06 شهريور 1402 12 صفر 1445 - 37 : 04
کد خبر : ۴۲۲۶۳
تاریخ انتشار : ۰۴ آذر ۱۳۹۳ - ۱۴:۵۴
چگونه پیرمرد شاکی عاشق اهل بیت(ع) شد؟
اهل بیت(ع) به رغم همه فشارهای روحی و روانی و رنجها و سختی‌های فراوان سفر از کوفه تا شام، در کاخ یزید بن معاویه سربلند و استوار رویاروی سلطان ستمگر ایستادند و هرگز سر تسلیم فرود نیاوردند.
عقیق:مجلس جشن و عید یزید و باند اموی با حضور کاروان اسیران اهل بیت(ع) به ضد خود تبدیل شد. اهل بیت(ع) در کاخ استکبار و ظلم و فساد یزید، پیامبران بیداری و هوشیاری و بازگشت و توبه شدند. گفت و گوهای یزید با سرپرستان کاروان اهل بیت(ع)، از ظرفیت بالای رشد و تعالی برخوردار شد. رویارویی امام سجاد(ع) و حضرت زینب(س) و فاطمه دختر امام حسین(ع) و سکینه دختر امام حسین(ع) و ام کلثوم(س) با یزیدیان، عامل آگاهی مردم و رسوایی یزید شد.
درگیری‌های اهل بیت(ع) با گارد یزید و لشگر پاسبانان کاخ یزید در آستانه ورود به کاخ نیز الهام بخش و راهنما و آگاهی بخش بود.
در بازداشتگاه اسیران در دمشق و در آستانه ورود به کاخ یزد دو حادثه روشنگر و دو گفت و گو و درگیری آگاهی بخش اتفاق افتاد.
  در بازداشتگاه اسیران
شیخ صدوق در گزارش ورود کاروان اهل بیت(ع) به دمشق و کاخ یزید به نقل از دربان عبیدا... بن زیاد که از پاسبانان کاروان اهل بیت(ع) در سفر از کوفه به شام و کاخ یزید بوده، چنین آورده است: اهل بیت(ع) را بر راه پله مسجد، آنجا که اسیران را نگاه می‌دارند، نگاه داشتند و علی بن الحسین(ع) هم که در آن روزگار جوان بود، میان آنان قرار داشت.
پیرمردی از شامیان نزد آنان آمد و به آنان گفت: «الحمدلله الذی قتلکم و اهلککم و قطع قرن الفتنه فلم یأل عن شمتهم! ستایش خدایی را که شما را کشت و هلاکتان کرد و شاخ فتنه را برید!» آن گاه از دشنام گویی به آنان چیزی فرو ننهاد.
هنگامی که سخن او به پایان رسید. امام
 زین العابدین(ع) به او فرمود: «أما قرأت کتاب‌ا...؟! آیا کتاب خدا را خوانده‌ای، قرآن تلاوت کرده‌ای؟!» گفت: آری. امام فرمود: «أما قرأت هذه الایه: قل لا اسألکم علیه اجراً الا الموده فی القربی» (شوری323). آیا این آیه را خواند‌ای، بگو ای پیامبر رسالت خود، اجر و پاداشی نمی‌خواهم جز مودت نزدیکانم؟! گفت: آری. امام فرمود: «فنحن اولئک! آنان ما هستیم!»
سپس فرمود: آیا این آیه را خوانده‌ای: «و ات ذی القربی حقه؟! (روم/38). حق نزدیکان را به آنان بده؟!.» گفت: آری. امام فرمود: آیا این آیه را خوانده‌ای؟ انما یریدا... لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا (الاحزاب/33).
خداوند اراده آن دارد که آلودگی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند؟» گفت: آری. امام فرمود: «فتحن هم! آنان ما هستیم!». مرد شامی دستش را به سوی آسمان بالا برد و آن گاه سه بار گفت «اللهم انی اتوب الیک! خدایا من توبه می‌کنم!»
سپس گفت: «اللهم انی أبرا الیک من عدو آل محمد و من قتله اهل بیت محمد لقد قرأت القرآن فما سعرت بهذا قبل الیوم» (امالی شیخ صدوق، ص 203، حدیث 242- روضه الواعظین، ص 210).
«خدایا من از دشمن خاندان محمد به سوی تو بیزاری می‌جویم و نیز از قاتلان اهل بیت محمد(ص) نزد تو برائت می‌جویم.»
در نقل سید بن طاووس در ادامه این داستان راستان چنین آمده است: «فبلغ یزید بن معاویه، حدیث الشیخ فأمر به فقتل» (اللهوف، ص 178) خبر این گفت و گوی پیرمرد و امام زین العابدین(ع) به یزید رسید و دستور داد او را کشتند و به شهادت رسید.»
  پیام این گفت و گو
در این گفت و گوی پیرمرد شامی و امام سجاد(ع) اصول امام شناسی برای جامعه تبیین شده است.
امام زین العابدین سه آیه قرآن را تلاوت فرموده و با منطق قرآنی خویش، پیرمرد شامی را بیدار کرده و هدایت نموده‌اند. آیه «اجر رسالت پیامبر» و آیه «حق ذی القربی» و آیه «تطهیر» نشان دهنده جایگاه اهل بیت(ع) در پیشگاه خدا و وظایف مسلمانان در برابر امامان است.
پیرمرد تحت تأثیر تبلیغات باند اموی و یزیدیان، با توهین امام آغاز کرد و اهل بیت(ع) را فتنه‌گر نامید و از پیروزی امویان و شهادت اهل بیت(ع) شاد بود، اما در پایان این گفت و گو پشیمان شد و توبه کرد و سرانجام در دفاع از اهل بیت(ع) به شهادت رسید. بی‌تردید این گفت و گو بر همه حاضران و شنوندگان اثر گذاشته و همین سخنان فصل بیداری را در شام گشوده است.
  نخستین پیام بیداری در کنار کاخ یزید
یزید دستور داد، سر امام حسین(ع) را بر در کاخ بیاویزند، در حالی که خانواده امام در اطراف سر بودند. نگهبانانی بر سر گماشت و دستور داد هر یک از اهل بیت گریست، او را بزنید! آنان همچنان ماندند در حالی که سر امام حسین(ع) به مدت هفت ساعت در روز در میان آنها آویزان بود. ام کلثوم سرش را بلند کرد و سر سیدالشهدا(ع) را دید و گریست و گفت: یا جداه - ترید رسول‌ا...- هذا رأس حبیبک الحسین مصلوب! ای جد بزرگوار! ای پدربزرگ!- منظورش پیامبر خدا حضرت محمد(ص) بود- این سر حبیب تو حسین است که به صلیب کشیده شده و آویزان است! پس از این سخن باز گریست.
یکی از نگهبانان دستش را بالا برد و به صورت 
ام کلثوم(س) زد که به تمامی صورت او آسیب رسید. (بستان الواعظین، ص 263-  شهادت نامه امام حسین(ع) بر پایه منابع معتبر، محمدی ری شهری، ص 774)
این آغاز رویارویی کاروان سفیران هدایت و نور با یزیدیان در کنار کاخ یزید است. با اینکه یزید دستور داده بود گریه کنندگان بر حسین(ع) را بزنید، اما ام کلثوم(س) گریه می‌کند و همراه با گریستن خویش شعار حماسی سر می‌دهد. به جد خویش و پدربزرگ خود رسول‌ا... شکایت می‌کند و در شکایت خود صاحب سر را معرفی می‌کند و کتاب بیداری را می‌گشاید. اینجا در کنار کاخ استکبار، رهبر قیام کربلا را می‌شناساند. آری! این سر حسین، رهبر انقلاب عاشورا «حبیب رسول‌ا...» است.
وی به حاضران فهماند که یزیدیان سر فرزند دختر پیامبر خدا و محبوب رسول ا...(ص) را بریده‌اند و اکنون بر کنار کاخ مصلوب کرده و آویزان ساخته‌اند.
ام کلثوم گریست و کتک خورد، ولی پیام خون شهیدان را رساند و در جمله‌ای کوتاه آنان را به همگان معرفی کرد. این قطعه‌ای از تاریخ حماسه حسینی است که در کنار کاخ یزید رقم می‌خورد.
وی برابر فرمان یزد ملعون خبیث می‌ایستد و می‌گرید و هزینه گریستن را تحمل می‌کند و سربلند و باعزت و کرامت سخن می‌گوید و نسبت صاحب سر به صلیب کشیده شده را با رسول ا... به رخ همگان می‌کشد و دلهای جنایتکاران را می‌لرزاند.
اینها در شام بیرون کاخ یزید اتفاق افتاد و نمونه‌هایی از رویارویی فرهنگی عاشوراییان با یزیدیان است. اینها از سرفصلهای اقدامهای فرهنگی کاروان اسیران اهل بیت(ع) در دمشق است.


منبع:قدس
211008

گزارش خطا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: