عقیق:مراسم سوگواری شهادت جانسوز و غریبانه ابن سجاد امام باقرالعلوم (ع) دوشنبه 30 شهریور 94 با حضور شخصیت های حوزوی و فرهنگی در دفتر تهران آیت الله علوی گرگانی از مراجع تقلید شیعه برگزار شد.
در این مراسم، حجت الاسلام والمسلمین سیدابوالقاسم شجاعی، دبیر جامعه وعاظ تهران با تأکید بر اینکه ایام شهادت و وفات تمام حضرات معصومین (ع) باید با شکوه برگزار شود، گفت: نباید صرفا عاشورا را تعظیم کرد بلکه در ایام شهادت و وفات سایر معصومین (ع) نیز باید مجالس عزای باشکوه و متعددی برپا شوند.
وی در ادامه با بیان اینکه امام باقر (ع) از فرصت تضعیف بنی امیه استفاده کردند و به تربیت شاگردان و تبلیغ معارف الهی پرداختند، افزود: حضرت با تشکیل حوزه علمیه از فضای درگیری میان بنی امیه و بنی عباس برای بیان معارف الهی استفاده کردند.
دبیر جامعه وعاظ تهران ادامه داد: امام محمد باقر (ع) فرمودند انسانی که در اصول دین و مراتب سیر و کمال معنوی بصیرت ندارد به بیراهه می رود، بنابراین انسان باید در تمام شئون زندگی اعم از احکام فردی، اجتماعی و عبادی بصیرت داشته باشد.
وی لحن آرام و روی خوش را بهترین شیوه برخورد با مردم دانست و گفت: روزی فردی ناقه مرکبی را که امام باقر (ع) در آن سوار بودند، گرفت و حرف بدی زد و تشبیه بدی کرد. حضرت در کمال آرامش و با روی خوش فرمودند من بقر نیستم بلکه باقرم. آن فرد گفت برو بچه کنیز آشپز بدبو. حضرت فرمودند مادرم کنیز نبود بلکه دختر امام حسن مجتبی (ع) بود و در تمام خاندان حسن کسی به عظمت او یافت نمی شد. مادرم را آشپز خطاب کردی در حالی که این کار برای زن عار نیست و از شئون خانوادگی اوست. اگر مادرم بدبو بود خدا او را بیامرزد و اگر نبود خدا تو را بیامرزد.
حجت الاسلام والمسلمین شجاعی افزود: نحوه برخورد حضرت باقرالعلوم (ع) با آن فرد هتاک یک دانشگاه تربیتی است. هر یک از ما در روز با ضد انقلاب و ضد روحانیت روبرو هستیم اما نباید اولا جواب همه آنها را بدهیم و ثانیا برخوردی تند و بی ادبانه داشته باشیم. روزی فردی به امیرالمومنین حرف بدی را گفت. حضرت به اطرافیانشان فرمودند قرار نیست جواب همه را بدهیم و بی توجه از کنار آن فرد عبور کردند.
وی با بیان اینکه هشام (خلیفه وقت) بسیار امام باقر (ع) را اذیت می کرد و با روش های مختلف سعی در تخریب شخصیت ایشان داشت، ادامه داد: امام صادق (ع) می فرماید روزی هشام ما را دعوت کرد و من همراه پدرم به مجلس او رفتیم. در آن مجلس برخورد مناسبی با پدرم نشد و هشام از ایشان خواست که تیراندازی کند. پدرم فرمودند بنده در جوانی تیراندازی را آموختم و سالهاست که این کار را انجام نمی دهم اما سرانجام در نتیجه اصرار هشام حضرت شروع به تیراندازی کرد، تیر اول ایشان به میانه هدف خورد، تیر دوم را به میانه تیر اول زد، تیر سوم را نیز به میانه تیر دوم زد و همینطور تیرها را انداخت و موجب تعجب همگان شد. هشام که نقشه اش برای تخریب شخصیت امام نقش بر آب شد دستور داد حضرت را به مدینه ببرند و در میانه راه او را هتک کنند. هشام غافل از این بود که مقام و منزلت امام باقر (ع) منشا الهی دارد و با این امور قابل هتک و تخریب نیست.
منبع:شبستان