22 شهريور 1402 28 صفر 1445 - 35 : 19
کد خبر : ۴۲۲۹۸
تاریخ انتشار : ۰۴ آذر ۱۳۹۳ - ۱۹:۴۷
ماه صفر؛ ورود کاروان اهل بیت(ع) به شام
ورود غریبانه و مظلومانه اهل بیت امام حسین(علیهم‌السلام) بعد از واقعه کربلا به شام، بهانه‌ای برای شاعران دغدغه‌مند آئینی است. اشعار بسیاری در این زمینه در تاریخ ثبت شده است.
عقیق: پس از آنکه امام حسین(علیه‌السلام) به شهادت رسیدند، بازماندگان آنان، از جمله امام زین‏ العابدین(علیه‌السلام) و سایر فرزندان، همسران، خواهران و مادران شهیدان کربلا، به اسارت سپاه عمربن‏‌سعد در آمده و در روز یازدهم محرم، آنان را از کربلا به کوفه منتقل کردند. عبیدالله‏‌بن ‏زیاد دستور داد که اسیران را با‌‌ همان حالت اسارت و در پوشش نامناسب و تحقیر آمیز روانه شام کنند. در روز اول ماه صفر سال 61 هجرى قمرى، اسیران و سرهاى شهیدان واقعه کربلا را وارد دمشق، مقر حکومت یزیدبن‌معاویه کردند و اهالى این شهر، این روز را عید اعلان کرده و به جشن و پایکوبى پرداختند.

ورود غریبانه و مظلومانه اهل بیت امام حسین(علیه‌السلام) به شام بهانه‌ای برای شاعران دغدغه‌مند آئینی است و اشعار بسیاری در این زمینه در تاریخ ثبت شده است. «سجاد شاکری» شاعر و فعال عرصه رسانه‌ای است که تاکنون ابیات متعددی را در خصوص موضوعات آئینی، انقلابی و حماسی سروده است. وی اکنون به این بهانه شعر جدیدی سروده است. متن این شعر در ادامه می‌آید:

به شام، حضرت عالی‌مقام می‌آمد

میان هلهله در ازدحام می‌آمد

به شهر سبّ علی(علیه‌السلام)، با وقار زهرایی

عزیز دختر خیرُالانام می‌آمد

به تاج و تخت اسیری به روی ناقه عور

به شام، با شرف و احتشام می‌آمد

(پس از مقاتله سخت کربلا حالا

زمان ِ جبهه نرم قیام می‌آمد...)

زبان درون دهانش چو تیغ می‌چرخید

صدای نعره تیغ از نیام می‌آمد

صدای غرّش یک شرزه شیرِ شیرافکن

میان بیشه بی‌شیر ِ شام می‌آمد

صلای هوهوی شمشیر حیدر(علیه‌السلام) کرار

میان عوعوی سگ‌ها مدام می‌آمد

عجب نبود که طوفان به پا شود در شهر

که صوت بنت امیرالکلام می‌آمد

به شهر شام نمی‌دید چیزی از اسلام

که لعن و وهن به جای سلام می‌آمد

چه طعنه‌ها که نثارش شدند در آن شهر

چه سنگ‌ها که به سویش ز بام می‌آمد

صدای ناله وا عَمّتاه و وا اُمّاه

ز دختران علی(علیه‌السلام) مستدام می آمد

نگاه قافله ناگه به نیزه حیران شد

مسیر نور به شهر ظلام می‌آمد

طنین آیه «کَهفُ الرّقیم» از سر نی

ز لعل دوست به گوش عوام می‌آمد

لبان حضرت کعبه پیمبری می‌کرد

و سنگ بر لب بیت الحرام می‌آمد

ز عرش نیزه نگاه حسین(علیه‌السلام) سوی حرم

برای تعزیت و التیام می‌آمد

فدای دخترکی که ز صورت و پهلوش

شمیم فاطمه(سلام الله علیها) بر هر مشام می‌آمد

به روی خاک خرابه گرسنه خوابید و

«ز خانه‌ها همه بوی طعام می‌آمد»

...گذشت مدّت کوتاهی و ز مُلک یزید

صدای نیستی و انهدام می‌آمد

منبع:تسنیم
گزارش خطا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: