30 مهر 1400 16 (ربیع الاول 1443 - 22 : 13
کد خبر : ۲۹۱۸۰
تاریخ انتشار : ۰۷ خرداد ۱۳۹۳ - ۱۷:۱۳
پرسش‌های امام حسین(ع) و پاسخ‌های امیرالمومنین‌(ع) پیرامون پیامبر‌(ص)
سه چيز را در خود ترك فرموده بود: مجادله، پر حرفى و هر چیزی كه به او مربوط نبود. سه چيز را نيز درباره مردم ترك كرده بود: مذمّت ، سرزنش و عيب جويى از مردمان.
عقیقامام حسین‌(ع) در روایتی از پدر بزرگوار خود درباره خصوصیات و ویژگی‌های رفتاری پیامبر‌(ص) پرسش‌هایی را مطرح کرده‌اند، امیرالمومنین‌(ع) نیز در پاسخ به فرزند خود سبک زندگی پیامبر(ص) را تشریح نموده‌اند.

از امام حسين عليه‏السلام روايت شده كه فرمود:

از پدرم امیرالمومنین‌(ع) خواستم تا سيره و رفتار پيامبر‌(ص) را در خانه و بيرون از خانه و در مجلس ، بيان فرمايد . پدرم فرمود :

پيامبر‌(ص) وقت خود را در خانه سه قسمت كرده بود ، يك قسمت براى خدا ، يك قسمت براى خود و قسمتى براى خانواده ، و آن بخش را نيز كه به خود اختصاص داده بود ، در اختيار خلق و رسيدگى به كار خاصّ و عام صرف مى‏فرمود . در خانه كه بود ، با روى باز مراجعه کنندگان و نيازمندان را مى‏پذيرفت و چيزى از آنان دريغ نمى‏داشت.

البته ديدار صاحبان فضيلت و حاجت را كه يك و يا دو حاجت و يا بيشتر داشتند ، به اندازه فضل و مقدار حاجتشان مقدّم مى‏داشت و به كارى كه صلاح امّت و خودشان در آن بود ، وا مى‏داشت. حال و سلامتی ديگر مردمان را نيز از ايشان مى‏پرسيد و بر آنچه سزاوارشان بود ، آگاهشان مى‏فرمود.

به حاضرين مى‏سپرد تا معارف اسلامى را كه از من فرا مى‏گيريد ، به غايبين نیز برسانيد و همچنين نياز مستمندان را به من گزارش دهيد . هر كسى نياز نيازمندى را به فرمانروايى برساند ، خداى تعالى قدم‏هاى او را در روز قیامت، بر صراط استوار می‌کند و از لغزش نگاه مى‏دارد .

مردم به ديدار حضرتش مى‏شتافتند و با كسب معرفت، درباره دين و دنياى خويش ، از محضر مباركش متفرّق مى‏گشتند . در محضرش سخنانی غیر از معارف و امور دینی گفته نمی‌شد و از هیچ کس مباحث دیگری پذیرفته نمی‌شد.

*در بيرون از خانه

امام حسين عليه‏السلام مى‏فرمايد:

پرسيدم روش پيامبر‌(ص) در بيرون از خانه چگونه بود؟ امیرالمومنین‌(ع) فرمود: سخن به ضرورت مى‏گفت و دم فرو مى‏بست، مگر درباره كارى كه داشت، تا دل‏هاى مردمان را پيوند دهد به گونه‌ای که او از خودشان رميده نشوند. عزيز هر قومى را گرامى مى‏داشت و او را برای رياست آنها انتخاب می‌کردند.

مردمان را از فتنه‏ها بيم مى‏داد . در ميان ايشان بود، بى آن كه خوش رويى و خوش خويى خود را از ايشان دريغ دارد

از اصحاب خود دلجويى و تفقّد مى‏فرمود و احوال ‏مردمان را از مردم جويا مى‏شد.

نيكويى را ستايش و تقويت مى‏كرد و زشتى را خوار نكوهش می‌کرد و ميانه‌رو بود و رفتارى دو‌گانه نداشت و تفاوتى در كارش نبود.

نزديكان آن حضرت از نيكان مردم بودند و والاترين آنها ، خير خواه‏ترين آنها براى مردم بود. بالاترين منصب و موقعيت را كسى نزدش احراز مى‏كرد كه بيشتر يار و مددكار مردم باشد.

*مجلس آن حضرت

امام حسین‌(ع) می‌فرمايد از وضع مجلس پيامبر‌(ص) پرسيدم ، پدرم فرمود: پيامبر‌(ص) نمى‏نشست و برنمى‌خاست، مگر با ياد خدا جلّ اسمه. جايى خاص براى نشستن خود نداشت و ديگران را نيز از اين كه جايى را براى نشستن خود اختصاص دهند ، منع مى‏كرد.

به هر مجلس كه وارد مى‏شد، در جايى مى‏نشست كه دايره نشستن به آنجا رسيده بود و دستور مى‏داد در مجلس اين چنين بنشينند . به اهل مجلس توجّه يكسان داشت تا گمان تبعيض در كسى ایجاد نشود.

با كسى كه براى حاجتى نزد او مى‏نشست يا مى‏ايستاد، آن قدر صبر مى‏كرد تا او خود برود، هرگاه نياز كسى به عللى

برآورده نمى‏شد، با گشاده‌رويى خاص و زبان شيرين، او را خشنود مى‏ساخت .

*همه در برابر حق نزد او یکسان بودند

پدر مهربان امّت بود ، همگان در برابر حق ، نزدش يكسان بودند .

محضر پيامبر‌(ص)، محضر بردبارى، شرم، صبر و امانت‌دارى بود. حرمت بزرگان را نگاه می‌داشت به کوچکتر‌ها هم توجه می‌کرد، بزرگان را حرمت وكوچکتر را رحمت عايد مى‏شد . صداى بلند و بى حرمتى در مجلس او نبود و لغزش‏ها در آنجا آشكار نمى‏شد .

هم نشينان وى همه برابر و هم ارج بودند ؛ تنها ميزان برترى در پرهيزكارى و فروتنى بود . امّا نيازمندان را بر خود مقدّم ، و غريبان را نوازش مى‏كرد .

باز همان امام فرمود: از پدرم رفتار پيامبر‌(ص) با اهل مجلسش را سئوال كردم ، درجواب فرمود:

پيامبر در معاشرت بشّاش ، نرم خو و ملايم بود . خشونت ، دشنام گويى ، عيب‏جويى يا ستايش‌گرى در برخوردش وجود نداشت. از هر چه خوشش نمى‏آمد به كار ديگرى مى‏پرداخت کسی که به او امید داشت نا امید از درگاهش باز نمی‌گفت.

سه چيز را در خود ترك فرموده بود: مجادله، پر حرفى و هر چیزی كه به او مربوط نبود . سه چيز را نيز درباره مردم ترك كرده بود : مذمّت ، سرزنش و عيب جويى از مردمان .

سخن نمى‏گفت: مگر درباره امرى كه رضاى حق در آن باشد. هم نشينانش در مجلس وى ساكت بودند تا سخن وى تمام شود ، آنگاه سخن مى‏گفتند. در مجلس او با يكديگر گفتگو و مجادله نمى‏كردند و گوش به صاحب سخن مى‏دادند تا سخن او تمام شود . در خنده و شادى و شگفتى و موارد ديگر با اهل مجلس هماهنگى مى‏كردند .

ناهنجارى و كج سخنى بیگانگان را تحمّل مى‏فرمود و به همين جهت بود كه صحابه، بیگانگان را به مجلس او مى‏آوردند تا از حضرتش سؤال كنند.

به اصحاب مى‏ فرمود: «چون نيازمندى را ديديد ، او را رعايت كنيد، ميزبانش شويد ، يارى‌اش كنيد و نيازش را بر آوريد».

ستايشگرى را نمى‏پذيرفت مگر در موردى كه جنبه حق‏شناسى و شكرگزارى داشته باشد.

سخن كسى را قطع نمى‏كرد . مگر اين كه از حدّ خود تجاوز و تعدّى كند ، كه در آن حال از جاى خود بر مى‏خاست تا سخن وى قطع شود.

امام حسین‌(ع) مى‏فرمايد: از پدرم درباره سكوت پيامبر‌(ص) سؤال كردم، امیرالمومنین‌(ع) در جواب، فرمودند: سكوت حضرتش چهار حالت داشت یا از روی شكيبايى (حلم) بود، یا به خاطر بيم (از فساد) و یا براى شنيدن و یا براى انديشيدن و تأمّل بود.

در شكيبايى و برد بارى آن چنان بود كه هيچ چيز او را خشمگين نمى‏كرد .

امر نيكو را در هر كار اختيار مى‏فرمود، تا ديگران به او اقتدا كنند و بدى راترك مى‏كرد تا ديگران از آن بدى دورى كنند . سعى و كوشش او در چيزى بود كه اصلاح حال امّت ، و يا خير دنيا و آخرت ايشان در آن باشد.

 سكوت حضرتش در حدّ لازم بود ، توجّه او به اهل مجلس و سخن گفتنش با يك يك آنها يكسان بود، سكوتش در تأمّل و تفكّر به ناپايدارى دنيا و مافيها و امور آن مى‏گذشت، اين كه چه چیزی باقى مى‏ماند و چه چیزی فانى مى‏شود .

*برخی از رفتارهای اجتماعی و فردی پیامبر‌(ص)

درباره خلقيات پيامبر اسلام‌(ص) از امير مؤمنان روايت شده است كه فرمود: هرگز ديده نشد كه رسول خدا در برابر ديگران پاى خود را دراز كند.

و از آنجا كه رحمة للعالمين بود ، هرگز در برابر ستمى كه به حضرتش مى‏رفت ، عكس العملى از خود نشان نمى‏داد . امّا در برابر فعل حرام آرام نمى‏نشست ؛ قيام نيز نمى‏فرمود، مگر آن كه غضب و قيامش در راه خداوند باشد .

هيچ گاه هنگام غذا خوردن ، بدن خود را به جايى تكيه نمى‏داد.

پيامبر مى‏فرمود : «بهترين شما خوش خوترين شماست .» تا آنجا كه امام على عليه‏السلام مى‏فرمايد :

هرگز چشم من همانند وى نديد.

و نيز از شخص پيامبر روايت شده كه فرمود : من مزاح مى‏كنم ، ولى جز حق نمى‏گويم .

ابن عبّاس از پيامبر روايت كرده كه فرمود : من تربيت شده پروردگارم هستم ، و على تربيت شده من . پروردگارم مرا به سخاوت و نيكى فرمان داد ، و از بخل و جفا (غلظت و خشونت) نهى فرمود . نزد خداوند چيزى مبغوض‏تر از بخل ورزيدن و بدخويى نيست . بدخويى عمل را فاسد مى‏كند ، همچنان كه سركه عسل را از بین می‌برد.

پی نوشت:

برگرفته از: مکارم‌الاخلاق طبرسی- ص11

منبع:حوزه
گزارش خطا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: