14 آذر 1400 1 جمادی الاول 1443 - 37 : 17
کد خبر : ۳۷۴۹۲
تاریخ انتشار : ۲۹ شهريور ۱۳۹۳ - ۱۸:۲۹
عضو پژوهشکده باقرالعلوم(ع)؛
صدقه دادن از مال هیچ کم نکند، دوم هیچ کس از ظلمی که به او شده عفو نمی‌کند برای خدا مگر آنکه خداوند در قیامت عزت او را زیاد می‌کند و ...
عقیق:"در روابط اجتماعی محدودیتی برای بخشش نداریم. تنها جایی عفو به معنای بخشش محدودیت پیدا می کند که منجر به خلاف شرع شود. مثلا فردی در آپارتمان محل زندگی ما اگر اقدام به خرید و فروش مواد مخدر کرد، نباید گفت این فرد همسر و فرزند دارد و باید این کار او را نادیده بگیریم و بگذریم!" این جملات بخشی از سخنان حجت الاسلام مصطفی رضایی، عضو گروه جنبش های نوپدید پژوهشکده باقرالعلوم (ع) است که با ما در خصوص مساله عفو و گذشت و تاثیر آن بر سبک زندگی در میان گذاشته؛ گفتگوی ما را با این کارشناس می خوانید:


با توجه به اینکه عفو و گذشت یکی از مصادیق کرامت است، این عنصر تا چه اندازه در آموزه های دینی مورد توجه قرار گرفته و به آن بها داده شده است؟

پیش از پاسخ به این سوال باید گفت، کرامت از جمله واژگان عربی است که معادل فارسی مفرد ندارد تا بگوییم بدان معنای خاص است لذا برای معنا کردن آن لازم است چند واژه را کنار هم بچینیم. کرامت در اصل به معنای عفو، عزت، جود و ... است بنابراین یک بار معنایی سنگینی را متحمل است. اما بهترین راه برای روشن شدن معنای آن، کمک گرفتن از قرآن کریم است.

در قاموس و فرهنگ قرآن، انسان موجودی کریم و شریف معرفی شده است که سند کرامت او خلافتش است. خداوند در آیه 70 سوره مبارکه اسراء می فرماید:" وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ" و زمانی که می خواهد سند و سبب کرامت او را بیان کند، در آیه 30 سوره بقره می فرماید:" وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلاَئِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً" بنابراین انسان به دلیل آن که خلیفه حق است، مقام کرامت دارد.

 

این خلیفه بودن به چه معنا است؟

خلیفه حق بودن یعنی انسان به جایی برسد که خلیفه الهی شده و حرف مستخلف عنه یعنی الله را بزند و آیینه تمام نمای حق در صفات شود. به این معنا هر صفاتی که حق متعال دارد، او هم در خود تجلی و بروز دهد. اولیا و انبیای الهی و در راس آنها اهل بیت(ع)، به دلیل آن که مظهر اَتمّ صفات الهی بوده، لذا خلیفه الهی هستند.

عفو و بخشش که از مصادیق کرامت انسانی به شمار می‏رود، جایگاه قرآنی و روایی فراوان  دارد. اگر عفو را از منظر قرآن بررسی کنیم، می توان به آیه 199 اعراف، آیه22 سوره نور و 237 سوره بقره اشاره کرد.

همچنین، می توان به روایات فراوانی از این دست اشاره کرد؛ به طور مثال رسول اکرم (ص) می فرمایند: "به خدایی که جان من در قبضه قدرت اوست سه چیز است که اگر از من بخواهند بر آن قسم می خورم یک: صدقه دادن از مال هیچ کم نکند، دوم هیچ کس از ظلمی که به او شده عفو نمی کند برای خدا مگر آن که خداوند در قیامت عزت او را زیاد می کند و سوم هیچ کس نیست که دری از سوال (خواستن) برای او گشوده نشود مگر اینکه دری از فقر و احتیاج بر او گشوده می شود." (کنزالعمال، جلد 6، ص 574)

یا در جای دیگری می فرمایند: "عفو و گذشت زیاد نمی کند مگر عزت را پس گذشت کنید تا خدا شما را عزیز گرداند."(همان، جلد 3، ص 375)

بنابراین، اگر انسان می خواهد خلیفه حق شود و صفات الهی را در خود تجلی دهد، باید این صفت را نیز در خود نهادینه کند که در آیات و روایات بدان اشاره شده است.

 

عفو و گذشت چه تاثیری می تواند در بهبود روابط و ارتقای سطح زندگی دینی مطلوب از خود بر جای بگذارد؟

سبک زندگی دینی، اصولا حول مسائل دینی دور می زند. سند دین ما هم قرآن است و روایات اهل بیت (ع). از آن جهت که ما یک امر نفسانی داریم و یک امر بیرونی. امر نفسانی مربوط به اخلاق است و اخلاق عهده دار آن است و امر بیرونی که قالب آن است، سبک زندگی خوانده می شود. حال اگر عفو را که ریشه اخلاقی دارد، بخواهیم در جامعه دینی به سبک زندگی دینی ارائه دهیم، این امر در یک سری امور ما پدیدار می شود که از جمله آن تقابل با افراد جامعه، خانواده، دوستان و حتی روابط بین الملل نمود پیدا می کند.

قلمرو عفو و گذشت در دین کاملا مشخص است. اگر این عنصر را به عنوان یک صفت الهی در خود نهادینه کنیم، در مواجهه با تنش های اجتماعی مثلا در رانندگی، تقسیم مال، عهده دار بودن کار و مسئولیت، گذران زندگی و ... می توان رویکردی موجه داشت چرا که به صورت طبیعی در جامعه گاهی درگیری ها و کنتاک ها پیش می آید و زمانی این موارد به سادگی قابل گذشت هستند که صفت و روحیه عفو در ما تقویت شده باشد.

از این جهت زمانی ما می توانیم با همسایه خوش رفتار باشیم که در تنش های جزیی - مثلا سر و صدای فرزندان، رفت و آمد میهمان- عفو را بروز دهیم. یا مثلا در رانندگی وقتی آمبولانس آژیر می کشد یعنی بیماری به همراه دارد و نیاز به باز کردن راه برای او، زمانی می توانیم به او راه دهیم که اهل گذشت باشیم اما اگر انسان خودخواهی باشیم نمی توانیم این کار را کنیم و ممکن است حتی این امر منجر به دردسر شود و همچنین تبعیت و واگذاری مسئولیت‏ها به عالم‏تر و کار‏آمد‏تر از خود در تقسیم وظایف و پست‏های اجتماعی نمود دیگری از روحیه‏ی عفو در نفس انسان با کرامت است.

لذا یکسری امور طبیعی را باید بپذیریم مثلا رفت و آمد میهمان در آپارتمان یا شیطنت کودکان؛ اینها از اموری است که با پذیرش آن که مشروط به تقویت روحیه عفو در خود است، می توانیم مثلا بهتر از همسایه بگذریم.

 

محدوده عفو و گذشت تا کجاست؟ آیا هر رفتاری که با ما شد می توانیم در قبال آن عفو و گذشت را در پیش گرفته و بگذریم؟ در این صورت آیا این مساله زمینه تکرار و اصرار بر اشتباه طرف مقابل را فراهم نمی کند؟

ببینید تعریف دین از گذشت و عفو مشخص است. این صفت همان گونه که اشاره شد، از صفات الهی است اما همان طور که خدا غفارالذنوب است، شدیدالعقاب هم هست. دین برای ما محدوده‏ی گذشت را مشخص کرده؛ زمانی که عفو ما موجب سرکشی طرف و زیرپاگذاشتن مسائل دین شود، اینجا عفو ما با عقاب طرف مصداق می یابد.  لذا عفو و گذشت دو معنا دارد یکی بخشش طرف مقابل و دیگری آن که گذشت هر جا موجب تالی فاسد شد، با عقاب طرف مقابل – با عقاب معنا پیدا می کند کما اینکه در سیره نبی مکرم اسلام (ص) می‏بینیم در مواجهه با امور شخصی مانند اذیت و آزار مشرکان با صبر و گذشت جلوه دین را اخلاقی سراسر گذشت معرفی می‏کنند اما هر کجا خلاف دین رفتاری صورت گرفته با عتاب و عقاب همراه بوده است مانند آه مظلوم، حقوق یتیم و...که سخن از امر شخصی نیست بلکه پیامدهای ضد دینی دارد.

اما در روابط اجتماعی محدودیتی برای بخشش نداریم. تنها جایی عفو به معنای بخشش محدودیت پیدا می کند که منجر به خلاف شرع شود. مثلا فردی در آپارتمان محل زندگی ما اگر اقدام به خرید و فروش مواد مخدر کرد، یا نگاهی غیرشرعی به ناموس دیگران داشت نباید گفت این فرد همسر و فرزند دارد و باید این کار او را نادیده بگیریم و بگذریم! در حقیقت اینجا عقاب عین بخشش است البته با حفظ مراتب یاد شده در امر به معروف و نهی از منکر که آن هم حاکی از برنامه داشتن و ظرافت دین در تمام زوایا است.

منبع:شبستان
گزارش خطا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: