14 مهر 1401 11 (ربیع الاول 1444 - 29 : 02
کد خبر : ۶۸۳۰۰
تاریخ انتشار : ۲۹ آذر ۱۳۹۴ - ۱۷:۱۱
یادداشت روز پایگاه اطلاع رسانی آیت الله العظمی مکارم:
مصادیق و مضامین اخلاقی در کلام امام حسن عسکری (علیه السلام) نشان مى‏ دهد كه آن امام همام تا چه حد در اين زمينه تأكيد و اصرار داشتند كه همه در برخوردهاى خود نهايت حسن خلق را به کار گیرند.
قیق:در وهلۀ نخست باید گفت هر يك از پيامبران و امامان‏ و بندگان خاص خدا به حكم شرائط زندگيشان در يك يا چند جهت الگو بودند ، و هر يك به عنوان ميزان سنجش در آن قسمت مورد توجه می باشند.[1] به نحوی که تبعیت و بهره گیری از آموزه های اسلام ناب ، مؤمنان را مى ‏سازد؛ آنها را تهذيب مى‏ كند؛ و به آنها تعليم مى‏ دهد كه در هر قدم، نيكان و پاكان مخصوصاً پيامبراكرم صلى الله عليه و آله و امامان‏ معصوم عليهم السلام را اسوه و قدوه و سرمشق خود قرار دهند؛ و اين از گام هاى مؤثّر براى وصول به هدف آفرينش انسان يعنى تهذيب نفس و پرورش فضائل اخلاقى‏ است.[2]

از این رو امامان معصومین(علیهم السلام) نه تنها بايد از آن چه اسباب تنفر است خالى باشند بلكه بايد جاذبه ‏هاى اخلاقى‏ به مقدار كافى براى جذب قلوب افكار در وجودشان باشد،[3]اینگونه است که امام حسن‏ عسكرى‏ (عليه السلام) مى‏ فرمايد: شيعيان ما كسانى هستند كه از سنّت هاى ما پيروى كرده و تمام اوامر و نواهى ما را اطاعت کنند، پس اينان شيعيان ما هستند ، امّا كسانى كه در بسيارى از چيزهايى كه خداوند واجب كرده، ما را مخالفت مى‏ كنند از شيعيان ما نيستند،[4] لذا با ذکر این فراز نورانی از آن حضرت،  ضرورت واکاوی گفتارهای اخلاقی و تربیتی امام حسن عسکری (علیه السلام) با بهره گیری از آراء و اندیشه های متعالی آیت الله العظمی مکارم شیرازی بیش از پیش احساس می گردد که در این نگاشته به مخاطبان گرامی ارائه می گردد.

تواضع و آثار بی بدیل آن

 باید اذعان نمود اوّلين صفت از صفات شايسته بندگان خاصّ خداوند، تواضع و فروتنى است.[5] در تبیین مفهوم «تواضع» باید گفت این واژه از مادّه‏ «وضع» و در اصل به معنى فرونهادن است، اين تعبير هنگامى كه به عنوان يك صفت اخلاقى گفته مى‏ شود[6] مفهومش اين است كه انسان خود را پايين‏تر از آنچه موقعيّت اجتماعى اوست قرار دهد، بر عكس تكبّر كه مفهومش برترى‏جويى و قرار دادن خويشتن برتر از موقعيّت فردى و اجتماعى اوست.[7]

لذا  تواضع و فروتنى نقطه مقابل تكبّر و فخرفروشى است،‏[8]بلکه باید اذعان نمود تواضع‏ هم در زندگى علمى و فرهنگى انسان اثر مى گذارد (چرا كه افراد متكبّر به خاطر تكبّرشان از رسيدن به حق محجوبند)، و هم در زندگى اجتماعى بسیار موثر است (چرا كه افراد متواضع از محبوبيّت فوق ‏العاده‏اى در اجتماع بهره مى‏ گيرند و همه مردم براى آنها احترام خاصّى قائلند)، و هم در رابطه انسان با خدا مؤثّر است چرا كه روح عبادت، تواضع و كليد قبولى آن فروتنى‏ است،‏[9] از این رو تواضع‏ و فروتنى‏ آثار و برکات مثبت و بی بدیلی را به ارمغان مى ‏آورد،[10] از جمله آن آثار می توان به کلام امام حسن‏ عسكرى‏ عليه السلام استناد نمود که فرمود: «التَّوَاضُعُ نِعْمَةٌ لَايُحْسَدُ عَلَيْهَا؛ تواضع نعمتى است كه سبب حسادت ديگران نمى‏ شود».[11]،[12]

در تشریح این کلام نورانی از امام حسن عسکری(علیه السلام) باید گفت؛ معمولًا هر نعمتى نصيب انسان مى‏شود مزاحمت‏ هاى حسودان افزوده مى ‏گردد و گاه اين حسادت چنان فضاى زندگى را تنگ مى ‏كند كه زندگى بر صاحب نعمت مشكل مى‏ شود، ولى تواضع از اين قاعده كلّى مستثنى است، بلکه نعمتى است كه حسادت حسودان را برنمى ‏انگيزد.[13]

ناگفته پيداست حقيقت عبادت نهايت خضوع در برابر پروردگار است. كسى كه شيرينى خضوع و تواضع در برابر خدا را دريابد در برابر خلق خدا نيز متواضع است.[14] بنابراین باید گفت بندگان خدا جز تواضع‏ و فروتنى‏ در برابر خداوند و نسبت به يكديگر، راهى ندارند.[15]

 شهادت طلبی در سایۀ آخرت محوری

امروزه دشمنان اسلام بيشترين وحشت را از فرهنگ شهادت و شهادت‏ طلبى‏ دارند...زیرا آنها توان مقابله به مثل، نسبت به فرهنگ شهادت را ندارند و سلاحى كه بتوان از آن در برابر اين فرهنگ دفاع كرد در خود نمى ‏بينند.[16]از این رو امام حسن‏ عسكرى‏ عليه السلام در این زمینه مى ‏فرمايد: «خَيْرٌ مِنَ الْحَياتِ ما إِذا فَقَدْ تَهُ أَبْغَضْتَ الْحَياتَ! وَ شَرُّ مِنَ الْمَوْتِ مَا إذا نَزَلَ بِكَ أَحْبَبْتَ الْمَوْتَ![17]؛ از زندگى بهتر، چيزى است كه اگر آن را از دست دهى از زندگى بيزار مى ‏شوى! و بدتر از مرگ چيزى است كه هرگاه بر تو نازل گردد از مرگ استقبال مى‏كنى!.[18]

در تبیین گفتار نورانی آن حضرت باید گفت؛ بعضى تصور مى‏ كنند بالاترين ارزش‏ها ارزش اين زندگى مادى است در حالى كه از آن ارزشمندتر فراوان است، در زندگى لحظاتى پيش مى‏آيد كه انسان آرزوى مرگ مى‏كند و حقايقى وجود دارد كه با رضايت كامل جان شيرين خود را فداى آن مى‏ سازد.[19]

شهداى راه خدا، صاحبان راه فضيلت و حق پرستى، آنها بودند كه حقيقت اين گفته پر معناى امام عسكرى عليه السلام را دريافته بودند و آن جا كه زندگى را ناگوار و مرگ را دريچه ‏اى به جهانى وسيع‏تر، به خشنودى و رضاى پروردگار مى ‏ديدند با آن وداع، و از اين استقبال مى‏كردند.[20]

عفو بر پروردگار و رسالت خطیر انسان ها

نخست باید واژۀ «عفو» را تشریح نمود که به معناى محو و نابودى است،[21] اين واژه وقتى در مورد خداوند به كار مى‏ رود به معناى بخشش گناهان و ترك مجازات و محو آثار معصيت است.[22]

تكيه بر اين وصف خداوند به خاطر آن است كه اگر عفو او نباشد كسى از آثار گناه رهايى نمى ‏يابد، زیرا عفو بر پروردگار به قدرى گسترده است كه هيچ حد و مرزى براى آن متصوّر نيست،[23] و قرآن مجيد نیز تنها چيزى را كه از آن استثناء كرده همان شرك است،[24] لذا در روایتی نورانی ازامام حسن‏ عسكرى‏ عليه السلام آمده است که فرمود: «انَّ اللَّهَ لَيَعْفُو يَومَ القيامَةِ عَفْواً يُحيطُ عَلَى العِبادِ حَتّى يَقُولَ اهْلُ الشِّركِ وَ اللَّهِ رَبّنا ما كُنّا مُشْرِكِينَ؛ خداوند در روز قيامت آنچنان عفو مى‏ كند كه بندگان را احاطه مى ‏نمايد، تا آنجا كه مشركان طمع مى‏كنند و مى ‏گويند به پروردگارمان سوگند كه ما مشرك نبوده‏ ايم».[25]،[26]

لذا این آموزۀ اخلاقی در کلام امام حسن عسکری (علیه السلام) به همگان درس عفو و بخشش را مى ‏آموزد، و به آنها توصيه مى‏ كند كه تا مى ‏توانند از گناهان يكديگر بگذرند، به اين اميد كه خدا از گناهان‏ آنان صرف نظر كند.[27] هم چنین به انسان‏ها مى آموزد كه در برابر گناه زيردستان سختگير نباشند، و راه بازگشت و اصلاح را به روى آنها بگشايند، و همان اميدى را كه به عفو خدا دارند به ديگران نیز در عفو و بخشش خود بدهند.[28]

تفکر؛ مهمترین اصل در اجتناب از لغزش های زبان

بدیهی است اگر انسان پيش از آن كه شروع به سخن گفتن كند در محتوا و انگيزه و نتيجه سخنان خود كمى بينديشد، بسيارى از لغزش هاى زبان و گناهان، از او دور می ‏شود.[29] زیرا بى‏ مطالعه سخن گفتن انسان را در انواع گناهان كه از اين عضو مخصوص سرچشمه مى‏گيرد، غوطه‏ ور مى ‏سازد![30]

لذا در فراز ارزشمند از امام حسن‏ عسكرى‏ عليه السلام چنين مى‏ خوانيم: «قَلْبُ الْاحْمَقِ فى فَمِهِ وَ فَمُ الْحَكِيمِ فى قَلْبِهِ[31]؛ قلب (و فكر) احمق در دهان او و دهان شخص حكيم در قلب اوست!».[32]

بی شک مراد از قلب در اين کلام نورانی همان عقل و فكر است، و بودن زبان در جلوی قلب، يا در عقب آن، كنايه از تفكّر و انديشه درباره محتواى سخن يا عدم آن است.[33]

به راستى چه مى‏ شد اگر هميشه ما پيش از آغاز سخن به نتایج و محتوای سخنان خود مى‏ انديشيديم و زيانبار بودن آن سخن و یا خطر هتك حرمت یک مؤمن، هم چنین پیامد حمايت از ظالم و مانند آن را مورد بررسی قرار می دادیم و در راستای  کسب رضای خداوند، تحقق امر به معروف و نهى از منكر و حمايت از مظلوم و مبارزه با ظالم، و خوشنودى بندگان خدا اندیشه و سخن خود را به کار می گرفتیم!.[34]

لذا ره یافت عبارت لطيف آن حضرت چنین است؛ انسان عاقل نخست انديشه مى كند سپس سخن مى گويد در حالى كه احمق نخست سخن مى گويد و بعد در انديشه فرو مى رود به همين دليل سخنان عاقل حساب شده، موزون، مفيد و سنجيده است؛ ولى سخنان احمق ناموزون و گاه خطرناك و بر زيان خود او.[35]

هم چنین نباید فراموش نمود کلام آن حضرت به عقل و حماقت اكتسابى اشاره دارد.[36] كسى كه ذاتاً احمق است در واقع نوعى بيمارى دارد كه در صورت امكان بايد به وسيله ديگران معالجه شود؛ ولى گاه انسان حماقت را با اراده خود فراهم مى‏ سازد؛ با نيكان و پاكان و عاقلان و خردمندان معاشرت نمى‏كند و بر عكس به دنبال هواى نفس مى‏ رود و با افراد نادان و شرور طرح دوستى مى‏ ريزد، تحصيل علم را رها مى‏كند و با اختيار خود در وادى جهل گام بر مى‏ دارد و هنگامى كه مسئله سرنوشت‏سازى پيش آيد با اين‏كه مى‏ تواند تأمل كند، به مشورت بپردازد و از اين و آن نظر بخواهد همه اينها را ترك كرده و بى‏ گدار به آب مى‏ زند و گرفتار غرقاب مى‏شود. نكوهش حضرت از چنين حماقتى است.[37]

دروغ؛ منشأ همۀ رذایل اخلاقی

بی شک دروغ از جمله رذایل اخلاقی است که سرچشمه گناهان بسيار از قبیل، رشوه‏ خوارى، ظلم، غش در معامله، پايمال كردن حقوق مردم، اهانت به اشخاص و كمك به ظالمان می باشد،[38] به همين دليل در روايت معروفى كه از امام حسن‏ عسكرى‏ عليه السلام نقل شده است مى‏ خوانيم: «جُعِلَتِ الْخَبائِثُ كُلُّها فى‏بَيْتٍ وَجُعِلَ مِفْتاحُها الْكِذْبَ؛ تمام زشتی ها و بدی ها در اطاقى‏ قرار داده شده (كه درِ آن بسته است) و كليد آن دروغ است.»[39]

در تبیین این روایت و ترسیم رابطه دروغ و گناهان می توان گفت انسان گناهكار هرگز نمى‏ تواند، راستگو باشد، چرا كه راستگويى موجب رسوايى او است، و براى پوشاندن آثار گناه معمولاً بايد متوسل به دروغ شود.[40]

هم چنین در تشریح چگونگی شمولیت و گستردگی دروغ بر ایجاد گناهان مختلف، باید به روایتی دیگر از امام حسن‏ عسكرى‏ عليه السلام استناد نمود که فرمود: «إنَّ اللَّه جَعَلَ لِلشَّرِ أَقْفَالًا وَجَعَلَ مَفاتِيح تِلْكَ الأَقْفالِ الشَّرابَ، وَالْكِذْبُ شَرٌّ مِنَ الشَّرابِ‏[41]؛ خداوند براى شرور و بدى ‏ها قفل‏ هائى قرار داده كه كليد آنها شراب است و دروغ گفتن از شراب هم بدتر است!».[42]

شکی نیست که بزرگترين و مؤثرترين مانع بر سر راه زشتى‏ ها و بدى ها عقل و خرد است و اين قفل محكمى است كه بر آنها زده شده، و به هنگامى كه قفل «خرد» با كليد «شراب» گشوده مى‏ شود همه زشتى‏ ها و بدى‏ ها آزاد مى‏ گردند و ممکن است انسان در حال مستى آلودۀ به  هرگونه جنايت و گناه و تبهكارى گردد.[43]

لیکن وقتی شخص «شرابخوار» از روى «جنون مستى» دست به گناه مى‏ آلايد، «دروغگو» آگاهانه سازمان زندگى اجتماعى را بهم مى‏ ريزد و روح اعتماد را مى‏ كشد و سرچشمه انواع گناهان و مفاسد مى‏ گردد. پس دروغ از شراب هم خطرناك‏تر است.[44]

به عبارت ديگر دروغ سرچشمه نفاق است،[45] زيرا فقدان صداقت میان زبان و دل و تفاوت ظاهر و باطن انسان، فرد دروغگو را تدريجاً بسوى نفاق كامل سوق می دهد به نحوی که این رذیلت اخلاقی بستر ساز بسيارى از گناهان خواهد شد.[46]

لجاجت خصمانه؛ به بهای نابودی اخلاق

در اسلام جدال و مراء يا به تعبير ديگر بحث هاى تعصب آلودى كه براى برترى جويى برطرف مقابل و نه براى تبيين حق صورت مى‏ گيرد شديداً نكوهش شده است و از آن بعنوان يكى از گناهان كبيره ياد شده چرا كه بزرگترين سد راه حق و رسيدن به واقعيت ها است.[47]

لذا امام‏ عسكرى‏ عليه السلام در روايتى كه ابن شعبه حرانى آن را در تحف العقول نقل كرده مى‏ فرمايد: «لَا تُمَارِ فَيذْهَبَ بَهَاؤُكَ ‏ ؛ مراء نكن كه شخصيت تو را از بين مى ‏برد».[48]

گفتنی است واژه «مِراء» به معناى گفتگوهاى لجاجت‏آميز و توأم با خصومت به منظور پيروزى بر حريف است هر چند حق نباشد، و سرچشمه آن تعصب و لجاجت و برترى‏جويى است كه مانع از پذيرش سخن حق مى‏ شود.[49]

لذا باید گفت هر كس مى‏ خواهد آبرو، شخصيت، اصالت و قداست نفس خويش و آنچه مربوط به اوست را حفظ كند بايد مِراء را كنار بگذارد. زيرا به ‏هنگام مراء، افراد بر سر لجاجت مى ‏افتند و گاه انواع توهين‏ها را به طرف مقابل روا مى‏دارند و عيوب پنهانى او را برمى ‏شمارند و هتك حرمت مى‏كنند، از این رو همين كه بحث آن‏ها با طرف مقابل به مرحله مراء رسيد باید كلام را قطع كنند و او را رها سازند.[50]

ترک عادات ناپسند به مثابۀ معجزه

عادت يكى از مواهب بزرگ الهى است،[51] زيرا كارهاى مشكل را براى انسان آسان مى‏ كند و بسيارى از كارهاى پيچيده و ضرورى زندگى (مانند سخن گفتن، راه رفتن و امثال آنها) را به طور خود كار در مى ‏آورد.[52] لیکن اگر عادت، در كارهاى غلط و ناپسند مورد سوء استفاده قرار گیرد، شكل اعتياد خطرناكى را به خود مى ‏گيرد كه ترك آن غالباً مشكل است؛ تا آن‏جا كه امام حسن عسكرى عليه السلام آن را در سر حد يك معجزه قرار داده و فرمود: «رَدُّ الْمَعْتادِ عَنْ عادَتِهِ كالْمُعْجِزْ[53]؛ ترك دادن اعتيادهاى غلط افراد، همانند معجزه است!».[54]

در تشریح این مسأله بايد دانست كه هر چه انسان بر معصيتى متعود و معتاد گردد ترك‏ آن مشكل‏تر است،[55] زيرا رهایی از عادت‏ و انس و الفت با معصيت به ویژه دوری از قرابت و الفت با گناهانى كه سرچشمه آن قلب است مثل فكرهاى غير صحيح و وساوس و بدگمانى و سوءظن به غیر، بسیار مشکل و حتی غیر ممکن است،[56] بنابراين بايد كوشيد، پيش از آن كه اعمال زشت به صورت عادت در آيد، آن را ترك گفت.[57]

 اجتناب از معصیت؛ راهکار بنیادین در تهذیب نفس

بی تردید بازگشت به فطرت صاف و زلال خدايى، نیازمند مجاهدت و تهذيب نفس، تزكيه، مبارزه با هواى نفس، و پاكسازى است ،[58] هم چنین باید از ورود به مجالس‏ آلوده به گناه و معصیت اجتناب ورزید تا درون جان از هوا و هوس و رذائل اخلاقى شستشو گردد،[59] از این رو امام‏ عسكرى‏ عليه السلام می فرماید: «لا تُطِيعُوا اهْلَ الْفِسْقِ مِنَ الْمُلُوكِ فَانْ خِفْتُمُوهُمْ انْ يَفْتِنُوكُمْ عَنْ دِينِكُمْ فَانَّ ارْضِي واسِعَةٌ؛ از زمامداران گنه كار پيروى نكنيد و اگر مى ‏ترسيد شما را از آيين پاكتان منحرف سازند (مهاجرت كنيد) زيرا زمين من وسيع و گشاده است.[60]

با تأمل در این فراز نورانی باید گفت؛ عدم شركت در مجالس معصيت و گناه كه در دستورات اسلام وارد شده و نیز عدم خلوت با اجنبيّه و امثال اينها نيز يك نوع مهاجرت كوتاه از منطقه معصيت و لغزشگاه و خطر محسوب مى ‏گردد و مسلماً براى جلوگيرى از سرايت مفاسد اخلاقى و آلوده نشدن به گناه مى‏ باشد.[61]

بنابراین طبق عبارت لطیف امام حسن عسکری (علیه السلام) ، مهاجر واقعى كسى است كه از زشتى‏ ها و گناهان و آلودگى‏ ها به سوى اطاعت و بندگى و تقوى و پاكى‏ ها هجرت كند. مهاجر راستين كسى است كه از دوستان ناباب و مجالس‏ آلوده‏ به‏ گناه‏، هجرت و دورى گزيند. هجرت از مال حرام، از مقام حرام، از گناهان، واجب و لازم است.[62]

سخن آخر

در خاتمه می توان کلام ارزشمند مرحوم‏ «كلينى» در کتاب شریف‏ «اصول كافى» درباره سیرۀ اخلاقی و تربیتی حضرت امام حسن‏ عسكرى‏ عليه السلام را متذکر شد که وقتی بنی عباس شخصى به نام‏ «على بن نارمش»‏که از دشمن‏ ترين مردم نسبت به آل ابى ‏طالب بود را به عنوان نگهبان زندان مأمور نمود تا بر آن حضرت سخت بگيرد و ایشان را آزار و شكنجه كند،[63] لیکن بیش از یک روز نگذشته بود كه آن مرد (ناصبى خشن) چنان در برابر امام(علیه السلام) نرم شد كه صورت بر پاى مباركش مى‏ گذارد و به عنوان احترام و بزرگداشت چشم به زير مى ‏انداخت و نگاه به حضرت نمى ‏كرد. هنگامى كه از نزد امام بيرون آمد به كلى دگرگون شده بود و سخت به امام اعتقاد پيدا كرده و بهترين سخنان را درباره حضرت مى ‏گفت‏.[64] اين نشان مى‏دهد كه رفتار امام(علیه السلام) از نظر عبادت و اطاعت و حسن خلق و حسن رفتار به قدرى عالى بوده كه در اين مدت كوتاه، سرسخت‏ترين دشمنان را به بهترين دوستان مبدل ساخت.[65]

از این رو مصادیق و مضامین اخلاقی در کلام امام حسن عسکری (علیه السلام) نشان مى‏ دهد كه آن امام همام تا چه حد در اين زمينه تأكيد و اصرار داشتند كه همه در برخوردهاى خود نهايت حسن خلق را رفتار كنند. و آنچه را قرآن مجيد درباره پيغمبر صلى الله عليه و آله فرموده، عملًا نشان دهند. آرى دعوت آن حضرت به حسن خلق تنها با زبان روايات نبود، بلكه با عمل عالى‏ ترين پيام را به ما منتقل نمودند.[66]

يازدهمين پيشواى شيعه، حضرت امام حسن‏ عسكرى‏ عليه السلام در سال دويست و شصت هجرى قمرى ديده از دنيا بربست و مقام امامت و رهبرى امّت به فرمان خداوند بزرگ به فرزند ارجمند وى حضرت مهدى (عج)، موعود جهانيان انتقال يافت.[67]

پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی

دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (دام ظلّه) makarem.ir


پی نوشت:

[1] تفسير نمونه ؛ ج‏14 ؛ ص329.

[2] اخلاق در قرآن ؛ ج‏1 ؛ ص375.

[3] پيام قرآن ؛ ج‏9 ؛ ص106.

[4] مشكات هدايت ؛ ص44.

[5] والاترين بندگان ؛ ص55.

[6] اخلاق در قرآن ؛ ج‏2 ؛ ص76.

[7] اخلاق در قرآن، ج‏2، ص: 77.

[8] اخلاق در قرآن ؛ ج‏2 ؛ ص69.

[9] اخلاق در قرآن ؛ ج‏2 ؛ ص76.

[10] والاترين بندگان ؛ ص64.

[11]  تحف العقول، صفحه 363.

[12] اخلاق در قرآن ؛ ج‏2 ؛ ص74.

[13] اخلاق در قرآن ؛ ج‏2 ؛ ص74.

[14] اخلاق در قرآن ؛ ج‏2 ؛ ص74.

[15] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج‏7 ؛ ص357.

[16] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج‏5 ؛ ص248.

[17]  تحف العقول، صفحه 368.

[18] يكصد و پنجاه درس زندگى (فارسى) ؛ ص112.

[19] يكصد و پنجاه درس زندگى (فارسى) ؛ ص112.

[20] يكصد و پنجاه درس زندگى (فارسى) ؛ ص112.

[21] پيام قرآن ؛ ج‏4 ؛ ص369.

[22] همان.

[23] پيام قرآن ؛ ج‏4 ؛ ص370.

[24] همان.

[25]  بحارالانوار، جلد 6، صفحه 6، حديث 12، باب 19 عفواللَّه ... .

[26] پيام قرآن ؛ ج‏4 ؛ ص370.

[27] همان.

[28] پيام قرآن ؛ ج‏4 ؛ ص373.

[29] اخلاق در قرآن ؛ ج‏1 ؛ ص320.

[30] اخلاق در قرآن ؛ ج‏1 ؛ ص320.

[31] بحارالانوار، جلد 75، صفحه 374.

[32] اخلاق در قرآن ؛ ج‏1 ؛ ص321.

[33] اخلاق در قرآن ؛ ج‏1 ؛ ص321.

[34] اخلاق در قرآن ؛ ج‏1 ؛ ص321.

[35] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج‏12 ؛ ص269.

[36] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج‏12 ؛ ص275.

[37] همان.

[38] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج‏15 ؛ ص528.

[39] بحار، جلد 69، صفحه 263.

[40] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص374.

[41] كتاب وسايل الشيعه، جلد 2، صفحه 223.

[42] يكصد و پنجاه درس زندگى (فارسى) ؛ ص36.

[43] يكصد و پنجاه درس زندگى (فارسى)؛ ص36.

[44] يكصد و پنجاه درس زندگى (فارسى) ؛ ص36.

[45] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص375.

[46] زندگى در پرتو اخلاق ؛ ص87.

[47] اخلاق در قرآن ؛ ج‏3 ؛ ص267.

[48]  تحف العقول، ص 486.

[49] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج‏15 ؛ ص24.

[50] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج‏15، ص: 25.

[51] يكصد و پنجاه درس زندگى (فارسى) ؛ ص105.

[52] همان.

[53] بحارالانوار، جلد 17، صفحه 217.

[54] يكصد و پنجاه درس زندگى (فارسى) ؛ ص105.

[55] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج‏1 ؛ ص376.

[56] همان.

[57] يكصد و پنجاه درس زندگى (فارسى) ؛ ص105.

[58] سوگندهاى پر بار قرآن ؛ ص90.

[59] سوگندهاى پر بار قرآن ؛ ص91.

[60] زندگى در پرتو اخلاق ؛ ص41.

[61] زندگى در پرتو اخلاق ؛ ص41.

[62] آيات ولايت در قرآن ؛ ص301.

[63] اخلاق در قرآن ؛ ج‏3 ؛ ص161.

[64]  اصول كافى، جلد 1، صفحه 508، حديث 8.

[65] اخلاق در قرآن، ج‏3، ص: 161.

[66] اخلاق در قرآن ؛ ج‏3 ؛ ص163.

[67] پاسخ به پرسشهاى مذهبى ؛ ص218.

 منبع:حوزه

گزارش خطا

مطالب مرتبط
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: