22 مهر 1400 8 (ربیع الاول 1443 - 58 : 15
کد خبر : ۲۱۱۶۲
تاریخ انتشار : ۱۳ بهمن ۱۳۹۲ - ۲۳:۲۴
پیشنهادهای قرآن برای رسیدن به مقام استعانت و استعاذه؛
یاد مرگ و پایان حیات جسمانی و سرانجام کوچ از این جهان از حکمت های سرشاری است که انسان را همواره متوجه حقیقت هستی و آفرینش می کند.

عقیق: قرآن حکیم در آیات 25 تا 29 سوره دخان می فرماید: کمَ‏ْ تَرَکُواْ مِن جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ/ وَ زُرُوعٍ وَ مَقَامٍ کَرِیمٍ/ وَ نَعْمَةٍ کاَنُواْ فِیهَا فَاکِهِینَ/ کَذَالِکَ وَ أَوْرَثْنَاهَا قَوْمًا ءَاخَرِینَ/ فَمَا بَکَتْ عَلَیهِْمُ السَّمَاءُ وَ الْأَرْضُ وَ مَا کاَنُواْ مُنظَرِینَ: بعد از خود چه باغها و چشمه‏سارها بر جاى گذاشتند، و کشتزارها و خانه‏هاى نیکو، و نعمتى که در آن غرق شادمانى بودند. بدین‏سان بودند و ما آن نعمتها را به مردمى دیگر واگذاشتیم. نه آسمان بر آنها گریست و نه زمین و نه به آنها مهلت داده شد.


از جمله زیباترین و پرمعنی ترین تنذیرهای خداوند نسبت به آدمی که در انس به دنیا، حقیقت آمدن و رفتن از این مسافرخانه را از یاد برده و گمان برده که جاویدان در این جهان خواهد بود در همین آیات مطرح شده است. یاد مرگ و پایان حیات جسمانی و سرانجام کوچ از این جهان از حکمت های سرشاری است که انسان را همواره متوجه حقیقت هستی و آفرینش می کند. بسیاری از حکما بر این حقیقت انگشت گذاشته اند که دلبستگی انسان به دنیا و ثمراتش او را از یاد خدا غافل می سازد. دل باختن به دنیا، کانون حرص ها، عقده ها و حسدها است یعنی همان دیوهایی که در قلب آدمی خانه می کنند و اجازه نمی دهند قلب انسان محل نزول فرشتگان و رفت و آمد صفات طیب و متعالی باشد.


مولانا در دیوان شمس به استقبال کلمات آغازین آیه 25 سوره دخان– کم ترکوا – رفته و فحوای این چند آیه را که بر گذرا بودن این جهان اشاره دارد به زیبایی تصویر و تفسیر کرده است: "ای در غم بیهوده رو "کم ترکوا" برخوان/ وی حرص تو افزوده رو "کم ترکوا" برخوان/ ای شیخ پر از دعوی، وی صورت پرمعنی/ نابوده و پیموده رو "کم ترکوا" برخوان/ منگر که شه و میری، بنگر که همی میری/ در زیر یکی توده رو "کم ترکوا" برخوان/ رفتند جهانداران، خونخواره و عیاران/ بر خلق نبخشوده رو "کم ترکوا" برخوان"
یا به تعبیر حکیم عمر خیام، "آن قصر که جمشید در او جام گرفت / آهو بچه کرد و روبه آرام گرفت / بهرام که گور می گرفتی همه عمر / دیدی که چگونه گور بهرام گرفت" حکیم خیام هم در این رباعی ذهن ما را متوجه این حقیقت می کند که شاهان بسیاری آمده اند و صیدها کرده اند اما سرانجام خود صید و شکار مرگ شده اند. بسیاری آمده اند و کاخ ها و قصرهای مجللی بر زمین احداث کرده اند اما آن قصرها سرانجام به تل و ویرانه ای از سنگ و خاک بدل شده است و صد البته که این قاعده را هیچ استثنایی نیست و هر کجا که آدمی باشد سرانجام طعمه مرگ خواهد شد.


اما علامه طباطبایی در تفسیر المیزان درباره فحوای آیه 29 می فرماید: منظور از گریه کردن آسمان و زمین بر چیزى که فوت شده کنایه از این است که آسمان و زمین از فوت و نابودى آن تغییر حالت نمى‏دهند و متاثر نمى‏شوند. و در آیه مورد بحث هم کنایه است از اینکه هلاکت قوم فرعون هیچ اهمیتى براى خدا نداشت، چون در درگاه خدا خوار و بى مقدار بودند. به همین جهت هلاکتشان هیچ اثرى در عالم نداشت. و جمله‏" وَ ما کانُوا مُنْظَرِینَ" کنایه است از سرعت جریان قضاى الهى و قهر ربوبى درباره آنان، و اینکه هیچ مانعى جلو این جریان را نگرفت، و هیچ چیزى چاره آن را نکرد و آن را بر طرف نساخت تا به وسیله یکى از این امور تاخیرى در قضاى الهى رخ دهد.
در تفسیر نمونه هم آمده است: قرآن در این آیات میراث عظیمی را که به بنى اسرائیل رسید طى پنج موضوع که فهرست تمام زندگى آنهاست بیان کرده: نخست مى‏فرماید:" چه بسیار باغها و چشمه‏ها که از خود بجا گذاشتند و رفتند"! (کَمْ تَرَکُوا مِنْ جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ‏). باغها، و چشمه‏ها، دو سرمایه از جالبترین و ارزنده‏ترین اموال آنها بود، چرا که مصر به به برکت نیل سرزمینى حاصلخیز و پر باغ بود، این چشمه‏ها ممکن است اشاره به چشمه‏هایى باشد که از دامن بعضى از کوه‏ها سرازیر مى‏شد و یا شعبه‏هایى باشد که از نیل سرچشمه مى‏گرفت و از باغهاى سرسبز و خرم آنها مى‏گذشت. و اطلاق چشمه (عین) بر این شعبه‏ ها بعید نیست.


سپس مى‏افزاید:" و زراعتها، و قصرهاى جالب و زیبا و پر ارزش" (وَ زُرُوعٍ وَ مَقامٍ کَرِیمٍ‏). و این دو سرمایه مهم دیگر آنها بود، زراعتهاى عظیمى که در بستر نیل در سرتاسر مصر از انواع و اقسام مواد خوراکى و غیر خوراکى و محصولاتى که هم خود از آن استفاده مى‏کردند و هم به خارج صادر مى‏کردند، و اقتصاد آنها بر محور آن مى‏چرخید، و همچنین قصرها و مساکن آباد که یکى از مهمترین وسائل زندگى انسان مسکن مناسب است.
در آخرین آیه مورد بحث مى‏فرماید:" نه آسمان بر آنها گریست و نه زمین، و نه به هنگام نزول بلا به آنها مهلتى داده شد"! (فَما بَکَتْ عَلَیْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ وَ ما کانُوا مُنْظَرِینَ‏). گریه نکردن آسمان و زمین بر آنها ممکن است کنایه از حقارت آنها و عدم وجود یار و یاور و دلسوز براى آنها باشد، زیرا در میان عرب معمول است.
هنگامى که مى‏خواهند اهمیت مقام کسى را که مورد مصیبتى واقع شده بیان کنند مى‏گویند:" آسمان و زمین بر او گریه کردند و خورشید و ماه براى فقدان او تاریک شدند". این احتمال نیز داده شد که منظور" گریستن اهل آسمانها و زمین است" زیرا آنها براى مؤمنان و مقربان درگاه خداوند گریه مى‏کنند، نه براى جبارانى همچون فرعونیان.

 

منبع:شبستان
گزارش خطا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: