۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۰۰ : ۱۷
عقیق: «... هر انسانی که یک مکتبی را میپذیرد، به یک مکتبی گرایش پیدا میکند، بعد از آنکه اصول آن مکتب را پذیرفت.باید در صدد باشد که دستوراتی را که جنبه عملی دارد نسبت به آن مکتب، آن دستورات را یاد بگیرد و به کار ببندد. به عبارت دیگر، مسئله گرایش به مکتب، یک مسئله تشریفاتی برای انسان در زندگیش نیست. انسانی که یک مکتبی را پذیرفت، میخواهد بگوید من هدف دارم و من انسانی هدفی هستم و اگر انسان، هدفی شد یعنی در زندگی هدفدار شد، باید بر طبق آن هدفش عمل کند.
انسان مکتبی و هدفدار، آن انسانی است که اصول یک مکتبی را پذیرفت، باید در صدد باشد قوانینی را که در آن مکتب برای انسانی که گرایش به آن مکتب دارد، آن قوانین تنظیم شده را یاد بگیرد و به کار ببندد؛ هر مکتبی میخواهد باشد. چون جنبه تشریفاتی ندارد. بنابر این ما میخواهیم بگوییم که مکتب اسلام را پذیرفتهایم، ما هدفدار هستیم در زندگیمان، و اصول این مکتب را که پذیرفتهایم باید دستورات این مکتب را یاد بگیریم و به کار ببندیم.صرف اینکه من مسلمانم این کافی نیست.
لذا دوستانی که به روش و رویه من در بحثهای من آشنایی دارند، میدانند من هیچ گاه نمیخواهم که تحت تأثیر یک سنخ گفتارهای نپختۀ خامی که ناشی است از درک نکردن گرایش به مکتب، تحت تأثیر این گفتارها قرار بگیرم و روش و رویه خودم را بر طبق دیدهای نپخته افراد تنظیم کنم. نخیر. بلکه از خدا همیشه خواستهام شخصی هدفی باشم در زندگیام و هدف هم آنچه را باشد که در مکتب من برای من مشخص شده است. لذا از مسئله گفتن نعوذ بالله نه اینکه هیچ ننگ و عاری ندارم، بلکه افتخار دارم که احکام و قوانین الهی را بگویم چون من هدفی هستم، چون من مکتبی هستم(یعنی میخواهم بگویم من هدفدارم در زندگی). تا به حال ما را خیلی تحقیر کرده بودند، ما را سرزنش کرده بودند نسبت به اینکه مکتبی هستیم. ولی ما میخواهیم بگوییم افتخار ما این است که ما مکتبی هستیم و هدفداریم ویکی از نشانههای اینکه ما مکتبی هستیم و هدفداریم همین است.
ما تنها نظرمان این نیست که بیاییم و مفاهیمی را القا کنیم و این مفاهیم را در ذهنمان تجزیه و تحلیل کنیم و انباشته کنیم و بس. نخیر. بلکه همه این بحثهایی را که ما میکنیم که به اصطلاح جنبههای علمی و تحقیقی دارد، اینها مقدمه هستند از برای عمل و عمل هم انجام پذیر نیست به معنای صحیحش مگر اینکه بر طبق دستورات مکتبی باشد که ما به او گرایش داریم.
...مسائل اخلاقی حتی در مسائل اصول اعتقادی یعنی شناخت، جنبه زیربنایی دارد. از خود مکتب میگیریم. یعنی در مکتب اسلام، مسائل اخلاقی یک جنبههای روبنایی، فرعی، حاشیهای، تفألی و امثال اینها نیست؛ بلکه جنبههای زیربنایی دارد به طوری که اگر کسی فاقد باشد مسائل اخلاقی را، شناخت واقعی نسبت به اصول این مکتب پیدا نخواهد کرد. لذا جایگاه مسائل اخلاقی در اسلام خیلی رفیعتر از آن است که به ما تحمیل کردهاند و او را تحقیر کردهاند در نظر ما...»
منبع: وبلاگ آب و آتش
211007