و
کعب الاحبار گوید: نام او در نزد اهل بهشت "عبدالکریم" و نزد اهل آتش
"عبدالجبار" و نزد اهل عرش "عبدالمجید" و نزد سایر ملائکه "عبدالحمید" و
نزد پیمبران "عبدالوهاب" و نزد شیاطین "عبدالخالق" و در صحراها "عبدالقادر"
و در دریاها "عبدالمهیمن" و در نزد ماهیان "عبدالقدوس" و در نزد حیوانات
"عبدالغیاث" و نزد و حوش "عبدالرزاق" و نزد درندگان "عبدالسلام" و در نزد
بهائم "عبدالمومن" و در نزد پرندگان "عبدالغفار" و در تورات "مودمود" و در
انجیل "طاب طاب" و در صحف "عاقب" و در زبور "فاروق" و در نزد خدا "طه و یس"
و در نزد مومنین "محمد" و کنیه او ابوالقاسم است.
و جبرئیل او
را به نام ابی ابراهیم سلام داده است و او خود فرماید: انا الاولُ و انا
الاخرُ و در پارهای از روایات معتبره آمده است که از هر سوگندی که خدای
جل جلاله در کتاب خویش یاد فرموده "مراد" اوست.
و بی ضرر است
که ما به ذکر یک روایتی که در فضل او و فضل برادر و جانشین او امیرالمومنین
از طرق عامه رسیده و مشتمل بر فضیلت علی(ع) و شاهد بر صدق گفتار ما (در
مرام ما) است بپردازیم.
احمدبن حنبل در "مسند" خویش و ابی لیلی
در کتاب "فردوس" و در "منهج التحقیق" از ابن خالویه روایت کرده و به جابر
بن عبدالله انصاری منتهی ساخته گوید:
شنیدم از رسول خدا(ص) میفرمود:
خدای مرا و علی و فاطمه و حسن و حسین را از یک نور بیافرید و این نور را
بفشرد و از آن شیعیان ما بیرون شدند، پس ما تسبیح نمودیم تا آنها تسبیح
کردند و ما تقدیس نمودیم تا آنها تقدیس نمودند و ما تهلیل کردیم تا آنها
تهلیل کردند و ما تمجید نمودیم تا آنها تمجید نمودند و ما توحید کردیم تا
آنها توحید کردند؛ سپس خداوند، آسمانها و زمین را بیافرید و فرشتگان را
بیافرید و تا یک صد سال آنها عارف به تسبیح و تقدیس نبودند، پس ما تسبیح
کردیم و شیعه ما تسبیح کردند؛ سپس ملائکه تسبیح کردند بدین نهج در باقی این
وظائف.
پس آدمی به این روایت بنگر و از ناحیه مخالف، نقل آن را
بشنود و ببینید که منصوص است به اینکه آیا حضرات – صلیالله علیهم اجمعین –
تسبیح و تهلیل و تکبیر را به شیعه خود آموختند و شیعه آنها به ملائکه
تعلیم نمودند و شیعه آنها افضل از ملائکه گشتند. این بود از جهت منقول.
و اما از جهت حس و شهود در آنچه که از آن بزرگوار(ص) در مدت سالهای کمی
با پراکندگی بال و اشتغال به جهاد در عالم منتشر گشته از علومی که عُشری از
اعشار آن از سایر پیمبران (به تمامه) در سیاست عوالم ارواح و قلوب و اجسام
و سایر فنون علم و حکمت پدیدار نگشته و همچننی از نشر اسماء و صفات و آلاء
حق تعالی و فضایل انبیا در مدت هفت هزار سال مانند آن تا زمان آن بزرگوار
انتشار نیافته است، تامل نماید.
و به جانم سوگند که امثال این
خوارق عادات در اثبات نبوتها از هر معجزهای متینتر و از شق القمر محکمتر
است. زیرا شق القمر ممکن است با سحر مشتبه گردد و فرق بین آن و بین سحر را
جز "کم کمترین" کسی پینمیبرد ولی امثال آنچه به بیان آوردیم به چیزی از
سحر و کهانت و شعبده و غیر آن مشتبه نخواهد گشت و چون این اجمالها تقریر
یافت و مسلمان را است که از این اجمال به بعض از تقصیلات آن تفطن یابد و از
آن پارهای از شرف پیمبر خویش(ص) را بشناسد و در برابر فضیلت این روز سر
تعظیم فرود آورده و به آنچه سزاوار و مانند آن است آن را استقبال کند و قدر
منت خدای جل جلاله را (به سبب این میلاد میمون و مبارک) برخویش بشناسد و
دل و عقلش به آنچه لایق آن است متاثر گرددو آثار آن را (با اعمال خود از
حرکات و سکنات خویش) ظاهر سازد و کاری کند که عمل او تکذیب قلب او را
ننماید چرا که عمل فقط ناشی از صفات قلب است و خلافی و خلفی ندارد.
پی نوشت:
ترجمه المراقبات - ص 78
عارف کامل میرزاجوادآقا ملکی تبریزی(ره)
منبع:تسنیم