01 شهريور 1401 26 محرم 1444 - 04 : 12
کد خبر : ۳۵۶۶۱
تاریخ انتشار : ۰۲ شهريور ۱۳۹۳ - ۱۶:۵۱
محمدتقی قشقایی، شاعر جان‌آگاه و دقیقه‌یاب، حس و حال زیبا و شورمندانه خود را از سفرهای نینوایی در قالب واژگانی شفاف و بی‌تاب ریخته و در طبق اخلاص تقدیم کرده است.
عقیق:پژوهشگران زلال اندیش و دقیقه باب، پیرامون گستره شعر آیینی، مولفه ها و بایدها و نبایدهای آن فراوان داد سخن داده و پنرجه های بسیاری بر چشم انداز روشن و شکوهمندش گشوده اند. بدون تردید کوله بار این رسالت مقدس در خوز شانه های درد آشنای آن زلال باوران بهاراندیش است که «چمن لاله عشق» را به تماشا نشسته و دل و دماغ را از شمیم گل سرخ سرشار کرده اند. پژوهشگران شعر آیینی، هم نقش شاعران قبیله نور، این شوریده سران دارد بر دوش صف عشق غدیر را زیسته اند و کربلا را گریسته اند. مگر نه:



«ابتدای کربلا مدینه نیست، ابتدای کربلا غدیر بود

ابرهای خون فشان نینوا، اشکهای حضرت امیر بود»


و چه خوش ترنمی از مولانا بیدل:


«آن را که ز درد دینش افسونی هست

در یاد حسین داغ مدفونی هست


هرگاه ز خاک کربلا سبحه کنند


در گردش ان چکیدن خونی هست»

مقصود این صغرا و کبرا چیدن ها این که از شعر آیینی سخن گفتن و قلم را در این آفاق شهودی به پرواز در آوردن از بضاعت این کمترین خارج است. در این روزها که پیچ و خم زندگی اداری امان نمی دهد کمی دل را بسرایم، دفتری شعری عاشورایی به دستم رسید و نوازشگر چشمهایم شد.شاعر جان آگاه و دقیقه یاب این مجموعه شعر محمدتقی قشقایی عزیز، حس و حال زیبا و شورمندانه خود را از سفرهای نینوایی در قالب واژگانی شفاف و بی تاب ریخته و در طبق اخلاص تقدیم کرده است. این سطور تاب آمیز را با شعری زیبا از این مجموعه به پایان می برم:

 

«اینجا...

چقدر آب فراوان است

 

و آدم ها...

 

برایش له له نمی زنند

 

فکر کنم

 

این مشک ها را...

 

هزار و چهارصد سال دیرتر آورده اند!»

 

محمدحسین انصاری نژاد، شاعر

 
منبع:فارس
گزارش خطا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: