عقیق: ورود امام حسین علیه السلام و یاران و همراهان آن حضرت به سرزمین کربلا در دومین روز از محرم سال 61 هجری اتفاق افتاد و تا عاشورا در همین سرزمین بودند.
کربلا در 60 مایلی شهر بغداد، غرب فرات و پنج فرسنگی نینوا قرار گرفته است که آن زمان بیابانی بود خشک، بی آب، خالی از سکنه و با پستی بلندی های زیاد و تعداد زیادی گودال.
دستور ظالمانه عبیدالله بن زیاد
لشکر حر بن یزید ریاحی که به دستور یزید ملعون همه جا در پی امام بود و ایشان را همراهی میکرد، وارد کربلا شد. همان موقع سواری که کمانی بر روی دوش خود داشت به سمت لشکر حر آمد و نامه عبیدالله بن زیاد، حاکم کوفه، را به حر داد. در نامه این طور نوشته شده بود که: به محض اینکه نامهام به تو رسید، بر حسین علیه السلام سخت بگیر و او را در زمینی بی آب و خشک و بدون پناهگاه متوقف کن. این پیک نیز مراقب است تا همراه تو باشد و جدا نشود تا فرمان من را به طور کامل انجام بدهی.
حر بن یزید ریاحی این نامه را به امام حسین علیه السلام نشان داد و گفت: «چارهای جز این کار ندارم. در همین جا فرود بیایید.» امام حسین علیه السلام فرمودند: «بگذار در دهکده غاضریه یا شفیه ساکن شویم.» اما حر اجازه نداد و گفت: «این مأمور مراقب من است و نمیتوانم تخطی کنم.»
اینجا همان قتلگاه ماست
وقتی امام حسین علیه السلام به کربلا رسیدند، مشتی خاک از زمین برداشته، آن را بوییدند و فرمودند: «اینجا همان قتلگاه و خوابگاه ماست.»
سپس به یاران خود رو کرده و فرمودند: «النَّاسُ عَبیدُ الدُّنْیا وَ الدِّینُ لَعِقٌ عَلی أَلْسِنَتِهِمْ، یَحُوطُونَهُ ما دَرَّتْ مَعایِشُهُمْ، فَإِذا مُحِّصُوا بِالْبَلاءِ قَلَّ الدَّیَّانُونَ؛ مردم، بنده دنیا هستند و دین همانند چیزی است که بر زبانشان باشد، تا وقتی زندگیشان (به وسیله آن) پر رونق است آن را نگه میدارند، ولی هنگامی که با مشکلات آزموده شوند عدد دینداران کم میشود.»
در ابتدای این سرزمین، اسب امام علیه السلام از اینکه وارد این خاک شود پرهیز میکرد و نوشته شده که امام هفت اسب عوض کردند و با هفتمین اسب وارد سرزمین کربلا شدند؛ آن هم در حالی که لباس یادگار رسول خدا صلی الله علیه و آله را بر تن داشتند.
آن حضرت با ورود به کربلا نام آن سرزمین را پرسیدند. افرادی که آن محل را میشناختند، چندین نام را گفتند. در این میان، یک نفر نام کربلا را برد و امام با شنیدن این نام فرمودند: «اللهم إنی أعوذ بک من الکرب و البلاء.» و فرمودند: «این دیار، جایگاه اندوه و بلا (و سرزمین گرفتاری و آزمون) است. اینجا محل خوابیدن شتران ما و بارانداز کاروان ما و محل شهادت مردان ما و جاری شدن خون ماست.»
همچنین در تاریخ ثبت شده که در این روز بود که امام حسین علیه السلام شهادت خود و حمل سر مبارک را بر روی نیزه، برای زهیر بن قین بازگو کردند.
نامه امام حسین علیه السلام به مردم کوفه
در این روز امام حسین علیه السلام قلم و کاغذی طلب کرده و نامهای برای بزرگان کوفه که میدانست بر رأی خود استوار ماندهاند، و در واقع خطاب به عموم مردم کوفه، به این مضمون نوشتند:
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ، مِنَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِی إِلی سُلَیمانِ بْنِ صُرَدٍ، وَ الْمُسَیِّبِ بْنِ نَجْبَةَ، وَ رُفاعَةِ بْنِ شَدّادٍ، وَ عَبْدِاللَّهِ بْنِ والٍ، فَمَنْ نَّکثَ فَإِنَّمَا یَنْکثُ عَلَی نَفْسِهِ،وَ سَیُغْنِی اللَّهُ عَنْکمْ، وَ السَّلامُ.»
«به نام خداوند بخشنده مهربان. از حسین بن علی علیه السلام به سلیمان بن صرد، مسیب بن نجبه، رفاعة بن شداد، عبداللّه بن وال و همه مؤمنین. شما میدانید پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در زمان حیات خود فرمود: هر کس سلطان ستمگری را ببیند که حرام خداوند را حلال شمرده و پیمان خدا را شکسته و با سنت پیامبر اکرم مخالفت ورزیده و در میان بندگان خدا به ظلم و ستم رفتار نموده، ولی با او به مبارزه عملی و گفتاری برنخیزد، سزاوار است که خدای متعال او را در جایگاه آن سلطان ستمگر (جهنم) وارد کند. هر کس پیمانشکنی کند، تنها به زیان خود پیمان شکسته است. و خداوند به زودی مرا از شما بینیاز خواهد کرد. والسلام.»
امام حسین علیه السلام نامه را مهر کرده و پیچیدند و به قیس بن مسهر صیداوی دادند تا به مردم کوفه برساند.
اما چند روز بعد خبر کشته شدن قیس به امام رسید. اشک از چشمان مبارک حضرت جاری شدند و عرضه داشتند:«اللَّهُمَّ اجْعَلْ لَنا و لِشیعَتِنا عِنْدَک مَنْزِلًا کریماً، وَ اجْمَعْ بَیْنَنا وَ بَیْنَهُمْ فِی مُسْتَقَرٍّ مِنْ رَحْمَتِک إِنَّک عَلی کلِّ شَی ءٍ قَدیرٍ؛ خداوندا! برای ما و شیعیان ما در نزد خود جایگاه والایی قرار ده و ما را با آنان در جوار رحمت خود گرد آور که تو بر انجام هر کاری توانایی.»
منابع:
منبع:تسنیم