شیطان فکرها را مسموم به باطل میکند و این گونه حق را
میکشد. شهادت اباعبد الله علیه السلام در کربلا هر چند مصیبتی بزرگ برای
همه آزادگان و خداجویان است، اما کشتن امام حسین به وسیله زبانها و قلمها
مصیبتی به اندازه مصیبت کربلا است.
اگرچه حضرت زهرا سلام الله
علیها درمدینه و در مسجد پیامبر پشت درب خانهاش هیزم جمعآوری میشود، اما
کتمان و تحریف حقایق تلخی که در پشت دری که به درون مسجد رسول خدا باز می
شد کمتر از فاجعه سوزاندن بیت حضرت زهرا سلام الله علیها و کشتن فرزند در
بطن آن بانوی بزرگوار نیست.
در حقیقت کسانی که تلاش در
فراموشاندن این مصائب تلخ دارند با آرمان های فاطمی در عناد هستند. به
درستی که ایشان امروز حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها را با زبان و قلم
میکشند «و ُ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ قَتَلَکَ بِالْأَیْدِی وَ الْأَلْسُن»
(1)
«با گذر ایّام و ورق خوردن صفحات تاریخ، پیروان ائمّه کفر و
گمراهی (= پیروان مکتب خلفا)، به جای «شمشیرها» و «آتشی» که خانه یادگار
نبوّت علیهاالسّلام را احاطه کرده بود، «قلم» و «مرکّب» را نشاندند و این،
آغاز فصل تازهای در غربت آن یادگار پیامبرعلیهاالسّلام و سلاله پاک او
علیهمالسّلام شد و اینک، طوفانهایی از جعل و تحریف و تندبادهایی از تهمت و
افترا، خاندان نبوّت را هدف گرفته است.»(2)
سند حاکی از «ضرب و جرح حضرت زهرا علیهاالسّلام»
سند
حاکی از «ضرب و جرح حضرت زهرا علیهاالسّلام» در کتاب «ابن قُتَیْبَه» ثبت
شده و حذف آن از کتاب «المعارف» یکی از آثار او، که متأسّفانه دستخوش تحریف
گردیده است، امری آشکار است.
«عالم شیعی، ابن شهرآشوب
مازندرانیقدّسسرّه ، متوفّای 588» می نویسد:«در کتاب «معارف» تألیف «ابن
قُتَیْبَه» چنین نقل شده است: محسن به دلیل ضربه سنگین قُنْفُذ ـ از قبیله
بنی عدی ـ از میان رفت.» هر چند در چاپهای فعلی از کتاب «المعارف» از «مرگ
حضرت محسن علیهالسّلام در کودکی»! سخن به میان آمده است؛(4)ولی «گنجی
شافعی، متوفّای 658» در کتاب خود به نام «کفایة الطالب، صفحه 413» تصریح
نموده است که:««ابن قُتَیْبَه» قائل به «سقط شدنِ حضرت محسن علیهالسّلام»
بعد از رحلت رسول خداصلّیاللهعلیه و آله بوده است.» بدیهی است آنچه این
شخصیّت برجسته اهل سنّت به «ابن قُتَیْبَه» نسبت می دهد، در تعارض با متن
مندرج در چاپ های امروزین از کتاب «المعارف» میباشد.
تحریف در کتاب مُروّجُ الذهب
ابن
ابی الحدید معتزلی (متوفّای 656) در کتاب معروفِ خویش به نام «شرح نهج
البلاغه» به نقل از کتاب «مُروجُ الذهب» تألیف مسعودی (متوفّای 346) چنین
می نویسد: «مسعودی می گوید: عروة بن زبیر برادرش عبدالله [بن زبیر بن
عَوّام ] را در محاصره بنیهاشم در درّه ای [در مکّه] و جمع آوری کردن او
هیزم را برای آتش زدن آنان [در وقایع مربوط به سالهای دهه ششم و هفتم هجری
که آل زبیر به دنبال کسب حکومت بودند] معذور می دانست و می گفت:«او این کار
را برای آن کرد که تفرقه و پراکندگی ایجاد نشود و مسلمانان با هم اختلاف
نکنند و آنان(بنی هاشم) نیز به اطاعت او درآیند و در نتیجه با هم متّحد
شوند؛ همانطور که عمربن خطّاب این کار را با بنی هاشم کرد، وقتی آنان
(امیرمؤمنان علیهالسّلام و صدّیقه طاهره علیهاالسّلام) از بیعت با ابوبکر
درنگ کردند. پس همانا او هیزم فراهم کرد تا خانه را بر آنها بسوزاند.» (5)
همانگونه
که مشاهده شد، ابن ابی الحدید معتزلی اذعان می کند که در قرن ششم، در کتاب
مسعودی، نام خلیفه دوم به عنوان عامل اصلی ماجرای هجوم به بیت فاطمه
علیهاالسّلام و تهدید به آتش زدن آن، آمده است؛ امّا در برخی چاپ های
امروزین کتاب «مُروجُ الذهب» این نام حذف گردیده و ماجرا با صیغه فعل مجهول
آمده است:
«عروة بن زبیر برادرش را وقتی صحبت از ماجرای بنی
هاشم و محاصره کردن او آنان را در درّه و جمع آوری کردن او هیزم را برای
آتش زدن آنها به میان می آمد، معذور می دانست و میگفت: او این کار را کرد
تا آنان را با ترساندن، به اطاعت از خود وادار کند؛ همان گونه که در قبل
نیز بنی هاشم ترسانیده شدند و برای آتش زدنشان هیزم فراهم و جمع آوری شد؛
آن هنگام که آنان از بیعت با پیشینیان امتناع کردند».(6)
در این
نقل قول، نه تنها نامی از خلیفه دوم نیامده است، بلکه نام خلیفه اوّل نیز
که این وقایع به جهت بیعت با او اتّفاق افتاده، حذف گردیده است. این حذف و
تغییر، پایان ماجرا نیست؛ چرا که در سایر چاپهای کتاب «مُروجُ الذهب» قسمت
آخر روایت تاریخی فوق، «به طور کامل» سانسور شده است!؟
آری،
کوردلانی که روشنگری تاریخ با عقایدشان سازگار نبوده است، رنج های دخت
پیامبرعلیهاالسّلام در راه دفاع از امام راستین، علی علیهالسّلام را
نادیده گرفته و حکایت فوق را چنین نقل کرده اند:
«عروة بن زبیر
برادرش را وقتی صحبت از ماجرای بنی هاشم و محاصره کردن او آنان را در درّه و
جمع کردن او هیزم را برای آتش زدن آنها به میان می آمد، معذور می دانست و
می گفت: او این کار را کرد تا آنان را با ترساندن، به اطاعت از خود وادار
کند؛ هنگامی که آنها از بیعت با گذشتگان امتناع کردند». (7)
تذکّر
با
توجّه به شیوه ابن ابی الحدید معتزلی که مبتنی بر تبرئه خلفا می باشد؛
بسیار دور از ذهن است که او در هنگام نقل از کتاب «مُروجُ الذهب»، به شرح
نوشته مسعودی دست یازیده و توضیحاتی را بر متن مندرج در «مُروجُ الذهب»
افزوده باشد؛ بلکه باید گفت: چاپ های فعلی کتاب «مُروجُ الذهب»، تحریف شده
اند و متن اصلی نوشتار مسعودی، عیناً همان متنی است که ابن ابی الحدید آن
را در کتاب خود نقل کرده است.(8)
پیشینه ماجرای «احراق» نزد مخالفین
مدارک
امروزین اهل تسنّن، به وقوع «احراق» و آتش افروزی در ماجرای «هجوم اصلی»
به خانه صدّیقه طاهره علیهاالسّلام اشاره ای صریح نمی کند. در این منابع
تنها «تهدیدهای جدّی عمربن خطّاب برای به آتش کشیدن خانه و جمع آوری هیزم
جهت اجرای این تهدید» ثبت شده است.(9) در مواردی حتّی تلاش شده است بر
ماجرای «تهدیدهای خشونت بار عمربن خطّاب به آتش افروزی» نیز سرپوش گذاشته
شود!؟
برای مثال: در برخی مدارک، «تهدید به احراق» یعنی واژه
«لَاُحْرِقَنَّ: حتماً میسوزانم» به «لَاَفْعَلَنَّ: حتماً انجام میدهم»
تبدیل شده و تحریف گردیده است. (10) به این ترتیب، سخن «عمربن خطّاب» که
اهل خانه را به آتش افروزی تهدید می کرد، به جملاتی مانند «آن کار را انجام
می دهم!» تغییر یافته است!؟
با وجود چنین سرپوش های گسترده ای
بر حوادث تلخ و ناگوار «احراق بیت فاطمه علیهاالسّلام»، برخی شواهد و
قرائن، حاکی از آن است که در قرن های هشتم و نهم هجری قمری، بعضی از بزرگان
اهل تسنّن، به انکار صریح ادّعای شیعیان مبنی بر «وقوع احراق و تحقّق آتش
افروزی» اقدام ننموده اند. شاید این سکوت از آنجا ناشی می گردید که در آن
زمان (نزدیک به 500 سال پیش) هنوز منابع اهل تسنّن از اسناد وقوع این آتش
افروزی، به طور کامل پاکسازی نشده بود و شیعیان میتوانستند با استناد به
برخی مدارک اهل تسنّن، «وقوع احراق» را به اثبات برسانند.
خواجه
نصیرالدین طوسی قدّسسرّه (متوفّای 672) از علمای بزرگِ شیعه، در کتاب
«تجرید الإعتقاد» که با شرح علّامه حلّی قدّسسرّه (متوفّای 726) به چاپ
رسیده است، چنین می نویسد: « [ابوبکر، گروهی را] بهسوی خانه امیرمؤمنان
علیهالسّلام فرستاد، آن هنگام که ایشان از بیعت [با ابوبکر ] امتناع
کردند. پس خانه را به آتش کشید در حالی که فاطمه علیهاالسّلام در آن بود.
(11)
شمس الدین اسفراینی و علاءالدین قوشچی که از علمای سرشناس
اهل تسنّن در قرن های هشتم و نهم هجری هستند ـ هر دو، بر کتاب خواجه
نصیرالدین طوسی قدّسسرّه ردّیّه نوشته اند. امّا این دو، زمانی که به جمله
های فوق و ماجرای «احراق» رسیده اند، نه تنها کلام محقّق طوسی قدّسسرّه
را منکر نشده اند، بلکه در صحّت روایت فوق، شک نیز نکرده اند و آن را ضعیف
هم نشمرده اند.
جالب آن است که رویّه این دو، انکار سخنان محقّق
طوسی قدّسسرّه بوده است و هر دو از علمای متعصّب اهل سنّت میباشند؛
چنانکه این موضوع را از نقد آنان بر آثار شیعه می توان استنباط کرد. این
موضوع، نشانگر آن است که تا قرن نهم هجری، انکار این ماجرا به سبب وجود
برخی مدارک، مشکل بوده است. (برگرفته از کتاب :«حقایق پنهان» اثر «علی
لباف»)
موارد مذکور تنها نمونههایی از تحریف مزدوران امروز است،
تحریفات در نقاط حساس تاریخی که در مسائل کلانی تاثیر گذار است بسیار
بسیار زیاد در کتاب ها واقع شده است (13)
پی نوشت ها :
1.تهذیبالأحکام/ ج 6/ ص88
2.حقایق پنهان/ علی لباف
3.مناقب آل أبیطالب/ ج 3/ ص407
4.المعارف/ ص 92 / چاپ دار إحیاء التراث العربی
5.شرح نهج البلاغه/ ابنابیالحدید (متوفّای 656)/ ج 20/ ص 147/ چاپ اسماعیلیان، به تحقیق: محمّد ابوالفضل ابراهیم
6.مُروجُ الذهب، مسعودی (متوفّای 346)، ج 2، ص 79 (چاپ بولاق، 1283 هـ ( و ج 2، ص 72
7.مُروجُ الذهب، مسعودی (متوفّای 346)، ج 3، ص 77 (چاپ دارالاندلس، بیروت) و ج 3، ص 86 چاپ دارالفکر، بیروت
8.ذهبی
(متوفّای 748) درباره او مینویسدوَ کانَ مُعتَزِلِیّاً. او معتزلی
بود.(سیر أعلام النبلاء، ج 15، ص 569 ؛ تذکرة الحفّاظ، ج 3، ص 857)جالب
توجّه است که: سُبکی (متوفّای 771) مسعودی را شافعی قلمداد مینماید.(ر.ک:
الطبقات الشافعیّة الکبری، ج 3، ص 456 ـ 457)
9.مُروجُ الذهب، مسعودی
(متوفّای 346)، ج 3، ص 77 (چاپ دارالهجره، قم )؛ المصنَّف،ابنابیشیبه
)متوفّای 235)، ج 8، ص 572 (چاپ دارالفکر )؛ الإمامة و السیاسه،
ابنقُتَیْبَه دِیْنَوَری (متوفّای 276)، ج 1، ص 17 ـ 20؛
10.الإستیعاب،
ابنعبد البر (متوفّای 463)، ج 2، ص 254 (چاپ در حاشیه کتاب الإصابه (و ج 3،
ص 975 (چاپ دارالجلیل)؛ نهایة الإرب، نویری (متوفّای 733)، ج 19، ص 40
(چاپ قاهره، 1395)؛ الوافی بالوفیات، صَفَدی (متوفّای 764)، ج 17، ص 311
(چاپ بیروت،).در تمام کتب فوق، ردّ پای تحریف در تهدید به احراق «بیت
فاطمهعلیهاالسّلام» را میتوان مشاهده نمود. نمونه دیگر تحریف را در این
مدرک مشاهده کنید: فضائل الصحابه، احمدبن حنبل (متوفّای 241)، ج 1، ص 364 .
11.کشف المراد فی شرح تجرید الإعتقاد، علّامه حلّیقدّسسرّه (متوفّای 726)، ص 376 ـ 377 .
12.تعصّب
قوشچی به حدّی است که برخی علمای شیعه او را «متعصّبِ عنودِ ستیزهجو»
معرّفی میکنند. ر.ک: الرسائل الإعتقادیّه، خواجوئی (متوفّای 1173)، ج 1، ص
409 .
13.درباره تحریفات در حوادث و مصائب حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها می توانید به کتاب حقایق پنهان اثر استاد علی لباف رجوع کنید