عقیق: عبدالرحمن
بن غنمه گفت: براي عيادت فرزند معاذ بر او وارد شديم. او را بر بالين فرزندش
نشسته ديديم آن جوان در حال احتضار بود ما نتوانستيم خودداري كنيم اشكمان جاري شد
و صداي ما به گريه بلند گرديد، معاذ
با خشونت ما را بازداشت . گفت : ساكت باشيد به خدا سوگند خودش مي داند صبر بر اين
پيش آمد محبوبتر است نزد من از تمام جنگهاييكه در خدمت پيغمبر نموده ام ، من شنيدم
از پيغمبر صلي الله عليه و آله فرمود:
هر كس فرزندي داشته باشد مورد علاقه و مهر او، آن فرزند فوت شود اگر صبر كند در
مصيبتش و ناراحت نشود خداوند فوت شده را به مكاني بهتر از محل اولي مي برد. در
مقابل اين پيش آمد مصيب زده را مورد
رحمت و مغفرت و رضوان خود قرار مي دهد مختصر زماني گذشت صداي مو ذن بلند شد در
همين هنگام جوان از دنيا رفت ما براي انجام نماز حركت كرديم ، وقتي كه برگشتيم
ديديم او را غسل داده و كفن نموده است
مردم جنازه اش را برده اند خود را به آنها رسانديم ، به معاذ گفتيم خداوند ترا
رحمت كند چرا صبر نكردي تا ما به جنازه پسر برادرمان حاضر شويم . گفت : به ما دستور داده اند فوت شدگان
را تاءخير نياندازيم هر ساعت
از شب و روز كه از دنيا رفتند، آنگاه داخل در قبر شد و فرزندش را دفن نمود.
موقعيكه خواست خارج شود دستش را گرفتم تا از قبر بيرونش
آورم . امتناع ورزيد گفت : اين امتناع من نه از جهت اينستكه پرقوه و نيرومندم بلكه
دوست ندارم شخص ناداني خيال كند دست مرا براي ضعف و سستي كه
از مصيبت فرزند بر من وارد شده گرفته اي به منزل خود برگشت روغن استعمال كرد و
چشمش را سرمه كشيد لباس خود را عوض نمود در آن روز بيشتر تبسم مي كرد به همان نيتي
كه داشت .
گفت: ((انا لله و انا اليه راجعون )) در راه خدا عوض آنچه فوت شود هست هر مصيبتي در
آن راه آسان است جبران فوت شده در نزد اوست.
پی نوشت:
داستانها و پندها نوشته مصطفي زماني وجداني
منبع:جام
211008