30 ارديبهشت 1401 19 شوال 1443 - 41 : 22
کد خبر : ۶۸۷۸۶
تاریخ انتشار : ۰۶ دی ۱۳۹۴ - ۱۹:۲۸
براساس تاريخ امروز 15 ربيع الاول - خلافت معاويه دوّم اموى - سال 64 هجرى قمرى بوده است.
عقیق:معاويه پسر يزيد بن معاويه در حدود سال‏هاى 39 تا 44 قمرى، از زنى به نام " اُمّ هاشم بنت أبى هاشم بن عتبه اموى" زاييده شد و جدّش معاوية بن ابى سفيان كه در آن زمان، زنده و در رأس حكومت بود، نام خود را براى وى برگزيد و او را به "معاويه دوّم" موسوم نمود.
معاويه دوّم، با اين كه در دستگاه جنايت كارانه اموى رشد و تربيت يافته بود، با اين حال اهل فتنه و فساد نبود و براى اشباع هواهاى نفسانى و دست يابى به مطامع دنيوى، رغبت چندانى از خود نشان نمى‏داد.
وى، ولى عهد پدرش يزيد بن معاويه بود. بدين جهت، پس از هلاكت يزيد در 15 ربيع الاوّل سال 64 قمرى به خلافت برگزيده شد واهالى شام با وى بيعت نمودند.
خلافت وى، چندان دوام نيافت و او تنها بيست روز، يا چهل روز، يا يك ماه و نيم، يا سه ماه و بيست روز، و يا حداكثر چهار ماه در اين مقام بيشتر باقى نماند و معروف است كه خلافت وى، تنها چهل روز بود.
به هر روى، معاويه دوّم بدون اجبار و اكراهى، از مقام خلافت استعفا داد و خود را از اين مهلكه نجات داد.
درباره علت و انگيزه اصلى كناره‏گيرى وى، ديدگاه گوناگونى بيان شده است. برخى از تاريخ نگاران معروف اهل سنّت كه از كناره‏گيرى وى ناخرسند بوده و اين كار وى را ناپسند مى‏دانستند، در بيان اين رويداد بزرگ، صرفاً به ذكر تاريخ آن بسنده كرده و چيزى درباره انگيزه آن بيان نكردند و يا آن‏هايى كه مى‏خواستند در اين باره نظرى بدهند، انگيزه اصلى كار وى را ضعف جسمى و بيمارى وى برشمردند. به هر صورت، واقعيت‏هاى اين ماجرا را بيان نكردند. (1)
ولى از برخى گفتارشان به دست مى‏آيد كه وى خود را شايسته خلافت نمى‏ديد و اساساً بنى اميه را لايق اين مقام نمى‏دانست و در ديدگاه او، تصّدى خلافت از سوى آنان، غصب خلافت بود و اين مقام بايد به صاحبان حقيقى‏اش مى‏رسيد.
بدين جهت، هنگامى كه مرگش فرا رسيد، درباريان و بزرگان بنى اميه از او در خواست كردند كه وى جانشينى براى خويش تعيين كند تا پس از مرگ وى، مردم با او بيعت كنند، ولى وى در پاسخشان گفت: لا أتزّود مرارتها الى آخرتى و أترك حلاوتها لبنى اميه؛ (2) من از تحمل و سختى آن چيزى براى آخرتم ذخيره نكردم و شيرينى )دنيوى( آن را براى بنى اميه وا مى‏گذارم .
معاويه دوّم در ايّامى كه در مقام خلافت بود، كمتر در ميان مردم مى‏آمد و در اجتماعات و گردهمايى‏هاى آنان آشكار مى‏شد و بيشتر در خانه مى‏نشست و عزلت و خانه نشينى را ترجيح مى‏داد.
"ضحّاك بن قيس" كه از ياران معاوية بن ابى سفيان و فرزندش يزيد بود و در خلافت معاويه دوّم، مقام جانشينى خليفه را بر عهده داشت، به جاى وى در ميان مردم مى‏آمد و براى آنان نماز مى‏خواند و به رتق و فتق امور مى‏پرداخت. سرانجام مرگ معاويه دوّم فرارسيد و پس از چندين روز عزلت و خانه نشينى، از اين دنيا به سراى ديگر شتافت.
برخى معتقدند كه قدرتمندان اموى، وى را مسموم كرده و از ميان برداشتند تا زمينه را براى خودكامگى خويش فراهم كنند.(3)
با مرگ وى در بسيارى از مناطق اسلامى آشوب و بلوا هايى پديد آمد و سرانجام، " مروان بن حكم" به خلافت رسيد و به عنوان چهارمين خليفه اموى اين پست مهم را تصاحب كرد و از اين تاريخ، حكومت بنى اميه از تيره سفيانى به تيره مروانى منتقل گرديد.


پی نوشت ها:
1- تاريخ الطبرى، ج 5، ص 501؛ تاريخ الاسلام، ج 5، ص 250؛ البداية و النهاية، ج 7-8، ص 260
2- البداية و النّهاية، ج 8، ص 260
3- همان، ص 261
منبع:حج
211008
گزارش خطا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: