عقیق: امام حسین(ع) در روایتی از پدر بزرگوار خود درباره خصوصیات و ویژگیهای رفتاری پیامبر(ص) پرسشهایی را مطرح کردهاند، امیرالمومنین(ع) نیز در پاسخ به فرزند خود سبک زندگی پیامبر(ص) را تشریح نمودهاند.
از امام حسين عليهالسلام روايت شده كه فرمود:
از پدرم امیرالمومنین(ع) خواستم تا سيره و رفتار پيامبر(ص) را در خانه و بيرون از خانه و در مجلس ، بيان فرمايد . پدرم فرمود :
پيامبر(ص) وقت خود را در خانه سه قسمت كرده بود ، يك قسمت براى خدا ، يك قسمت براى خود و قسمتى براى خانواده ، و آن بخش را نيز كه به خود اختصاص داده بود ، در اختيار خلق و رسيدگى به كار خاصّ و عام صرف مىفرمود . در خانه كه بود ، با روى باز مراجعه کنندگان و نيازمندان را مىپذيرفت و چيزى از آنان دريغ نمىداشت.
البته ديدار صاحبان فضيلت و حاجت را كه يك و يا دو حاجت و يا بيشتر داشتند ، به اندازه فضل و مقدار حاجتشان مقدّم مىداشت و به كارى كه صلاح امّت و خودشان در آن بود ، وا مىداشت. حال و سلامتی ديگر مردمان را نيز از ايشان مىپرسيد و بر آنچه سزاوارشان بود ، آگاهشان مىفرمود.
به حاضرين مىسپرد تا معارف اسلامى را كه از من فرا مىگيريد ، به غايبين نیز برسانيد و همچنين نياز مستمندان را به من گزارش دهيد . هر كسى نياز نيازمندى را به فرمانروايى برساند ، خداى تعالى قدمهاى او را در روز قیامت، بر صراط استوار میکند و از لغزش نگاه مىدارد .
مردم به ديدار حضرتش مىشتافتند و با كسب معرفت، درباره دين و دنياى خويش ، از محضر مباركش متفرّق مىگشتند . در محضرش سخنانی غیر از معارف و امور دینی گفته نمیشد و از هیچ کس مباحث دیگری پذیرفته نمیشد.
*در بيرون از خانه
امام حسين عليهالسلام مىفرمايد:
پرسيدم روش پيامبر(ص) در بيرون از خانه چگونه بود؟ امیرالمومنین(ع) فرمود: سخن به ضرورت مىگفت و دم فرو مىبست، مگر درباره كارى كه داشت، تا دلهاى مردمان را پيوند دهد به گونهای که او از خودشان رميده نشوند. عزيز هر قومى را گرامى مىداشت و او را برای رياست آنها انتخاب میکردند.
مردمان را از فتنهها بيم مىداد . در ميان ايشان بود، بى آن كه خوش رويى و خوش خويى خود را از ايشان دريغ دارد
از اصحاب خود دلجويى و تفقّد مىفرمود و احوال مردمان را از مردم جويا مىشد.
نيكويى را ستايش و تقويت مىكرد و زشتى را خوار نكوهش میکرد و ميانهرو بود و رفتارى دوگانه نداشت و تفاوتى در كارش نبود.
نزديكان آن حضرت از نيكان مردم بودند و والاترين آنها ، خير خواهترين آنها براى مردم بود. بالاترين منصب و موقعيت را كسى نزدش احراز مىكرد كه بيشتر يار و مددكار مردم باشد.
*مجلس آن حضرت
امام حسین(ع) میفرمايد از وضع مجلس پيامبر(ص) پرسيدم ، پدرم فرمود: پيامبر(ص) نمىنشست و برنمىخاست، مگر با ياد خدا جلّ اسمه. جايى خاص براى نشستن خود نداشت و ديگران را نيز از اين كه جايى را براى نشستن خود اختصاص دهند ، منع مىكرد.
به هر مجلس كه وارد مىشد، در جايى مىنشست كه دايره نشستن به آنجا رسيده بود و دستور مىداد در مجلس اين چنين بنشينند . به اهل مجلس توجّه يكسان داشت تا گمان تبعيض در كسى ایجاد نشود.
با كسى كه براى حاجتى نزد او مىنشست يا مىايستاد، آن قدر صبر مىكرد تا او خود برود، هرگاه نياز كسى به عللى
برآورده نمىشد، با گشادهرويى خاص و زبان شيرين، او را خشنود مىساخت .
*همه در برابر حق نزد او یکسان بودند
پدر مهربان امّت بود ، همگان در برابر حق ، نزدش يكسان بودند .
محضر پيامبر(ص)، محضر بردبارى، شرم، صبر و امانتدارى بود. حرمت بزرگان را نگاه میداشت به کوچکترها هم توجه میکرد، بزرگان را حرمت وكوچکتر را رحمت عايد مىشد . صداى بلند و بى حرمتى در مجلس او نبود و لغزشها در آنجا آشكار نمىشد .
هم نشينان وى همه برابر و هم ارج بودند ؛ تنها ميزان برترى در پرهيزكارى و فروتنى بود . امّا نيازمندان را بر خود مقدّم ، و غريبان را نوازش مىكرد .
باز همان امام فرمود: از پدرم رفتار پيامبر(ص) با اهل مجلسش را سئوال كردم ، درجواب فرمود:
پيامبر در معاشرت بشّاش ، نرم خو و ملايم بود . خشونت ، دشنام گويى ، عيبجويى يا ستايشگرى در برخوردش وجود نداشت. از هر چه خوشش نمىآمد به كار ديگرى مىپرداخت کسی که به او امید داشت نا امید از درگاهش باز نمیگفت.
سه چيز را در خود ترك فرموده بود: مجادله، پر حرفى و هر چیزی كه به او مربوط نبود . سه چيز را نيز درباره مردم ترك كرده بود : مذمّت ، سرزنش و عيب جويى از مردمان .
سخن نمىگفت: مگر درباره امرى كه رضاى حق در آن باشد. هم نشينانش در مجلس وى ساكت بودند تا سخن وى تمام شود ، آنگاه سخن مىگفتند. در مجلس او با يكديگر گفتگو و مجادله نمىكردند و گوش به صاحب سخن مىدادند تا سخن او تمام شود . در خنده و شادى و شگفتى و موارد ديگر با اهل مجلس هماهنگى مىكردند .
ناهنجارى و كج سخنى بیگانگان را تحمّل مىفرمود و به همين جهت بود كه صحابه، بیگانگان را به مجلس او مىآوردند تا از حضرتش سؤال كنند.
به اصحاب مى فرمود: «چون نيازمندى را ديديد ، او را رعايت كنيد، ميزبانش شويد ، يارىاش كنيد و نيازش را بر آوريد».
ستايشگرى را نمىپذيرفت مگر در موردى كه جنبه حقشناسى و شكرگزارى داشته باشد.
سخن كسى را قطع نمىكرد . مگر اين كه از حدّ خود تجاوز و تعدّى كند ، كه در آن حال از جاى خود بر مىخاست تا سخن وى قطع شود.
امام حسین(ع) مىفرمايد: از پدرم درباره سكوت پيامبر(ص) سؤال كردم، امیرالمومنین(ع) در جواب، فرمودند: سكوت حضرتش چهار حالت داشت یا از روی شكيبايى (حلم) بود، یا به خاطر بيم (از فساد) و یا براى شنيدن و یا براى انديشيدن و تأمّل بود.
در شكيبايى و برد بارى آن چنان بود كه هيچ چيز او را خشمگين نمىكرد .
امر نيكو را در هر كار اختيار مىفرمود، تا ديگران به او اقتدا كنند و بدى راترك مىكرد تا ديگران از آن بدى دورى كنند . سعى و كوشش او در چيزى بود كه اصلاح حال امّت ، و يا خير دنيا و آخرت ايشان در آن باشد.
سكوت حضرتش در حدّ لازم بود ، توجّه او به اهل مجلس و سخن گفتنش با يك يك آنها يكسان بود، سكوتش در تأمّل و تفكّر به ناپايدارى دنيا و مافيها و امور آن مىگذشت، اين كه چه چیزی باقى مىماند و چه چیزی فانى مىشود .
*برخی از رفتارهای اجتماعی و فردی پیامبر(ص)
درباره خلقيات پيامبر اسلام(ص) از امير مؤمنان روايت شده است كه فرمود: هرگز ديده نشد كه رسول خدا در برابر ديگران پاى خود را دراز كند.
و از آنجا كه رحمة للعالمين بود ، هرگز در برابر ستمى كه به حضرتش مىرفت ، عكس العملى از خود نشان نمىداد . امّا در برابر فعل حرام آرام نمىنشست ؛ قيام نيز نمىفرمود، مگر آن كه غضب و قيامش در راه خداوند باشد .
هيچ گاه هنگام غذا خوردن ، بدن خود را به جايى تكيه نمىداد.
پيامبر مىفرمود : «بهترين شما خوش خوترين شماست .» تا آنجا كه امام على عليهالسلام مىفرمايد :
هرگز چشم من همانند وى نديد.
و نيز از شخص پيامبر روايت شده كه فرمود : من مزاح مىكنم ، ولى جز حق نمىگويم .
ابن عبّاس از پيامبر روايت كرده كه فرمود : من تربيت شده پروردگارم هستم ، و على تربيت شده من . پروردگارم مرا به سخاوت و نيكى فرمان داد ، و از بخل و جفا (غلظت و خشونت) نهى فرمود . نزد خداوند چيزى مبغوضتر از بخل ورزيدن و بدخويى نيست . بدخويى عمل را فاسد مىكند ، همچنان كه سركه عسل را از بین میبرد.
پی نوشت:
برگرفته از: مکارمالاخلاق طبرسی- ص11
منبع:حوزه