *خودشناسي،معنا ومفهوم آن خودشناسي به معني اين است كه انسان مقام واقعي خويش را درك كند، بداند كه در معرفت ميتواند بر فرشتگان پيشي بگيرد، بداند كه او آزاد و مختار و مسؤول خويشتن و مسؤول افراد ديگر و مسؤول آباد كردن جهان و بهتر كردن جهان است،امانتدار الهي است، برحسب تصادف، برتري نيافته است تا استبداد بورزد و همه چيز را براي شخص خود تصاحب كند و مسؤوليت و تكليفي براي خويشتن قائل نباشد.[1] *خودشناسي، نيازي به دليل عقلي و نقلي ندارد براي موجودي كه به صورت فطري خود را دوست دارد، كاملا طبيعي است كه به خود بپردازد و درصدد شناختن كمالات خويش و رسيدن به آنها باشد. از اين رو خودشناسي، نيازي به دليلهاي پيچيده عقلي و نقلي ندارد. غفلت از اين حقيقت و سرگرم شدن به چيزهايي كه در كمال و سعادت آدمي موثر نيست، امري غير طبيعي و انحرافآميز است كه بايد علتش را جستجو كرد و راه سلامت و نجات از آن را شناخت، همةتلاش هاي انساني براي تامين لذايذ و خوشي هاي وي انجام ميگيرد، پس خود شناسي انسان و كمالاتي كه ممكن است در مسير او قرار بگيرد، بر همة مسائل مقدم است. تا آنجايي كه بدون شناخت حقيقت انسان و ارزش واقعي او، ديگر بحث ها بيهوده و بي پايه است.[2] *اهميت خودشناسي از ديدگاه قرآن و روايات: قرآن فراموش كردن خود را نتيجة فراموش كردن خدا بر ميشمارد و ميفرمايد: «و لا تكونوا كالذين نسوالله فانساهم انفسهم»[3] مانند كساني نباشيد كه خدا را فراموش كردند، پس خدا هم خودشان را از يادشان برد. قرآن درتلاش است كه انسان «خود» را كشف كند. اين «خود»، «خودِ» شناسنامه اي نيست كه اسمت چيست؟ اسم پدرت چيست و در چه سالي متولد شده اي؟ تابع چه كشوري هستي؟ آن «خود» همان چيزي است كه «روح الهي» ناميده مي شود و با شناختن آن «خود» است كه (انسان) احساس شرافت و كرامت مي كند و خويشتن را از تن دادن به پستيها برتر ميشمارد. (شناسايي توانايي ها و صفات مثبت خود و تلاش براي شكوفا كردن آنها براي حذف صفات بد و منفي و رسيدن به كمال) امير المومنين ـ عليه السّلام ـ نيز ميفرمايد: «در شگفتم از كسي كه خود را نميشناسد، چگونه ميتواند پروردگارش را بشناسد.» اسلام بر خلاف ساير اديان به شناخت انسان اهميت بسيار زيادي داده و وي را به شناخت سفارش كردهاست تا بتواند راه صحيح سعادت را انتخاب كند. علامه طباطبايي (ره) ميفرمايد: «ترغيب خداوند مومنان را به ملازم بودن به خويشتن كه همان حفظ كردن راه هدايت است، ميفهماند راهي كه لازم است انسان ها بپيمايند، راه خويشتن است كه ايشان را به شناخت خداوند و سعادت حقيقي ميرساند.»[4] خود شناسي اولين قدم در راه پيشرفت قواي بشري است، پس اگر بخواهيم از نيروي خود و فرصتهاي زندگي حداكثر استفاده را از زندگي بكنيم، لازم است قبل از هر چيز به استعدادهاي خود نظري بيافكنيم و آنها را بشناسيم. امام صادق ـ عليه السّلام ـ مي فرمايد: «خودشناسي انسان اين است كه خويشتن را به چهار طبع و چهار ستون و چهار ركن بشناسد، چهار طبعش خون است، [5] پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ ميفرمايند: «با ايمانترين شما با شناختترين شماست.»[6] *راه ها و روش هاي خود شناسي: به نظر اسلام خود حقيقي انسان روح خداوندي است كه در بدن به امانت گذاشته شدهاست. اين روح منشاء خداوندي دارد و در قرآن كريم آمدهاست: «فاذا سويته نفخت فيه من روحي»[7] (پس وقتي آنرا درست كرديم از روح خود در آن دميديم.) حال اين سوال مطرح ميشود كه روش شناخت اين خود حقيقي، چگونه است؟ آيا براي شناخت آن به علوم تجربي بايد مراجعه كنيم يا به علوم ديني؟ موضوع علوم تجربي مسائل مادي و طبيعي است، اما روح غير مادي و غير جسماني است، پس با علوم تجربي نميتوان خود حقيقي را شناخت، نهايتاً به اين نتيجه ميرسيم كه تنها از طريق معارف الهي ميتوان خود را شناخت. به اعتقاد علماي ديني تنها در مكتب انبياء و پيامبران است كه انسان خود را به نيكي و درستي ميتواند بشناسد. عارفان نيز معتقدند كه ميتوان از طريق انجام كارهاي شايسته و پرهيز از كارهاي زشت، آنچنانكه در مكتب انبياء آمدهاست، به شناخت خود دست يافت. عارفان خودشناسي را مهمترين و اصليترين وظيفه و رسالت تك تك، انسانها ميدانند. آنها معتقدند اگر انسان خود را آنچنانكه بايسته و شايسته است نشناسد، نميتواند «خداي» خود را نيز بشناسد و كسي كه خداي قادر متعال را نشناخت، نميتواند اين ادعا را داشته باشد كه به رسالت و وظيفة انساني خود عمل كردهاست. *تلاش براي پي بردن و اعتراف به نقص هاي خود: يكي از عوامل خودشناسي آشنايي با نقصهاي خود است، ترس و وحشت از اعتراف به نقايص خود باعث مي شود انسان بر واقعيت دروني خود پرده افكنده و نسبت به رفع آن نكوشد. اما با تلاش و صداقت مي توان به نقص هاي دروني آگاهي يافت و نسبت به رفع آنها كمر همت بست.[8] اميد به خودسازي و مداومت بر آن: اگر فردي از روي علاقه و ايمان به دنبال شناخت ضعف هاي خويش باشد، با نقص هاي روحي و اخلاقي خود آشنا مي شود. اما گاه بعد از شروع به خود سازي از آنجا كه احساس موفقيت كامل نمي كند، احساس شكست و ياس كرده آنرا رها مي كند، اما با اميد به نتيجة موفقيت آميز بر تلاش خود ميافزايد و با تداوم بر رفع نقايص ميكوشد. گاه شخصي كه گام در راه خودشناسي گذاردهاست پس از مدت زمان اندكي ممكن است دچار غرور شود و احساس كند كه به كمال لازم رسيده است، اين غرور كه به صورت فخرفروشي بر ديگران بروز مي كند، يكي از موانع خودشناسي است. شخص، لازم است غرور بي جايي را كه بدان دچار شده كنار گذاشته و با حقايق آنچنان كه هست روبرو شود. بدين صورت مي تواند يكي از حجاب هاي رودرروي خود را بردارد و به شناخت خويش به صورت درست دست يافته و آنگاه به خود سازي بپردازد. البته روشن و واضح است كه اصل بودن خودشناسي و خودسازي بسيار مشكل است و در اين راه، به تعبير حافظ، كه ديوها و شياطين كمين كرده اند و مرتباً رهزني ميكنند: طي اين مرحله بي همرهي خضر مكن****ظلمات هست بترس از خطر گمراهي اگر در اين راه، راهنما نباشد تا دست انسان را بگيرد، مطمئناً راه به چاه ختم خواهد شد. نكته: براي رسيدن به خواسته خود از توصيههاي زير كمك بگيريد. 1. در انتخاب دوست دقت به خرج دهيد. 2. از مطالعة كتب اخلاقي و زندگي بزرگاني مثل شيخ رجبعلي خياط (كتاب كيمياي محبت) ، شنيدن سخنراني هاي اخلاقي مثل برنامه هاي راديو معارف، دريغ نورزيد. 3. بعد از هر نماز مدتي در سجاده بنشينيد و نسبت به اعمال خود تفكر و تامل كنيد. 4. در برنامة خودسازي كه پس از خودشناسي است، فردا فردا نكنيد. آري از همين حالا شروع كنيد و آهسته و پيوسته حركت كنيد. (مهم).9 معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر: 1. به سوي خودسازي، محمد تقي مصباح يزدي، انتشارات امام خميني (ره)، چاپ باقري، چاپ دوم، تابستان 81. 2. پيروزي در يازده گام، حسنعلي توريها نجف آبادي، ناشر، موسسة انتشارات عصر ظهور، چاپ اول، 1376. 3. فلسفة اخلاق، مرتضي مطهري، انتشارات صدرا، چاپ دهم، 1371. پي نوشت ها: [1] . مطهري، مرتضي، مجموعة آثار، انتشارات صدرا، ج2، ص283، 284. [2] . مصباح يزدي، محمد تقي، خودشناسي و خود سازي، موسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره)، ص 8 ـ 9. [3] . حشر/19. [4] . به نقل از: انسان شناسي، مركز تحقيقات اسلامي سپاه، ص 9 ـ 11. [5] . ميزان الحكمه، مترجم حميد رضا شيخي، انتشارات دارالحديث، ج 6، ص 143. [6] . ميزان الحكمه، انتشارات دارالحديث، ج 6، ص 131. [7] . حجر/29. [8] . سعادت، محمد علي، اخلاق اسلامي، انتشارات سمت، ص149 ـ 150. 9- مرکزمطالعات حوزهمنبع:حوزه