24 ارديبهشت 1401 13 شوال 1443 - 11 : 04
کد خبر : ۴۴۶
تاریخ انتشار : ۲۱ مهر ۱۳۹۱ - ۱۱:۰۲
خاطره ای از حاج غلامرضا سازگار(میثم)
خیلی گریه کردم؛ گفتم یا امام حسین(ع) رسم این نیست؛ کرامت شما اجازه نمی دهد که کسی را بیاورید وسط گود، بعد رهایش کنید! شما مرا آوردید وسط گود؛ حالا که زبانزد مردم شده ام... احساس کردم یک مقدار با حضرت، تند حرف زدم. به منزل که آمدم بیشتر گریه کردم، گفتم آقا غلط کردم!
 یک سال، هنگام تاسوعا و عاشورا در اثر گرفتگی صدا، دچار مشکل در مداحی شدم امّا وضعیت طوری بود که مجبور بودم بخوانم؛ روز عاشورا بود نزد دکتر رفتم، سفارش نمود که شما حنجره ات از بین رفته، به هیچ وجه نباید بخوانی حتی خیلی حرف هم نباید بزنی!
 
ده، پانزده روز حرف نزدم، دیدم حنجره ام باز نمی شود حتی حرف هم نمی توانم بزنم؛ روز 28صفر بود در مجلسی خواندم امّا خیلی با سختی! کسی به من گفت که، تو داری هم با آبروی خودت بازی می کنی هم با آبروی امام حسین(ع) بالاخره هر کسی دورانی دارد برو مغازه باز کن - یعنی دوره ی مداحی تو سر آمده .
 
این حرف عجیب دل من را شکست. آمدم داخل ماشین نشستم، خیلی گریه کردم؛ گفتم یا امام حسین(ع) رسم این نیست؛ کرامت شما اجازه نمی دهد که کسی را بیاورید وسط گود، بعد رهایش کنید! شما مرا آوردید وسط گود؛ حالا که زبانزد مردم شده ام... احساس کردم یک مقدار با حضرت، تند حرف زدم. به منزل که آمدم بیشتر گریه کردم، گفتم آقا غلط کردم! من می روم کفش جفت می کنم؛ هر جور که شما بخواهید؛ حالا خواندن از من نمی خواهید، کفش که می توانم جفت کنم. غرض این است که نوکر شما باشم.
خانواده ی ما که خیلی علاقه مند به اهل بیت است و فکر می کنم نمره ی من خیلی کمتر از ایشان است، گفت شما سفره ی امام حسن(ع) بینداز؛ البته می دانید که سفره ی امام حسن(ع) دستور و روایت امام صادق(ع) نیست؛ نوعی ابراز ارادت مردم است امّا بدعت هم نیست، جنبه ی توسل دارد؛ به هر حال قبول کردم.
 
قرار شد هفدهم ربیع الاول این سفره را بیندازند. آنروز می خواستم به مشهد بروم، قرار بود که بعد از آقای انصاریان من بخوانم. پای منبر آقای انصاریان غصه داشتم که خدایا چه گونه بخوانم؟ من که با این سینه ام حتّی حرف هم نمی توانم بزنم... نمی دانم چطور شد وقتی که میکروفن را گرفتم، دیدم عجب به راحتی می توانم بخوانم از همیشه راحت تر، با صدایی رساتر از گذشته! بعد از مجلس، تلفن زدم به منزل، گفتم شما سفره را انداختید من سینه ام باز شده؟
 
گفتند: بله ولی قضیه ای هم اتفاق افتاد، حاج مهدی - یکی از دوستان مداح - در منزل ما آمد گفت: شما سفره ی امام حسن(ع) دارید؟ گفتیم: بله! شما از کجا می دانید؟ گفت: دیشب در عالم رؤیا به من گفتند فردا می روی خانه ی سازگار - ان شاءاللّه که خودنمایی نباشد، این خانواده خورشیدند به همه می تابند، به ویرانه هم می تابند، ما هم یک ویرانه ایم. - خلاصه گفتند سفره ی امام حسن(ع) انداخته می روی شعر خودش را هم می خوانی. من بعدها وقتی ایشان را دیدم، از ایشان پرسیدم خانه ی ما که آمدی کدام شعر را خواندی؟ گفت: آن نوحه ی معروف را که:

«ای ماهی دریا برایت گریه کرده

پیغمبر و زهرا برایت گریه کرده

عالم محیط غربتت

زائر ندارد تربتت

مظلوم حسن جان».

این از کراماتی است که من از آقا امام مجتبی(ع) دیده ام.
 
 
 
کدخبرنگار:21211
گزارش خطا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر:
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۲
ناشناس
|
|
۰۹:۵۵ - ۱۳۹۱/۰۷/۲۴
... گوش این طایفه آواز گدا نشنیده است
ناشناس
|
|
۰۱:۰۴ - ۱۳۹۱/۰۷/۲۳
اینه با اهلبت بودن .