12 بهمن 1400 29 جمادی الثانی 1443 - 48 : 06
کد خبر : ۶۵۱۲۷
تاریخ انتشار : ۱۵ آبان ۱۳۹۴ - ۰۸:۰۸
جبرئيل شروع كرد به اشاره كردن با دستش، مثل كسي كه چيزي را مي گيرد ناگهان در دستش يك سيب و به و انار بود. آنها را به امام حسن (ع) داد، همان گونه با دستش اشاره كرد و به حسين (ع) هم داد. هر دو خوشحال و خندان شدند و نزد جدّشان شتافتند.
عقیق: ابن شهر آشوب( از علماي و محدثين بزرگ شيعه) نقل كرده است : ام سلمه گويد: پيامبر (ص) نزد من بود. جبرئيل نازل شد. آن دو با هم گفتگو مي كردند كه حسن بن علي (ع) در زد. رفتم تا در را باز كنم. ديدم حسين (ع) هم با اوست. هر دو وارد شدند.
چون چشمشان به جدّشان پيامبر خدا افتاد، جبرئيل در نظرشان مانند دحيه كلبي(فردي خوش سيما از اهالي مدينه كه از ياران رسول خدا(ص) بود ) آمد. دور دحيه مي چرخيدند. جبرئيل (ع) گفت: يا رسول الله ! دو كودك را نمي بيني كه چه مي كنند؟ فرمود: تو را همچون دحيه كلبي ديده اند. او زياد سراغ اين دو مي آيد و هرگاه مي آيد هديه اي برايشان مي آورد.
جبرئيل شروع كرد به اشاره كردن با دستش، مثل كسي كه چيزي را مي گيرد ناگهان در دستش يك سيب و به و انار بود. آنها را به امام حسن (ع) داد، همان گونه با دستش اشاره كرد و به حسين (ع) هم داد. هر دو خوشحال و خندان شدند و نزد جدّشان شتافتند.
پيامبر (ص) سيب و انار و به را گرفت و بوييد، سپس آنها را همان طور به هر يك آن دو داد و فرمود: با آنچه داريد نزد مادرتان برويد و اگر ابتدا پيش پدرتان برويد، بهتر است. آن دو طبق دستور پيامبر خدا رفتند و چيزي از آنها را نخوردند، تا پيامبر نزدشان برود، سيب و ميوه هاي ديگر به همان حال بود. فرمود: يا علي! چرا از ميوه نخوردي و به همسر و فرزندانت ندادي و ماجرا را فرمود. پس پيامبر و علي و فاطمه و حسن و حسين (ع) از آن خوردند و به ام سلمه هم دادند. انار و به و سيب به همان حال باقي بود و هر چه از آن خورده مي شد باز به حالت اول برمي گشت، تا اينكه رسول خدا (ع) از دنيا رفت.
امام حسين (ع) مي فرمايد : در دوران حضرت فاطمه (س) هم تغيير و كاهشي در آنها پيش نيامد. چون فاطمه (س) به شهادت رسيد ، انار را از دست داديم و سيب و به در دوران پدرم باقي بود. چون اميرالمؤمنين (ع) شهيد شد، بِه هم ناپديد شد و سيب به همان حالت نزد امام حسن (ع) باقي بود؛ تا آنكه مسموم و شهيد شد. سيب باقي بود تا وقتي كه در محاصره و بي آبي قرار گرفتم. هر گاه تشنه مي شدم، آن را كه مي بوييدم، شدت عطشم فرو مي نشست. چون تشنگي ام افزون شد، بر آن دندان زدم و ديگر يقين به مرگ داشتم.
امام سجاد (ع) مي فرمايد : اين سخنان را پدرم ساعتي پيش از شهادت به من گفت. چون به شهادت رسيد، بوي آن سيب از قتلگاهش مي آمد. در پي آن سيب بودند و اثري از آن ديده نشد، ولي بوي سيب، پس از حسين (ع) هم باقي ماند؛ قبر او را زيارت كردم، ديدم بوي آن سيب از قبر او به مشام مي رسد. پس هر كس از شيعيان ما كه زائران قبر او باشند بخواهند آن بو را استشمام كنند، هنگام سحر دنبال آن روند. اگر مخلص باشند، آن را خواهند يافت.(۱)
البته بايد توجه داشت كه اين حديث مرسل است و از اعتبار لازم برخوردار نيست.

پی نوشت ها:
۱. منتهي الامال، شيخ عباس قمي، ج1 ؛ ر. ك: مناقب آل ابي طالب، ج ۳، ص ۱۶۱؛ روضة الواعظين، ص ۱۵۹؛ بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۲۸۹ و، ج ۴۵، ص ۹۱.
منبع: مجمع جهاني شيعه شناسي
211008
گزارش خطا

مطالب مرتبط
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: