30 مهر 1400 16 (ربیع الاول 1443 - 57 : 21
کد خبر : ۱۷۶۶۲
تاریخ انتشار : ۲۶ آذر ۱۳۹۲ - ۱۲:۱۷

عقیق:ماه رمضان یازده سال پیش یکی از دوستان دستم را گرفت و مرا برد مجلس آقا مجتبی تهرانی ،آن شب بیشتر فضای جلسه و خود ایشان بود که مرا تحت تاثیر قرار داد .این گذشت و چند ماه بعد ما برای مراسمی عازم مشهد مقدس بودیم.در هواپیما در ردیف های کناری ما یک روحانی به همراه دو خانم محجبه نشسته بودند ،تا اینجا همه چیز در پرواز تهران – مشهد عادی می نمود اما بعد از چند دقیقه توجهم به نکته ای جلب شد.
این روحانی از ابتدای پرواز تا رسیدن به مشهد در حال خواندن نماز بود بدون لحظه ای توقف .. با یک حالت عجیب ..حالی بقدری عجیب که انگار کسی را نمی دید..خوب در چهره نورانی ایشان دقت کردم..خودش بود..آن پیرمرد باصفا ،همان چهره  نورانی و با اخلاصی بود که چند ماه پیش زیارتش کرده بودم..آقا مجتبی بود..همان آیت الله العظمی ای که مرجع تقلید بود و شاگرد برجسته حضرت امام (ره)، ولی به روضه خوانی حضرت صدیقه کبری(س) افتخار میکرد و بس.

از هواپیما هم که پیاده شدیم باز ایشان را با چشم تعقیب کردم ..از درب سالن که خارج شدند عبایشان را همان بیرون پهن کردند و مشغول نماز مغرب شدند و آن دو خانم هم به ایشان اقتدا نمودند..آنموقع معنی واژه مردِ خدا برایم مجسم شد..و حالا از روز اربعین سال گذشته دیگر این مرد خدا میان ما نیست.


211008
گزارش خطا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: