*سلاح انسان در معرکههای عجیب
در خدمت روایتی از رسول خدا(ص) بودیم که توصیههایی به مولا امیرالمؤمنین(ع) فرمودهاند و به این مقطع روایت رسیدیم: «وَ أَنْ تُکْثِرَ مِنَ التَّسْبِیحِ وَ التَّهْلِیلِ وَ الدُّعَاءِ وَ ذِکْرِ الْمَوْتِ وَ مَا بَعْدَهُ مِنَ الْقِیَامَةِ وَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ»
یکی از راههای هموار شدن مسیر صلاح و سداد برای انسان، دعا کردن است. دعا، سلاح انسان در معرکههای عجیب و غریب عالم ماده است. انسان دائماً با دشمنان فراوانی درگیر است؛ چه از درون خودش «إِنَّ النَّفْسَ لأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ» و چه از برون خودش. جاذبههای فراوان عالم ماده، جاذبههای پوشالی و خیالی و توهمی است که انسان به سختی میتواند خودش را از ضرار و اضرار و مفاسد آنها نجات دهد. انسان به هر مرحلهای میرسد، چه در جوانی و چه در میانسالی و پیری، این گرفتاریها وجود دارد. کسی که بنا دارد با آنها مبارزه و مجاهده کند و به کمک خداوند متعال خودش را نجات دهد، یک سلاح لازم دارد. این سلاح را معصومین فرمودهاند که دعا به درگاه الهی است.
*آیه بسیار نوید بخش قرآن
در آیه 186 سوره بقره، آیه بسیار نویدبخش و امید دهنده و سراسر لطف و محبت و مودت خداوند نسبت به بندگان است و انسان متحیر میشود که خدای عالم با بنده ناچیز خودش این چنین صحبت میکند.
«وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُواْ لِی وَلْیُؤْمِنُواْ بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ»
در این آیه، خدای متعال به نحو احسن بنده نوازی فرموده و اصلاً ضمیر متکلم معالغیر به کار نبرده است. در این مقام، حرف از نحن و ما نیست، «إذا سألک عبادنا عنّا» یا «إذا سألک الناس» نفرموده است! با انحای مودتها در این مقام صحبت فرموده است. این آیه، سراسر محبتآمیز است.
بعد با اینکه در ابتدای آیه هست، اما خداوند بدون واسطه و مستقیماً به سائلین جواب میدهد و این خودش یک محبت است. گاهی مولا به بنده یا به نوکرش میگوید جواب اینها را بده. ممکن است جواب هم بسیار محبتآمیز باشد، ولی بالاخره خودش مستقیماً جواب نمیدهد، بلکه به دیگر مخلوقش میگوید به او جواب بدهد. اما اینجا نه، این ملاطفت را هم میکند «فَإِنِّی قَرِیبٌ» که آن هم باز نفرمود «أنا قریب منهم»، بلکه با تأکید فرمود: «فَإِنِّی قَرِیبٌ».
شخصی از حضرت موسی(ع) سؤال کرد که پروردگار ما، از ما بعید است و أُُنادیه؟ یا قریب ماست و أناجیه؟ حضرت فرمودند: قریب است.
آدم وقتی حس میکند که خدا به او نزدیک است و فاصلهای ندارد، خیلی حس خوبی است؛ این قدر نزدیک است که «یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِِِه» و این نهایت نزدیکی را میرساند.
این خدای قریب و خدایی که چه جور بگوییم- نمیتوانیم با بیان خودمان و مثلهای عالم محدود ماده اینها را روشن کنیم- إنشاءالله دلهای ما متصل به این معارف حقه متصل کند و ما را از این بیچارگی و دورافتادگیها بیرون بیاورد، تا بفهمیم کجاییم و چه خدای مهربان با عظمتی داریم. إنشاءالله دلهای ما متصل به عالم عز و مقدس او شود تا قرب او را حس کنیم. اگر قرب او را حس کنیم، دیگر هیچ لذتی در عالم قابل مقایسه با این لذت نخواهد بود.
«إِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُواْ لِی»
أجیب فعل مضارع است؛ یعنی همیشه این گونه است. هر وقت خدا را بخوانید، استجابت میکند. حالا که این طور است، «فَلْیَسْتَجِیبُواْ لِی» اجابت کنید من را، به این دعوتهایی که از شما میکنم که یکی از آنها همین دعا کردن است. البته مفروض این است که ایمان دارند، اما درباره این «وَلْیُؤْمِنُواْ بِی»، عدهای گفتهاند در حقیقت گویا اشراب و تضمین شده است که به معنای ثبات است؛ یعنی بر این ایمان ثبات قدم داشته باشید و نگذارید ایمان از قلب شما گرفته شود؛ یا اینکه «وَلْیُؤْمِنُواْ بِی» متعلقش فرق میکند؛ یعنی به همین چیزهایی که گفتم، ایمان بیاورید؛ به اینکه من هستم و این گونه به شما نزدیکم، ایمان بیاورید و اینها را باور کنید. اگر ما این گونه شدیم، آن وقت رشاد و صلاح وکمال و هرچه میخواهید، به دنبالش خواهد آمد.
*روایت امام رضا(ع) از وعده الهی
در کتاب شریف اصول کافی از حضرت رضا(ع) بیان لطیفی نقل شده است:
«عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی الْحَسَنِ ع جُعِلْتُ فِدَاکَ...أَخْبِرْنِی عَنْکَ لَوْ أَنِّی قُلْتُ لَکَ قَوْلًا أَ کُنْتَ تَثِقُ بِهِ مِنِّی»، حضرت(ع) میفرمایند: اگر حرفی به شما بزنم، آیا وثوق و اطمینان به حرف من پیدا میکنی؟
«فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِذَا لَمْ أَثِقْ بِقَوْلِکَ فَبِمَنْ أَثِقُ وَ أَنْتَ حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ»، اگر از قول شما اطمینان و وثوق پیدا نکنم، از قول چه کسی وثوق پیدا کنم؟ شما حجت خدای متعال بر مردم هستید.
حضرت(ع) میخواستند یک امر تربیتی را به ایشان القا کنند. ابتدا نکتهای را فرمودند که قلب را از حالت غفلت بیرون بیاورد و حالت انفتاح برای این شخص ایجاد شود. انصافاً اگر امام رضا به شما حرفی بزنند و قولی بدهند، شما چقدر اطمینان پیدا میکنید. بعد حضرت فرمودند: «قَالَ فَکُنْ بِاللَّهِ أَوْثَقَ- فَإِنَّکَ عَلَى مَوْعِدٍ مِنَ اللَّهِ أَ لَیْسَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ- وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ وَ قَالَ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ وَ قَالَ وَ اللَّهُ یَعِدُکُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلًا»، این وعدههای خداست.
«فَکُنْ بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَوْثَقَ مِنْکَ بِغَیْرِهِ وَ لَا تَجْعَلُوا فِی أَنْفُسِکُمْ إِلَّا خَیْراً فَإِنَّهُ مَغْفُورٌ لَکُمْ»، همین وثوق به خدای متعال و ایمان به رأفت و رحمت و غفران او باعث میشود که یأس و ناامیدی در قلوب ما رخنه نکند.
باز در ذیل همین آیه شریفه، کلام مبارکی از امیرالمؤمنین(ع) در نهجالبلاغه آمده است که فرمودند: «ثُمَّ جَعَلَ فِی یَدَیْکَ مَفَاتِیحَ خَزَائِنِهِ بِمَا أَذِنَ لَکَ فِیهِ مِنْ مَسْأَلَتِهِ فَمَتَى شِئْتَ اسْتَفْتَحْتَ بِالدُّعَاءِ أَبْوَابَ نِعْمَتِهِ»، تعبیر خیلی لطیفی است. خداوند متعال که «و عنده خزائن کل شی» هست، کلیدهای این خزائن را در دست ما گذاشته است. حالا این مفاتیح خزائن چیست؟ همین دعاهای شماست. هر دعایی، مفتاح یک خزینه است و میتوانید ابواب نعمالهی را با دعا بگشایید.
«وَ اسْتَمْطَرْتَ شَآبِیبَ رَحْمَتِهِ»، میتوانید بارانهای رحمت خدا را و رحمتهای سرازیر شده خدای متعال را با دعاهایتان طلب کنید.
ممکن است سؤالات و شبهاتی به ذهن بیاید که پاسخش را امیرالمؤمنین(ع) در اینجا بیان فرمودهاند. انسان در اثر عجول بودن و جهل و عدم وقوفش به مصالح واقعی و حکمتها و اسراری که در این عالم هست و خدای متعال آنها را مراعات میکند، همیشه این سؤال را در ذهن دارد که: چگونه ما این همه دعا میکنیم، ولی استجابت نمیشود؟
حضرت(ع) فرمودند: «فَلَا یُقَنِّطَنَّکَ إِبْطَاءُ إِجَابَتِهِ» اگر اجابت به تأخیر افتاد و طولانی شد، این شما را مأیوس نکند.
«فَإِنَّ الْعَطِیَّةَ عَلَى قَدْرِ النِّیَّةِ»، اول به خودت برگرد و به خداوند اشکال نکن؛ ببین مقدار نیت شما چقدر بوده و چقدر به خداوند وثوق و ایمان داشتی؟ هرچه اینها بالاتر باشد، آن عطیه خدای متعال بیشتر است. اگر فرض کنیم که این جهت ما کامل باشد.
«وَ رُبَّمَا أُخِّرَتْ عَنْکَ الْإِجَابَةُ لِیَکُونَ ذَلِکَ أَعْظَمَ لِأَجْرِ السَّائِلِ وَ أَجْزَلَ لِعَطَاءِ الْآمِلِ» گاهی تأخیر اجابت به سبب این است که پاداش انسان بالاتر برود. چون وقتی انسان صبر میکند و از امتحان خوب بیرون میآید و از این گونه تأخیرها قنوت پیدا نمیکند، و نعوذبالله به خدای حکیم اشکال نمیکند، همین دارای اجر عظیم است. آدم باید این طور باشد که اگر همه دعاهای او اجابت شد و تأخیر نداشت، حالش با آنجایی که با تأخیر بود، فرقی نکند. اگر انسان خدا را شناخته باشد، باید این گونه باشد. طبق برخی از نقلها و به تجربه هم ثابت شده که برخی حوائج وقتی اجابت میشود، انسان آرزو میکند که ای کاش اجابت نشده و به تأخیر افتاده بود.
حضرت(ع) بعد فرمودند: «وَ رُبَّمَا سَأَلْتَ الشَّیْءَ فَلَا تُؤْتَاهُ وَ أُوتِیتَ خَیْراً مِنْهُ عَاجِلًا أَوْ آجِلًا» گاهی انسان چیزهایی را میخواهد، ولی خداوند نمیدهد، اما بهتر از آن را به زودی یا با تأخیر میدهد.
«أَوْ صُرِفَ عَنْکَ لِمَا هُوَ خَیْرٌ لَکَ» گاهی آن دعایی که انسان میکند و خداوند به اجابت نمیرساند، برای این است که عدم اجابت برای انسان بهتر است، ولی انسان از این آگاه نیست؛ حتی در امور معنوی همین طور است. همین نماز شبی که این قدر مهم است و چقدر توصیه شده است، در برخی روایات هست که عبدی از خدای متعال درخواست میکند که خدایا! توفیق نماز شب ندارم، از تو میخواهم به من توفیق نماز شب بدهی، اما خداوند اجابت نمیکند؛ برای اینکه خداوند بندهاش را بهتر میشناسد که او هنوز خودش را تهذیب نکرده و اگر در شب نماز شب بخواند، مغرور میشود؛ تصور میکند کاری کرده و این غرور او را نابود میکند و این به ضرر انسان است. بنابراین، ما نباید از عدم اجابتها، یعنی آنچه در ظاهر خواسته بودیم و نشد، ذرهای ناراحت شویم.
بعد فرمودند: «فَلَرُبَّ أَمْرٍ قَدْ طَلَبْتَهُ فِیهِ هَلَاکُ دِینِکَ لَوْ أُوتِیتَهُ»، گاهی بعضی از چیزهایی که انسان از خدا میخواهد، باعث هلاکت و از بین رفتن دین او میشود، لذا خداوند اجابت نمیکند.
*دعای عجیب در حق فرزند
از مرحوم آقای نوری شنیدهام، ظاهراً که فرمودند آقای ابهری نامی که شغل ایشان کشاورزی بوده، در اثر تقوا و صلاح و سداد دارای بصیرت شده بود و گاهی یک خوارق عاداتی از ایشان دیده میشد. بعضی چیزهایی که من شنیده بودم و یک بار خدمت مرحوم استاد عرض کردم، ایشان تصدیق کردند.
مرحوم آقای نوری نقل میکردند که یک بار ایشان را در تهران دیدم که یک بقچه زیر بغلش بود؛ گفتم: این چیست؟ گفت: لباس است. پرسیدم: کجا میروی؟ گفت: میروم تیمارستانی که در شهر ری هست. گفتم: برای چی؟ گفت: برای پسرم که روانی شده. گفتم: چرا؟ خیلی عادی گفت: خودم دعا کردم این طور شود؛ چیزی نیست، بعداً خوب میشود. گفتم: چرا؟ گفت: او دیپلم گرفته بود و خیلی اصرار میکرد که برای ادامه تحصیل به خارج از کشور برود؛ من دیدم این برای دینش ضرر دارد، از این جهت خودم دعا کردم و از خدا خواستم که مدتی دیوانگی و حالت روانی برایش پیدا شود و بعد از مدتی به حالت سابق برگردد، ببینید یک پدر دلسوز این طور است که حاضر است فرزندش دیوانه شود، ولی آخرت و دینش خراب نشود.
*ترس از رفتن به دانشگاه
یادم هست یکی از داییها ما میخواست به دانشگاه برود. پدر بزرگ ما -که خدا رحمتش کند- شدیداً ترس داشت. دایی ما مقلد مرحوم آقای حکیم بود. پدربزرگ ما به ایشان گفت که به مرحوم آقای حکیم نامه بنویس و از ایشان استفتاء کن! نامه نوشت و پرسید و آقای حکیم با یک قیدی نوشته بودند که اشکال ندارد. این جور مواظبت میکردند. بنابراین، باید یکی از مهمترین کارها و اولویتهای زندگی ما عقاید فرزندانمان باشد.
بعد حضرت(ع) فرمودند: «فَلْتَکُنْ مَسْأَلَتُکَ فِیمَا یَبْقَى لَکَ جَمَالُهُ وَ یُنْفَى عَنْکَ وَبَالُهُ فَالْمَالُ لَا یَبْقَى لَکَ وَ لَا تَبْقَى لَهُ»، این چیزهای گذرای حالی، نه تو برای آنها میمانی و نه آنها برای تو میماند. این قدر لازم نیست به آنها اهمیت بدهی و اهتمام شما به آن امور باقی باشد.
چیزهایی از خدا بخواهید که زیباییاش همیشگی و ماندگار باشد. البته منافات نداردکه چیزهای دیگر را هم از خداوند بخواهیم. در بعضی از روایات وارد شده است که علف حیوان و نمک خمیرتان را هم از خداوند بخواهید. این نشانه ایمان است که انسان بداند که همه چیز از اوست و همه چیز را باید از او خواست.
إنشاءالله همه ما این توصیه رسول خدا را جدی بگیریم و دعا را فراموش نکنیم و إنشاءالله با دعا بتوانیم کاستیهای خودمان را برطرف کرده، و این راه پرفراز و نشیب به طرف معنویت و صلاح و سداد را با کمک دعا و خواستن از خدای متعال به سلامت بپیماییم.
منبع:فارس
211008