09 بهمن 1400 26 جمادی الثانی 1443 - 44 : 14
کد خبر : ۵۳۴۰
تاریخ انتشار : ۲۶ بهمن ۱۳۹۱ - ۱۱:۰۰
برش هایی کوتاه از گفته های اخلاقی مرحوم حاج آقا مجتبی تهرانی
تمام گفتارها و رفتارهای انسان های وارسته، نقشۀ راهی است برای آن ها که می خواهند در مسیر الهی قدم بردارند. به توفیق الهی، زین پس گفتارهایی کوتاه از دروس اخلاقی مرحوم مجتبی تهرانی را برای استفاده علاقه مندان منتشر خواهیم کرد

عقیق: «... هر انسانی که یک مکتبی را می‌پذیرد، به یک مکتبی گرایش پیدا می‌کند، بعد از آنکه اصول آن مکتب را پذیرفت.باید در صدد باشد که دستوراتی را که جنبه عملی دارد نسبت به آن مکتب، آن دستورات را یاد بگیرد و به کار ببندد. به عبارت دیگر، مسئله گرایش به مکتب، یک مسئله تشریفاتی برای انسان در زندگیش نیست. انسانی که یک مکتبی را پذیرفت، می‌خواهد بگوید من هدف دارم و من انسانی هدفی هستم و اگر انسان، هدفی شد یعنی در زندگی هدفدار شد، باید بر طبق آن هدفش عمل کند.

انسان مکتبی و هدفدار، آن انسانی است که اصول یک مکتبی را پذیرفت، باید در صدد باشد قوانینی را که در آن مکتب برای انسانی که گرایش به آن مکتب دارد، آن قوانین تنظیم شده را یاد بگیرد و به کار ببندد؛ هر مکتبی می‌خواهد باشد. چون جنبه تشریفاتی ندارد. بنابر این ما می‌خواهیم بگوییم که مکتب اسلام را پذیرفته‌ایم، ما هدفدار هستیم در زندگیمان، و اصول این مکتب را که پذیرفته‌ایم باید دستورات این مکتب را یاد بگیریم و به کار ببندیم.صرف اینکه من مسلمانم این کافی نیست.

لذا دوستانی که به روش و رویه من در بحثهای من آشنایی دارند، می‌دانند من هیچ گاه نمی‌خواهم که تحت تأثیر یک سنخ گفتارهای نپختۀ خامی که ناشی است از درک نکردن گرایش به مکتب، تحت تأثیر این گفتارها قرار بگیرم و روش و رویه خودم را بر طبق دیدهای نپخته افراد تنظیم کنم. نخیر. بلکه از خدا همیشه خواسته‌ام شخصی هدفی باشم در زندگی‌ام و هدف هم آنچه را باشد که در مکتب من برای من مشخص شده است. لذا از مسئله گفتن نعوذ بالله نه اینکه هیچ ننگ و عاری ندارم، بلکه افتخار دارم که احکام و قوانین الهی را بگویم چون من هدفی هستم، چون من مکتبی هستم(یعنی می‌خواهم بگویم من هدفدارم در زندگی). تا به حال ما را خیلی   تحقیر کرده بودند، ما را سرزنش کرده بودند نسبت به اینکه مکتبی هستیم. ولی ما می‌خواهیم بگوییم افتخار ما این است که ما مکتبی هستیم و هدفداریم ویکی از نشانه‌های اینکه ما مکتبی هستیم و هدفداریم همین است.

ما تنها نظرمان این نیست که بیاییم و مفاهیمی را القا کنیم و این مفاهیم را در ذهنمان تجزیه و تحلیل کنیم و انباشته کنیم و بس. نخیر. بلکه همه این بحثهایی را که ما می‌کنیم که به اصطلاح جنبه‌های علمی و تحقیقی دارد، اینها مقدمه هستند از برای عمل و عمل هم انجام پذیر نیست به معنای صحیحش مگر اینکه بر طبق دستورات مکتبی باشد که ما به او گرایش داریم.

موضوع بحث ما اخلاق است. خود مسئله اخلاق که این چه جایگاهی دارد در مکتب اسلام، این خودش بحثی است. معمولاً ما می‌بینیم افرادی که می‌خواهند جایگاه  مباحث اخلاقی را مشخص کنند، اینها به دو دسته هستند. یک گروه هستند اینها کل مباحث یک مکتب را به نام اخلاق می‌گویند. حتی اصول اعتقادی یک مکتب را، مجموعه مسائل یک مکتب را به عنوان مسائل اخلاقی اینها ذکر می‌کنند. البته اینها نه برای اینکه بخواهند مسائل اخلاقی را جایگاهش را بلند و رفیع کنند، نه! (این را دقت کنید). بلکه نظر اینها این است مسائل مربوط به مکتبی را که مکتب الهی است این را سطحش را پایین بکشند. لذا تمام مباحثی را که مربوط به کل یک مکتبی بود، ما در گذشته می‌دیدیم به عنوان مسائل اخلاقی این را طرح می‌کردند و لذا مکتب را و مسائل مکتبی را از مباحث اجتماعی، سیاسی و امثال اینها جدا می‌کردند و عده‌ای هم این را که ناوارد بودند می‌پذیرفتند. جهتش چیست؟ جهتش نظریه دوم است که نظریه دوم در بین افراد جامعه‌ای که آنها گرایش به مکتب الهی دارند، این نظریه به نحوی گسترده در اذهان عموم منعکس است و حال اینکه این دوم هم غلط است. نظریه دوم این بود. می‌آمدند مباحث یک مکتب را رده‌بندی می‌کردند. می‌گفتند یک مباحثی راجع به اصول یک مکتبی داریم که تعبیر می‌کنیم به اصول اعتقادی ( این در یک جایگاه رفیعی قرار می‌گرفت). بعد می‌آمدند و فروع را پیش می‌کشیدند. می‌گفتند اصول دین، بعد می‌گفتند فروع دین. خوب، این مسائلی که مربوط به فروع دین بود این در آن جایگاه رفیع نبود ولی باز جنبه حاشیه‌ای و فرعی هم به آن معنا نداشت؛ تا حدودی متنی بود اما نام فرع را رویش می‌گذاشتند، که ما هم می‌گوییم فروع دین. بعد می‌رسیدند به مسائل اخلاقی. مسائل اخلاقی را این طور عنوان می‌کردند.                   
 می‌گفتند. مسائل اخلاقی جنبه حاشیه‌ای دارد نسبت به مسائل مکتبی.  چه بسا می‌خواستند گروهی مسائل اخلاقی را از متن مکتب خارج کنند؛ بگویند مکتب مرکب است از دو گونه مسائل: 1- مسائل اعتقادی ( که ما تعبیر می‌کنیم به اصول دین)، 2- مسائل عملی که عبارت است از فروع دین. تمام شد. مجموعه مکتب را مرکب از دو گونه مسائل می‌دانستند. بعد به مسائل اخلاقی که می‌رسیدند، مسائل اخلاقی را کأنه از متن مکتب خارج می‌دانستند اینها، یک جنبه‌های حاشیه‌ای به او می‌دادند، تشریفاتی به او می‌دادند. اگر بخواهد انسان یک تعبیر بسیار پایین برای او بکند، حتی جنبه‌های روبنایی هم به او نمی‌دادند. ما تعبیر می‌کنیم به «تفألی». در کل جامعه اسلامی که شما نگاه کنید، غالباً این طور تفسیر می‌کنند. نسبت به چی؟ به مسائل اخلاقی. لذا آن کسانی که می‌آمدند و اینها کل یک مکتبی را می‌گفتند مسائل اخلاقی است، اینها نظر حُسن نداشتند؛ اینها سوء نظر داشتند. اینها می‌خواستند از این معنایی که عده‌ای باورشان آمده است که مسائل اخلاقی در مکتب اسلام جایگاه اصیلی ندارد، متنی نیست، حاشیه‌ای است، روبنایی است ( البته روبنایی ِ ضعیف)، تفألی است، می‌آمدند از این سوء استفاده می‌کردند. کل مسائل مکتب را می‌گفتند اخلاق، اینها مسائل اخلاقی است.

...مسائل اخلاقی حتی در مسائل اصول اعتقادی یعنی شناخت، جنبه زیربنایی دارد. از خود مکتب می‌گیریم. یعنی در مکتب اسلام، مسائل اخلاقی یک جنبه‌های روبنایی، فرعی، حاشیه‌ای، تفألی و امثال اینها نیست؛ بلکه جنبه‌های زیربنایی دارد به طوری که اگر کسی فاقد باشد مسائل اخلاقی را، شناخت واقعی نسبت به اصول این مکتب پیدا نخواهد کرد. لذا جایگاه مسائل اخلاقی در اسلام خیلی رفیعتر از آن است که به ما تحمیل کرده‌اند و او را تحقیر کرده‌اند در نظر ما...»

منبع: وبلاگ آب و آتش
211007

گزارش خطا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: