23 مهر 1400 9 (ربیع الاول 1443 - 55 : 07
کد خبر : ۳۲۷۴۳
تاریخ انتشار : ۲۲ تير ۱۳۹۳ - ۰۹:۳۲
پای منبر آیت‌الله شب‌زنده‌دار/13
مدرس خارج فقه و اصول حوزه علمیه گفت: خدای متعال به سبب کرمی که دارد، نعمتی را که به کسی داده،‌ سلب نخواهد کرد، مگر اینکه او کفران بورزد، بنابراین ارکان سعادت انسان و خروج از خذلان و ضرر و زیان وابسته به عمل اوست.
عقیق:به مناسبت فرا رسیدن ماه مبارک رمضان و آغاز ماه مهمانی، پای درس اخلاق آیت‌الله محمدمهدی شب‌زنده‌دار می‌نشینیم که بخش سیزدهم آن با موضوع «معیارهای انسان کامل» در ادامه می‌آید:

 

*شرط بهر‌ه‌مندی از علم

حدیث شریفی رحمت را بیان می‌کردیم که حضرت به امیرالمؤمنین(ع) توصیه‌هایی می‌فرمایند، یکی از توصیه‌های مهم رسول خدا (ص) این است: «وَ أَنْ تَعْمَلَ بِمَا عَلِمْتَ»

به آنچه که علم پیدا کردید از فرائض و واجبات و از اخلاقیات و خوبی‌ها و بدی‌ها و مجبوب‌های خدا و مبغوض‌های خدای متعال، هر مقداری که موفق شدید،‌ عمل کنید. علم اگر چه خودش فضلیت و کامل است، اما آنچه که موجب دریافت آثار می‌شود، معمولاً خود آن علم نیست،‌ بلکه عمل به آن علم است. و الا علم ممکن است و بال بر انسان باشد و حجت علیه انسان قرار گیرد.

عمل به علم، شرط بهره‌مندی از علم است و آن علمی نافع است که انسان در مقام عمل به آن پایبند باشد و آن را پیاده کند عمل به علم، در حقیقت شکرانه‌ آن علم است، چون شکر هر چیزی متناسب با آن است. اینکه انسان عالم به محبوب‌های خدای متعال شود، یک نعمت خیلی بزرگ است ولی شکر این نعمت چیست؟

شکر این نعمت به این است که انسان معلومات خودش را که محبوب‌های خدای متعال است در عمل پیاده کند؛ یا اگر عالم به منهیات و مبغوضات خداوند شد، در عمل از آن‌ها اجتناب کند و صفحه‌ زندگی‌اش را از آن خالی کند و نگذارد آلوده‌ به آ‌ن‌ها بشود، شکر این نعمت هم در پرتو عمل محقق می‌شود، وقتی که انسان شاکر این نعمت شد، مشمول این آیه می‌شود: «لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ»‌. در نتیجه، سعه‌ علم او و دایره‌ معرفت او گسترش پیدا می‌کند. چون خدای متعال به حسب نصوص، به سبب فضل و کرمی که دارد، نعمتی را که به کسی داده،‌ سلب نخواهد کرد؛ مگر اینکه او کفران بورزد، لذا این دو نسبت به یکدیگر خدمات متقابل دارند و عمل نکردن به علم، ناسپاسی از نعمت خدا و کفران نعمتی است که خدای متعال در اختیار انسان گذاشته است. لذا می‌فرمایند: ارکان سعادت انسان و خروج از خذلان و ضرر و زیان، وابسته به عمل اوست، سوره‌ مبارکه‌ عصر به همین مطلب اشاره دارد. بنابراین، عمل به معلوماتی که انسان دارد، شرط خروج از خسران و زیان است.

همچنین در سوره‌ مبارکه‌ی کهف آمده است: «فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً»، راجین لقاء رب، راهشان این است که عمل صالح داشته باشد، اگر ما عمل بما علمنا کردیم. یک مژده‌ بسیار مهمی به ما داده شده و آن این است که : «« مَنْ عَمِلَ بِمَا عَلِمَ کُفِیَ مَا لَمْ یَعْلَمْ».

*شرط رسیدن به مقصد

مرحوم شهید صدر در دوره‌ اول اصول خود، ظاهراً این روایت را از بهترین روایات باب برائت شمرده‌اند. از احسن روایات دلاله است که اگر کسی عمل کند به آنچه که می‌داند نسبت به آن چیزهای که علم پیدا نکرده، عقاب و عذاب و پرسش و مسئولیت ندارد؛ یک آدم اخلاقی که به ترقی و کمال و عاقبت و سرنوشت خودش اعتنا دارد و دلسوز است. این هم نوید بسیار بزرگی است؛‌ مخصوصاً در زمان ما که گویا باب علم به افراد برجسته‌ اخلاق و آن طیبان نفوس مسدود است،‌ یعنی یا واقعاً قحط‌ الرجال است یا به حسب ظاهر افراد برجسته‌ اخلاق نایاب شده‌اند و تشنگان این راه،‌ دلشان می‌خواهد که با چنین علمایی آشنا باشند و از آن‌ها استفاده کنند.

اما این حدیث به ما نوید می‌دهد که هر کسی - خصوصاً کسی که در حوزه‌ علمیه آمده و درس می‌خوانده و آشنا به کتاب و سنت است- اگر به چیزهایی که می‌داند، عمل کند، به مقصد خواهد رسید. آیا ما به خیلی از چیزهایی که می‌دانیم عمل کرده‌ایم؟ چه کسی نمی‌داند که انصاف چیز خوبی است؟ چه کسی نمی‌داند که حسن خلق مطلوب خداست؟ چه کسی این‌ها را نمی‌داند؟ آیا ما همواره به این‌ها عمل‌ کرده‌ایم؟آیا ما نمی‌دانیم انس با خدا، سجده‌ طولانی، قرائت قرآْن، همیشه با وضو بودن، دهان را از هر حرف ناحقی محفوظ داشتن، ترویج شریعت،‌ نماز اول وقت، سحر خیزی و ... خوب است؟‌ بیشتر این موارد را ما می‌دانیم که خوب است، پس اگر به چیزهایی که ما می‌دانیم خوب است عمل کنیم کفایت می‌کند از آن چیزهایی که نمی‌دانیم.

این «کُفِیَ»‌ اطلاقش به چه معناست؟‌ یعنی برای تکامل شما و رسیدن به سر منزل مقصود و برای نتیجه‌گیری از زندگی عمل به دانسته‌های کافی است، البته بعد از اینکه دنبال کردید چون وظیفه است، این روایت نمی‌خواهد بگوید که فقط بر همان‌هایی که می‌دانید اقتصار کنید، زیرا دنبال علم رفتن‌، برای همه وظیفه است، اما حالا اگر رفتیم نشد یا استادش را پیدا نکردیم-محفل‌های تربیتی که در زمانی در نجف اشرف یا حوزه علمیه‌ قم بود و افراد برجسته‌ اخلاقی و الهی بودند، الان نیستند یا کم هستند در این صورت باید به آنچه می‌دانید عمل کنید.

*راه مسدود نیست

نقل می‌کنند مرحوم قاضی فرموده بودند که این سفره‌ای که گسترده شده است جمع خواهد شد حالا کی جمع می‌شود، این غضب خداست یا یک مصالح دیگری است، نمی‌دانیم البته راه مسدود نیست، ولی کار مشکل‌تر می‌شود. اما این جور رهنمودها دلگرم کننده است که شما همین‌هایی را که می‌دانید عمل کنید، وقتی به این‌ها عمل کردید، آن فوایدی که بناست از آن‌هایی که نمی‌دانید نصیب شما شود برای شما محقق خواهد شد.

البته دستورات مهم همین‌هاست که در ظاهر کتاب و سنت هست. مرحوم استاد در جریانی که می‌فرمودند که راه همین است که بالای منابر گفته می‌شود، کسانی که صاحب کرامت و مقامات هستند، به همین رهنمودهایی که بالای منبرها گفته می‌شود عمل کرده و به آن مقامات رسیده‌اند.

جلد دوم بحارالانوار در مورد علم و شرایط آن و شرایط و عظمت عالم است، سعی کنید روایات آن را مطالعه کنید.

*جز با حق معامله نکن

در فراز بعدی می‌فرمایند: «وَ لَا تُعَامِلَنَّ أَحَداً مِنْ خَلْقِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَّا بِالْحَقِّ»، این هم مسأله‌ بسیار مهمی است، با هیچ ولو ذی‌العقول هم نباشد، جز با حق معامله نکن. در جهرم دو برادر که معروف بودند با چهارپا برای بعضی از روستاهای اطراف جنس می‌بردند. اگر باری بر روی چهارپایان خودشان بود این‌ها دیگر سوار نمی‌شدند، برای اینکه احساس می‌کردند، بار برای آن چهارپا کافی است و نباید بیشتر تحملی بشود لذا سوار نمی‌شدند.

با هیچ کس جز با حق معامله نکن، دایره‌اش وسیع است، از خانه و افراد منزل شروع می‌شود تا اهل محل و دوستان و همه‌ و همه که جز با حق نباید معامله کنید.

در سور‌ه‌ مبارکه‌ والعصر می‌‌بینیم که «تواصی بالحق»‌در کنار ایمان عمل صالح و صبر،‌ برای خروج از خسران از ارکان شمرده شده است معلوم است که تواصی بالحق حالت طریقت دارد و برای این است که عمل به حق بشود و تمام‌ المعیار و الملاک در اینکه انسانی شایسته باشد، بر حسب بعضی از روایات همین است که این شخص عمل به حق هست یا نیست و رفتارش با حق چطوری است؟

*انسان کامل در کلام امام سجاد(ع)

حضرت سجاد(ع) برای شناخت آدم حسابی،‌ به زبان خودمانی یک راهنمایی مهم دارند، معیارهایی که معمولاً به ذهن انسان می‌آید و معروف هستند که این‌‌ها معیارهای خوبی برای شناخت انسان‌های با کمالات است، حضرت(ع) این‌ها را یکی‌یکی ذکر کرده و آن‌ها را نقد می‌کنند، مثلاً یکی از معیارهایی که معمولاً انسان آن را اماره‌ بر صلاح و سداد اشخاص می‌گیرد، این است که رفتارهای اجتماعی‌اش را که نگاه می‌کند، می‌بیند که رفتارهایی متین و معقول است.«اذا رَأیتُمْ الرَّجلُ قَدْ حَسُنَ سَمْتُهُ وَ هَدْیُهُ وَ تَماوَتَ فی مَنْطِقِه وَ تخاضَعَ فی حَرَکاتِهِ»

مرحوم علامه مجلسی تک‌ تک این کلمات را معنا فرموده‌اند که مراجعه می‌فرمایید، اگر می‌بینید که این شخص این معیارها را دارد، این‌ها معیارهای بدی برای شناخت افراد نیست، ولی حضرت(ع) می‌فرمایند: که این‌ها آن معیار اصلی نیستند و با این‌ها به تنهایی نمی‌شود جوهره‌ شخص را فهمید که چگونه فردی است، این با کلک و تزویر هم سازگار است و ممکن است خودنمایی کند و نفاق به خرج بدهد.

«فَرُوَیداً لایَغُرُّکُمْ فَما اَکثَرَ مَنْ یَعْجُزُهُ تناوُلُ الدّنیا وَ رُکُوبُ الحَرامِ مِنها لِضَعفِ بُنیَتِهِ وَ مهانَتَهُ وَ جُبْنِ قَلْبِهِ فَنَصَبَ الدّین فَخاکَها فَهُوَ لایزالْ یَخْتَلُ النّاسِ بِظاهِرِهِ»، آدم بی‌عرضه‌ای است و نمی‌تواند به مقاصدی که می‌خواهد برسد، می‌آید در لباس دین تزهد و خوش‌رفتاری می‌کند. این را «فخّا لها أی صیداً لها» یعنی دین را وسیله‌ای قرار می‌دهد که دل مردم را به خودش متوجه کند، حضرت(ع) فرمودند این هم نمی‌تواند ملاک کاملی باشد.

*حکایتی از مرحوم آیت‌الله مشکینی

«فاِنّْ تَمَکَّنَ مِنْ حرامٍ اقْتَحَمُه وَ إذا وَجَدْتُمُوهُ یَعُفُّ عَنْ مالِ‌الحَرامِ»، ملاک دومی سخت‌تر از اولی است، حضرت(ع) می‌فرمایند: این شخص خیلی مواظب است که مال حرام نخورد و از حرام‌خواری واقعاً اجتناب می‌کند، یک روز صحبت بود که آقایی تقسیمی دارد مرحوم آیت‌الله مشکینی خیلی تعجب کردند، بعد فرمودند: مگر طلبه‌ها این تقسیم‌ها را می‌گیرند؟‌ ما که از هر کسی تقسیمی نمی‌گرفتیم، بنده می‌دانم در زمان طلبگی ایشان تا زمان‌های طولانی واقعاً ایشان با سختی زندگی می‌کردند.

ابوی ما می‌فرمودند که یک بار ایشان ما رفقا را که حدود پانزده نفر بودیم دعوت کردند، وقتی منزل ایشان رفتیم آبگوشت درست کرده بودند، هنگام برگشت، گفتند: نفری باید یک قرآن بدهید، گفتیم چرا؟ من پول نداشتم قرض کردم که دور هم باشیم، حالا ندارم قرضم را بدهم باید کمک کنید تا آن را ادا کنم، با این جور وضعیتی هر شهریه‌ای و تقسیمی را نمی‌گرفتند، حضرت می‌فرماید که این هم ملاک نیست؛ اگر چه معیار خوبی است، ولی جوهره‌ شخص را نشان نمی‌دهد.

«وَ یَحْمِلُ نَفْسَهُ علی شوهاءِ قبیحة فَیأتی منها مُحرّماً» اما یک جای دیگر ممکن است که پایش بلغزد، مثلاً در شهوات جنسی نمی‌تواند این جور احتیاطی داشته باشد، آنجا می‌تواند از مال حرام و یا مشتبه به حرام اجتناب کند، اما نمی‌تواند شهوتش را کنترل کند.

امیرالمؤمنین(ع) به حب روایات معتبره که سندش درست است و هم مورد افتاء بزرگان است، فرمودند که من به دختر جوان سلام نمی‌کنم، چرا که ممکن است وقتی که جواب مرا می‌دهد، صدای او بر من تأثیر بگذارد که این برای من ضررش از ثوابش بیشتر است. وقتی امیرالمؤمنین این جور احتیاط می‌کنند آن وقت ما این طور نباشیم، باز حضرت فرمودند که این هم یک معیار نیست که بتوانی جوهره‌ شخص را بشناسی.

«فَرُوَیْداً لایَغُرُّکُمْ حَتّی تَنْظُرو ما عُقْدَةُ عَقْلِهِ فَما أکْثَرمَن تَرَکَ فَرُوَیداً لا یَغُرُّکم فانَّ شهواتِ الخُلقِ مُختَلَفَةُ فَما اکثَرَ مَنْ یَنبُوا عَنِ المالِ الحَرامِ وَ أنْ کَثُرَ ذلِکَ أَجْمَع ثُمَّ لایَرجَعُ لی عَقْلٍ مَتینٍ فَیَکُونُ ما یُفْسِدُهُ بِجَهلِهِ أَکْثَرُ مِمّا یُصْلِحُهُ بِعَقْلِهِ فَإذا وَجَدْتُم عَقْلَهُ مَتیناً فَرویداً لایَغُرُّکُم»، بعضی‌ها هستند که در حرام‌خواری و این‌ها مواظبت دارند، و در شهوات هم همین‌طورند، اما یک عقل متینی ندارند که بتوانند در مشکلات و در زیر و بم‌هایی که پیش می‌آید یک مواقف عاقلانه داشته باشند.

*شرط تصدی مقام مرجعیت

نقل است که شاگردان شایسته‌ شیخ اعظم انصاری که هر کدام از آن‌ها هم در علم و هم در عمل از برجستگی خاصی برخوردار بودند، بعد از فوت شیخ انصاری دور هم جمع شدند و گفتند از بین ما میرزای شیرای عقل کافی برای تصدی مقام مرجعیت را دارد، مرحوم محلاتی صاحب کتاب هدایة العم و المعرفة که از اعاظم علمایی است که این بزرگواران را درک کرده، در گزارشی از حوزه‌ علمیه‌ نجف درس‌های حوزه نجف و سامرا و کربلا را نوشته که خیلی جالب است، بعد ایشان راجع به میرزای شیرازی می‌فرماید:‌ انسان باید خودش آدم عاقل فکور تیزبینی باشد تا بتواند این آدم چه بود و خدای متعال چه عقل و حکمتی به او داده است.

اگر مراجع و بزرگان بعد از مرحوم شیخ عبدالکریم، مرحوم آیت‌الله‌العظمی بروجردی را از بروجرد به قم دعوت کردند، منشأ اساسی همین جهت بود که در ایشان عقل و درایت خاصی بود که خدای متعال به او عنایت کرده بود، بنابراین عقل نعمت بزرگ و مهمی است اما باز تنها داشتن آن فایده‌ای ندارد.

حضرت(ع) می‌فرمایند: «تَنظُرُوا معَ هواهُ یَکونُ علی عقلِهِ اَو یَکونُ معه عَقْلِهِ علی هواهُ»، درست است این نعمت را دارد، ولی گاهی هواهای نفسانی و خصوصیاتی است که عقل را در استخدام هوای نفس گرفته است، برای اینکه ریاستش محکم‌تر و گسترده‌تر شود، همه‌ این‌ها را استخدام می‌کند، ممکن است که کسی این مزیت را هم داشته باشد، اما از آن استفاده‌ الهی نکند.

بعد حضرت(ع) فرمودند: «فَکیفَ مَحَبَّتَهُ للرَّاساتِ الباطِلَةِ وَ زُهدُهُ فیها فإنَّ فی النّاسِ مَن خَسِرَ الدّنیا و الاخِرَةُ یَترُکُ‌الدّنیا للدّنیا ویری أنّ لّذّة الرئاسة الباطلة أفضل مِن لذة الأموال و النِّعم المباحة المحلّلة فیترک ذلک أجمع طلباً للرئاسة»، ممکن است آدم برای اینکه مردم دستش را ببوسند، مقدماتی را درست کند و مردم را فریب دهد که مریدش شوند و به او احترام بگذارند و این برایش نعوذ‌بالله بهتر است از این که زندگی آرامی داشته باشد، این‌ها خطراتی است که بر سر راه انسان است و کسانی به این چیزها گرفتار شده‌اند.

بعد می‌فرمایند: «ولکنّ الرجل کلّ الرجل نِعم الرجل هو الذی جعل هواه تبعاً لأمر الله و قواه مبذولةً فی رضی الله و أنّ کثیر ما یلحقه مِن سرّائها إن اتّبع هواه»، آن آدم درست و حسابی که «کلّ الرجل نِعم الرجل» است، کسی است که تمام خواسته‌های خودش را وِرد واحد کرده است، تبعا لامرالله همه‌ انرژی‌هایش را هم در راه رضای خدا به کار می‌گیرد.

«یری الذلَّ مع الحق أقرب إلی عزِّ الابد من العزّ فی الباطل»، اگر در باطل یک عزتی هم باشد، برای چند صباحی است، اما این شخص متوجه است که حق آن چیزی است که تضمین کننده‌ ابدیت است، اگر شخصی طرفدار حق شد و به حق گروید و طبق حق عمل کرده ممکن است، الان هم مذلت ظاهری برایش باشد، اما این مذلت ظاهری اقرب به عز ابد است تا آن عزت ظاهری زودگذر که در پرتو باطل نصیب انسان می‌شود.

«و یعلم أنّ قلیل ما یحتمله مِن ضرّائها ، یؤدّیه إلی دوامِ النعیم فی دارِ لا تبید و لا تنفد»، می‌داند که اگر در گرو حق قرار بگیرد، ناملایماتی به او خواهد رسید، ولی این ناملایمات برای او مهم نیست، چون او را به دوام نعیم می‌رساند، نعیم دائم در جایی است که نه فناپذیر است و نه کهنگی و اندراسی در آنجا وجود دارد، «یؤدّیه إلی عذاب لا انقطاع له و لا یزول» اما اگر راه دیگر را انتخاب کرد، مبتلا به عذابی می‌شود که همیشگی و دائمی است.

بعد فرمودند:‌ «فذلکم الرّجل نِعم الرّجل» آدم این چنین است که می‌شود به او گفت: نعم الرجل، این است که دیگر جوهر‌ه ذاتش با دغل و نفاق جور در نمی‌آید، او همه‌ هواهایش را متبع امرالله قرار داده و همه‌ انرژی‌هایش را مصرف در رضای خدا کرده و این باور درونی و تصدیق درونی را پیدا کرده است که حق باید ملاک باشد در هر چیزی، ولو مذلت ظاهری همراهش باشد، لذا فرمود که اگر این چنینی را پیدا کردید: «فبه فتمسّکوا و بسنّته فاقتدوا و إلی ربّکم به فتوسّلوا»، به او اقتدا کند این وسیله به درگاه الهی و شفیع خودتان قرار دهید.

«فإنه لا تُرّد له دعوةٌ وطلبة»، این آدمی است که در درگاه خدا هیچ خواسته و دعایی از او رد نمی‌شود. هیچ خواسته‌ای از او نیست، مگر اینکه برآورده شود، این شخص شایسته است که انسان از او پیروی کند، بنابراین از این حدیث شریف بلند همان مطلبی که رسول خدا(ص) به ‌آن سفارش کرده‌اند، استفاده می‌شود.

*دایر مدار حق باشید

برادران عزیز! چه در زندگی شخصی، چه در زندگی اجتماعی و چه در زندگی سیاسی، خداوند متعال در همه‌ این صحنه‌ها برای ما وظیفه قرار داده و دستور داده است و حکم دارد و از ما خواسته است که حضور داشته باشیم، اما همه جا فرموده که دایر مدار حق باشید، بپسندند یا نپسندند.

ما باید این را معیار قرار دهیم. ما همه از این دنیا خواهیم رفت و در محضر خدای متعال خواهیم بود، پس معیار ما باید حق و رضای خدا و اوامر الهی باشد، اگر انسان این را هدف خودش قرار دهد، در تمام امور به سلامت می‌رود، لذا مواظبت می‌خواهد که انسان هم در میدان‌هایی که خدای متعال از او حضور می‌خواهد، حضور داشته باشد و هم اینکه مواظبت کند که سالم از این صحنه‌ها بیرون بیاید و وقتی خدای متعال را ملاقات می‌‌کند، آبرومند و روسفید ملاقات کند.

امیدوارم خدای متعال به همه‌ ما توفیق عمل به این وصایای ارزشمند رسول خدا(ص) را عنایت فرماید و از همه ما برای این توفیق بزرگ دستگیری کند.


منبع:فارس

گزارش خطا

مطالب مرتبط
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: