10 شهريور 1402 16 صفر 1445 - 14 : 08
کد خبر : ۱۲۸۳۰
تاریخ انتشار : ۳۰ شهريور ۱۳۹۲ - ۰۹:۰۹
یک پژوهشگر عرفان اسلامی گفت: نفاق یک حجاب و پرده ای روی دل قرا می دهد که اجازه نمی دهد بشر دلش از آن حالت کفر بیرون بیاید و دیده دل باز شود و این است که منافق خودش را مقیاس همه چیز می داند.
عقیق: یک پژوهشگر عرفان اسلامی گفت: نفاق یک حجاب و پرده ای روی دل قرا می دهد که اجازه نمی دهد بشر دلش از آن حالت کفر بیرون بیاید و دیده دل باز شود و این است که منافق خودش را مقیاس همه چیز می داند به جای اینکه قانون را حاکم بر زندگی بداند و خدا را حاضر و ناظر بر اعمالش ببیند.

اخیرا مقر منافقین در عراق یعنی اردوگاه اشرف برای همیشه جمع شد و این بعد از کشته شدن چندین نفر از منافقین در خواری و ذلت توسط مردم عراق بود که بارها از منافقین زخم خورده بودند و حتی عزیزان آنها توسط عناصر منافقین کشته شده بودند. اما نکته جالب پایان ذلت بار ساکنان اشرف، اثبات سرنوشت محتوم وعده داده شده از طرف خداوند متعال برای خط نقاق بود. به همین بهانه با برخی کارشناسان و اساتید درباره ماهیت نفاق و نگاه اسلام و تبیین قرآن به منافق داشته ایم.

دکتر علی محمد صابری استاد گروه فلسفه مجتمع آموزشی تربیت دبیر پیامبر اعظم(ص) در مورد نفاق و سرنوشت ذلت بار آن گفت: تعریفی که از نفاق شده یعنی کسی که ظاهرش مطابق با باطنش نیست و باطن خلاف ظاهر است. اگر باطن امر به دروغ می کند ظاهر راست جلوه می دهد. بطور کلی منافق حقیقت را وارونه جلوه می دهد. همچنین سرانجام نفاق به کفر می انجامد زیرا حجاب و پرده ای برای دل است که اجازه نمی دهد دل به سوی حقیقت پیش برود.

وی افزود: در نتیجه در نفاق سرنوشت راستی و درستی و حقیقت یابی وجود ندارد. به همین خاطر می بینیم که ابلیس و شیطان نفس حاکم دل یک منافق است. نفاق ریشه اخلاق را هم می خشکاند یعنی به یک معنا امر به بی اخلاقی می کند. خلق و خوهای ناپسند و زشت را جایگزین خلق و خوهای پسندیده می کند. رفتار آدمی را مطابق با تمایلات آدمی و امیال و خواهش های می کند. حتی رفتار اجتماعی را از حالت قانونمند بودن بیرون می آورد و به یک رفتار شیطانی تبدیل می کند. تمام قوانینی که خداوند در انسان آفریده از جمله حس رقابت و حس راستگویی تبدیل به حسادت و کینه و دشمنی می شود.

این استاد دانشگاه تصریح کرد: نفاق همچنین یک حجاب و پرده ای روی دل قرا می دهد که اجازه نمی دهد بشر دلش از آن حالت کفر بیرون بیاید و دیده دل باز کند. این است که منافق خودش را مقیاس همه چیز می داند به جای اینکه قانون را حاکم بر زندگی بداند و خدا را حاضر و ناظر ببیند. منافق خود معیاری می شود و به طرف یک نسبی گرایی که سوفسطائیانه گرایانه است که اخلاق را نسبی کردند و حتی علم سیاست را که حکمت عملی است با نفاق تبدیل به پلی تیک و مصلحت اندیشی می شود فرد دور از حقیقت هر فعل و عملی که بخواهد انجام می دهد.

این محقق و پژوهشگر حوزه فلسفه و عرفان اسلامی در مورد اینکه خداوند خواری و ذلت را برای منافقین بشارت داده این به چه معنا است هم یادآورشد: سنت و شریعت الهی تخلف ناپذیر است. یعنی خداوند وعده ای که داده تغییر نمی کند. خداوند در قرآن می فرماید و مکر و مکرالله والله خیرالماکرین مکر خداوند بالاترین مکرهاست. یکی از خصوصیات نفاق مکر شیطانی است که یک فرد منافق به کار می برد. می خواهد با پلی تیک و مصلحت اندیشی و عقل بازاری برای زندگی خودش چاره اندیشی کند و مکر به کار می برد. و حتی می خواهد یک کلاه شرعی برای افعال و اعمال خودش درست کند. اینکه بگوید اعمال من کاملاً شرعی است و غیر شرعی نیست.

صابری اظهار داشت: به قول خواجه عبدالله انصاری دین به دنیا فروشان خرند دین فروشند تا چه خرند. منافق هم یک آدم دین فروشی است زیرا دینش را به دنیای خودش می فروشد به خاطر اینکه به تمایلات نفسانی و آرزو و امیال خودش دست پیدا کند اما در نهایت می بیند که مکر خداوند بالای سرش است هم در دنیا و هم در آخرت خسران می بیند. اینچنین است که از هر دو طرف ضرر می کند و نتیجه آن هم ذلتی است که خداوند برای او به ارمغان آورده است.

این محقق و پژوهشگر حوزه عرفان اسلامی عنوان کرد: مکر منافق یکی از ویژگی های اوست و این مکر چه در نیت و چه در عمل فرد منافق وجود دارد و در تمامی امور اجتماعی خود به کار می گیرد. غافل از این که مکر خداوند بالاترین مکرهاست و اگر منافق فکر می کند که می تواند کلاه شرعی سر همه بگذارد و امور خودش را پیش ببرد یک چیزی که هست دین را نمی تواند به بازی بگیرد و حقیقت را وسیله جلوه دهد و این چهره نفاق است که مثل خانه عنکبوت پودر می شود و از بین می رود.

وی در مورد اینکه بر اساس قرآن و روایات  خط نفاق چگونه شناخته می شود هم گفت : در سوره بقره از منافقین زیاد صحبت شده و همچنین یک سوره به نام منافقون در قرآن داریم. در زمان پیامبر(ص) یک فردی به نام عبدالله بن ابی بود که می خواست به حکومت مدینه برسد و آرزوی حکومت داشت وقتی پیامبر(ص) به مدینه مهاجرت کرد و انصار و مهاجر همه پیامبر و دین اسلام را پذیرفتند این فرد هم به ظاهر مسلمان شد و اسلام زبانی آورد ولی در عمل منافقانه عمل می کرد. پیامبر با او و منافقین به شدت برخورد کرد.

صابری تأکید کرد: یک پدری سه فرزند داشت یکی همیشه راست می گفت دیگری همیشه دروغ می گفت و سومی نه راست می گفت و نه دروغ این پدر می گفت من از دست اولی و دومی راضی هستم، زیرا می دانم که اولی همیشه راست می گوید و دومی همیشه دروغ می گوید اما از دست سومی که نه راست می گفت نه دروغ ذله هستم، زیرا تمام زندگی ما را به هم ریخته است. اسلام هم در زمان پیامبر(ص) بیشترین ضربه را در داخل مدینه از منافقین خورد و نه از کفار. خط کفار که کاملاً مشخص است و مسلمانان دربرابر آن کاملاً هشیار هستند می بینند که چهره کفر جلوی چشم آنها چگونه آرایش کرده و موضع اشان هم مشخص است اما منافقین هیچ موضعی ندارند کسانی بودند که دین را به بازی گرفتند و دین را برای ریاست و پول و جاه و مقام می خواستند اینکه با تزویر و ریا حکومت کنند و اخلاق را هم بخشکانند. برای همین است که خداوند وعده عذاب شدید برای آنها داده است "و بشرهم عذاب الیم".  

این محقق و پژوهشگر حوزه فرهنگ وفلسفه عنوان کرد: خود پیامبر(ص) هم با اینکه رحمت للعالمین است و حتی به کسانی که به او بدی کردند دائم رحمت و مهربانی می کرد و حتی کفار را در خانه خودش پذیرایی می کرد، اما در برابر منافقین و عبدالله ابن ابی ها کسانی که از پشت ضربه می زدند  شدیداً برخورد می کرد.


منبع: مهر

212009

گزارش خطا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: