* یک طرف انسان میل به فریبایی دنیا دارد، طرف دیگرش مشمئز می
شود از آن باطن دنیا و حقیقت انسان اینست که بین این دو جمع بکند، یعنی هم توجه بکند
به این که، این چه حقیقتی دارد، هم اینکه مجبور باشد از او استفاده کند، این نحو اجبار
را، این جمعی که به هر حال برای انسان موجب کمی سختی است، در روایات آمده است که این
مثل استفاده از آب و غذا یا زندگی کردن در جایی است که اسمش زندان است؛ « الدنیا سجن
المؤمن »، دنیا زندان مؤمن است و جنت الکافر.
* اینکه می گوییم دنیا، زندان مؤمن است، یعنی که محل قرار مؤمن
نیست، مؤمن همیشه دل به بیرونش بسته است، نه به خودش، اینکه زندان است یعنی اجبارا
به اینجا آمده است، ولی آمده، همین که اجبارا آمده باید کارهایی را انجام بدهد، باید
در آن بماند تا موعدش برسد، دل نباید ببندد، چون همیشگی نیست. او را از اینجا بیرون
می برند، با سختی امرار می کند. ولی به هر حال تن می دهد، یعنی در توان
مؤمن هست که در این زندان بماند، این در حد انسان است.
* انسان اگر مؤمن باشد، ظاهر دنیا برای او همان طوری است که گفته
شد، اگر کافر باشد، ظاهر دنیا برایش جنت است، اگر مؤمن باشد، از ظاهرش بهرۀ ظاهری می
برد و از باطنش بهرۀ باطنی، یعنی جمع بین خوشی و ناخوشی؛ جمع بین یک فراقتی با یک مضایقه
ای، جمع می کند بین این دو را، اگر کافر هم باشد جمع می کند، فرق بین مؤمن و کافر علمشان
است، کافر طوری به دنیا دل می بندد، انگار نه انگار که از اینجا رفتنی است، مؤمن هم غذا می خورد در دنیا ولی بسته به غذایش نیست، چون می داند در اینجا ماندنی
نیست. هم مؤمن انسان است از حیث ظهور و هم کافر انسان است از حیث ظهور، اما این دو
تفاوتشان در شأن اظهار است. آن شأن اظهار علم است، همه داستان هم در این نکته پیش می
آید، وقتی انسان می خواهد اظهار بکند آن حقیقتش را می بیند که با خودش باید درگیر باشد،
مکافات دارد، با عده ای باید بجنگد، سختی باید بکشد، این سختی ها خیلی هم زیاد می شود،
ولی قاعده انسان است.
* حد انسانی حمد است، این حد در ذات انسان و حیث ظهور انسان است.
اگر کسی این حد را در شأن اظهار خودش هم داشت، او انسان بالفعل است. اگر نه همیشه با
خودش باید راه برود و بگوید: « روح قُدُس داده ای تا خر عیسی خری / آوخ از این اشتباه،
آه از این مشتری » این را همیشه باید با خودش بگوید، که نفس خودت را داده ای آن هم
برای چه؟ برای اینکه یک چیز پستی را بگیری.
یک بیت شعر و جملۀ حاج منصور ارضی در پایان مراسم: