۰۶ آذر ۱۴۰۳ ۲۵ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۳۱ : ۰۱
عقیق: عبدالرحمن بن غنمه گفت: براي عيادت فرزند معاذ بر او وارد شديم. او را بر بالين فرزندش نشسته ديديم آن جوان در حال احتضار بود ما نتوانستيم خودداري كنيم اشكمان جاري شد و صداي ما به گريه بلند گرديد، معاذ با خشونت ما را بازداشت . گفت : ساكت باشيد به خدا سوگند خودش مي داند صبر بر اين پيش آمد محبوبتر است نزد من از تمام جنگهاييكه در خدمت پيغمبر نموده ام ، من شنيدم از پيغمبر صلي الله عليه و آله فرمود: هر كس فرزندي داشته باشد مورد علاقه و مهر او، آن فرزند فوت شود اگر صبر كند در مصيبتش و ناراحت نشود خداوند فوت شده را به مكاني بهتر از محل اولي مي برد. در مقابل اين پيش آمد مصيب زده را مورد رحمت و مغفرت و رضوان خود قرار مي دهد مختصر زماني گذشت صداي مو ذن بلند شد در همين هنگام جوان از دنيا رفت ما براي انجام نماز حركت كرديم ، وقتي كه برگشتيم ديديم او را غسل داده و كفن نموده است مردم جنازه اش را برده اند خود را به آنها رسانديم ، به معاذ گفتيم خداوند ترا رحمت كند چرا صبر نكردي تا ما به جنازه پسر برادرمان حاضر شويم . گفت : به ما دستور داده اند فوت شدگان را تاءخير نياندازيم هر ساعت از شب و روز كه از دنيا رفتند، آنگاه داخل در قبر شد و فرزندش را دفن نمود.
موقعيكه خواست خارج شود دستش را گرفتم تا از قبر بيرونش آورم . امتناع ورزيد گفت : اين امتناع من نه از جهت اينستكه پرقوه و نيرومندم بلكه دوست ندارم شخص ناداني خيال كند دست مرا براي ضعف و سستي كه از مصيبت فرزند بر من وارد شده گرفته اي به منزل خود برگشت روغن استعمال كرد و چشمش را سرمه كشيد لباس خود را عوض نمود در آن روز بيشتر تبسم مي كرد به همان نيتي كه داشت .
گفت: ((انا لله و انا اليه راجعون )) در راه خدا عوض آنچه فوت شود هست هر مصيبتي در آن راه آسان است جبران فوت شده در نزد اوست.
پی نوشت:
داستانها و پندها نوشته مصطفي زماني وجداني
منبع:جام
211008