23 آذر 1401 21 جمادی الاول 1444 - 00 : 15
کد خبر : ۱۲۴۶۴۰
تاریخ انتشار : ۲۳ آذر ۱۴۰۱ - ۱۴:۵۸
حجت الاسلام پناهیان:
حجت‌الاسلام پناهیان گفت: بدون درک سطح بالای آزادی‌ که پیامبران دنبالش هستند، نمی‌توان تاریخ اسلام را تحلیل کرد. اکثر مردم، اگر از انواع قدرت‌های زورگو آزاد نباشند، نمی‌توانند پیام دین را بفهمند و به اوج دینداری و زندگی خوب برسند.

عقیق: حجت الاسلام علیرضا پناهیان مدیر حوزه علمیه و مرکز تخصصی تبلیغ دارالحکمه در هفتمین جلسه از درس‌های تاریخ تحلیلی صدر اسلام، با بیان این که اگر مردم آزاد باشند، دین نیاز به اینهمه آموزش معارف ندارد، زیرا فطرت‌شان کار انبیاء را می‌کند. گفت: در فضای آزاد، انسان‌ها شکوفا می‌شوند، همان‌طور که درخت در بهار شکوفه می‌دهد. لذا اولین کار پیامبران آزادسازی مردم از قدرت‌هاست.

وی در محفل هفتگی هیأت‌های دانشجویی استان تهران که یکشنبه‌ شب‌ها در فاطمیه بزرگ تهران، واقع در شمال پارک لاله برگزار می‌شود، به تحلیل تاریخ صدر اسلام و نحوه بهره‌گیری صحیح از آن برای مسائل روز جامعه پرداخت که در ادامه گزیده‌ای از هفتمین جلسه مبحث تاریخی تحلیلی صدر اسلام را می‌خوانید:

چرا وقتی انبیاء مبعوث می‌‌شوند یک عده‌ای با آنها مخالفت می‌کنند؟

سؤالی که می‌خواهم مطرح کنم که اساساً چرا وقتی انبیاء مبعوث می‌‌شوند، یک عده‌ای با آن‌ها مخالفت می‌کنند و به جایی می‌رسد که می‌خواهند آن‌ها را بکشند؟ آیا اخلاق انبیاء بد است؟ آیا سخت‌گیری‌های زیادی می‌کنند که زندگی را برای مردم خیلی تلخ می‌کند؟ یا علت مخالفت با انبیاء، پیامی است که می‌دهند؟ آیا این پیام چیزی جز دین است؟ مگر دین چه ویژگی دارد که باعث می‌شود این مقدار دشمنی تولید شود؟

کسی با شخص پیامبران مخالفت ندارد، چون تا قبل از بعثت‌شان بین مردم احترام دارند، مثل آخرین پیامبر که او را امین می‌نامیدند و عزیز مردم بود. اما همین آقای بزرگوار که قبلاً همه او را دوست داشتند، بعد از اینکه به پیامبری مبعوث می‌شود می‌خواهند او را بکشند! واقعاً علت مخالفت کردن با این دین یا آن نبوت چیست؟ خواهش می‌کنم بیایید روی این مسئله عمیقاً کار کنیم.

اعتقادات، اخلاقیات و عبادات نمی‌تواند علت این‌مقدار مخالفت با دین باشد

مگر دین چیست و چه ویژگی‌ای دارد که باعث تولید این مقدار دشمنی می‌شود؟ اگر این دین شامل اخلاقیات و مباحث اخلاقی است، باید گفت که انسان‌های اخلاقیِ بی‌دین، خیلی زیاد هستند اما هیچ‌کسی با آنها، آن‌چنان مخالفت نمی‌کند. هیچ‌کس این‌همه به اخلاقیات فحش نمی‌دهد و علیه‌ آن کشتار نمی‌کند.

اگر این دین شامل اعتقادات است باید گفت کسی را صرفاً به‌خاطر اعتقادات نمی‌کشند. الان در بدترین کشورهای جهان هم اعتقادات آزاد است. در هندوستان عقاید مختلفی وجود دارد از گاوپرستی تا خداپرستی، از شیعه اثنی‌عشری تا پیرو هر مکتب دیگری.

باید درباره علت دشمنی با دین تأمل و تفکر کرد

اگر هم این دین شامل مجموعه‌ای از عبادات است، باید گفت در هیچ کجای دنیا عبادت‌کننده‌ها را به‌خاطر نفس عبادت نمی‌کشند، اگر می‌بینید که می‌روند در یک مسجدی بمب می‌گذارند، دعوا سرِ چیز دیگری است که اتفاقاً باید ما علتش را بفهمیم. این امور نمی‌تواند علت مخالفت با دین باشد. باید درباره علت دشمنی با دین تأمل و تفکر کرد.

اگر این دین، یک مکتب است که یک جهان‌بینی از دنیا دارد و یک روشی برای زندگی را پیشنهاد می‌دهد، خُب این‌همه مکاتب مختلف در جهان هست، مگر کسی فیلسوف‌هایی را که این مکاتب را می‌آورند، به قتل می‌رساند؟ هر کدام هم پیروانی دارند ولی معمولاً کسی به آنها کاری ندارد. مگر کسی با اقتصاددان‌هایی که تئوری‌های مختلف اقتصادی می‌آورند کاری دارد؟ این‌ها پیروانی هم دارند. مگر کسی روانشناسان و نظریه‌پردازان علوم تربیتی را که اتفاقاً بعضی از آنها هم به دین نزدیک هستند، می‌کشد؟ مگر کسی با آنها دشمنی می‌کند؟ مگر در مقابلش جنگ راه می‌اندازد؟ این دین چیست؟ و واقعاً چه خصوصیتی دارد که اینگونه با آن دشمنی می‌کنند؟

چرا دین در جامعه هنوز درست معرفی نشده، چون دشمنان دین اجازه نداده‌اند

چرا جواب این سؤال ساده نیست؟ به‌خاطر اینکه تعریف دین در جامعه ما روشن نیست! بعضی‌ها چون در مورد دین، سوءتفاهم دارند با آن دشمنی می‌کنند که اتفاقاً اگر دین را بشناسند با آن دوستی خواهند کرد. بعضی‌ها هم چون دین را، حتی بهتر از ما دین‌دارها، شناخته‌اند؛ با آن دشمنی می‌کنند. چرا تعریف دین در جامعه ما روشن نیست؟ چرا دین هنوز در جامعه ما درست معرفی نشده؟ به دلیل همان دشمنی‌‌ها. دشمنان دین، به هزار ترفند نمی‌گذارند دین درست معرفی شود. دشمنان دین، در قالب دین‌داری و معرفی دین، این‌قدر دین را بد معرفی می‌کنند که یک‌ عده سوءتفاهم پیدا می‌کنند و از دین فرار می‌کنند.

چرا آغاز کار رسول خدا(ص) و امیرالمومنین(ع) با جنگ‌های متعدد است؟

همانطور که جلسه قبل گفتیم، پیامبر آمده که قدرت قدرتمند‌ها را بگیرد، و به همین دلیل دشمنی‌ با دین آغاز شد ولی علتش چیست؟ چرا رسول خدا می‌خواهد قدرت را از قدرتمندان بگیرد؟ یا رسول الله! مگر رسالت شما این نیست که ما انسان‌ها به خدا مقرب شویم؟ شما درگیری با قدرتمندان را رها کنید، بیایید حرف‌هایتان را به ما مظلوم‌ها بزنید. ما می‌رویم به خدا مقرب می‌شویم. این همه مکاتب شرقی و غربی هستند که از معنویت صحبت می‌کنند، و برخی هم رویکردهای عرفانی و خدایی دارند، اما صاحبان و مروجان آن مکاتب، کاری به قدرت ندارند، با قدردتمندان درگیر نمی‌شوند، همان مکتب خودشان را ترویج می‌کنند تا هرکسی خواست استفاده کند. خُب، چرا انبیاء الهی به جای صحبت کردن با مردم، از همان اول می‌روند با قدرتمندان درگیر می‌شوند؟

رسول خدا و امیرالمؤمنین از همان ابتدا و اکثراً درگیر جنگ بودند. قبل از رسول خدا، در مکه خداپرستی بود، پیروان ادیان ابراهیمی، یهودیان و مسیحیان بودند، در کنار همدیگر در مکه و مدینه زندگی می‌کردند و هر کدام مناسک و عبادت خودشان را انجام می‌دادند، اما درگیری و جنگ نداشتند. أمیرالمؤمنین(ع) در همان اوایل خلافت خودشان، معاویه را از فرمانداری شام عزل کرد، درحالی‌که اطرافیان حضرت به ایشان پیشنهاد می‌دادند که صبر کند. عمده دوران خلافت حضرت به درگیری با معاویه و نتایج این درگیری گذشت و نهایتاً هم از نظر ظاهری حکومت حضرت روز به روز ضعیف‌تر و حکومت معاویه روز به روز قوی‌تر شد. چرا حضرت از همان ابتدا با معاویه درگیر شد؟ چرا به جای درگیری با معاویه، مانند امام صادق(ع)، سراغ آموزش و تبلیغ دین به صورت گسترده در میان مردم نرفت؟

چرا رسول خدا(ص) و حضرت علی(ع)، اینقدر درگیر سیاست شدند؟ چرادین این‌قدر سیاسی است؟

چرا دین این‌قدر سیاسی است؟ چرا رسول‌خدا(ص) با قدرت‌ها درگیر می‌شد؟ مگر دین چیست؟ أمیرالمؤمنین(ع) در نهج البلاغه درباره بعثت پیامبر(ص) می‌فرماید: «فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى بَعَثَ مُحَمَّداً ص بِالْحَقِّ لِیُخْرِجَ عِبَادَهُ مِنْ عِبَادَةِ عِبَادِهِ إِلَى عِبَادَتِهِ وَ مِنْ عُهُودِ عِبَادِهِ إِلَى عُهُودِهِ وَ مِنْ طَاعَةِ عِبَادِهِ إِلَى طَاعَتِهِ وَ مِنْ وَلَایةِ عِبَادِهِ إِلَى وَلَایَتِهِ» (نهج البلاغه، خطبه ۱۴۷) خداوند متعال پیامبر(ص) را مبعوث کرد تا بندگانش را از بردگی بندگان دیگر نجات بدهد و به بندگی خودش دعوت کند، آنها را از زیر بار عهد و پیمان بندگانش بیرون بیاورد و پای عهد خودش بیاورد، آنها را از طاعت بندگان او نجات بدهد به طاعت خودش داخل کند و آنها را از ولایت انسان‌ها به‌سوی ولایت خدا خارج کند.

خُب این فلسفه بعثت رسول خداست از زبان امیرالمؤمین(ع). چرا اینقدر سیاست در آن پررنگ است؟ چرا اینقدر سیاست برای خدا مهم است؟ آیا سیاست اصل دین است؟ اگر بله، چرا؟ در تاریخ صدر اسلام می‌بینیم که همه‌اش جنگ بود. رسول‌خدا(ص) می‌خواستند یک دین برای ما بیاورند که همه‌اش از اول تا آخر درگیری است، أمیرالمؤمنین(ع) سه تا درگیری و بعد هم یک درگیری نافرجام داشت. بقیه‌ ائمه هدی(ع)، همه کشته شدند. در یک فرصتی که دشمن‌ها باهم درگیر بودند امام صادق‌‌(ع) چند ده‌هزار حدیث برای ما منتقل کردند. بسیاری از ۴ روایاتی که از رسول‌خدا(ص) یا أمیرالمؤمنین(ع) نقل شده است، توسط امام صادق‌‌(ع) به ما رسیده است چون ایشان فرصت پیدا کرد تا مقداری با ما حرف بزند. تعداد روایات امامان بعد از ایشان خیلی کم است.

اگر سیاست اصل دین نیست پس این‌همه درگیری در تاریخ اسلام برای چیست؟ اصلاً این‌همه درگیری با دین سر چیست؟ تاریخ به ما یک چیزی می‌گوید، کتاب‌های آموزش دین، اصول عقائد، اخلاق و احکام یک تصور دیگری از دین به ما می‌دهند.

اصل دین سیاست است، زیرا انسان‌ها بدون آزادی زیاد نمی‌توانند به اوج لذت تقرب برسند

این دین دقیقاً چیست که بر خلاف سایر مکاتب بشری، رهبران و مروجان آن را می‌کشند؟ چرا اینقدر سیاسی است؟ چرا اینقدر با قدرتمندان درگیر می‌شود؟ یک دلیلش این است: عده کمی از انسان‌ها در شرایطی که قدرت‌های تحمیل‌گر در جامعه هستند، می‌توانند از دین بهره‌مند شوند و زندگی بهتری داشته باشند. اما دین اگر بخواهد برای همه انسان‌ها مفید باشد، باید در یک فضای مساعد عرضه شود؛ یعنی باید خیلی آزادی در جامعه باشد!

هر نوع قدرتی که کوچک‌ترین زورگویی و تحمیلی در جامعه داشته باشد، آدم‌ها ضعیف ومتزلزل می‌شوند، صدمه می‌خورند و نمی‌توانند از دین بهره‌مند شوند. لذا وقتی یک پیغمبر از طرف خدا می‌‌آید تا دین را ارائه بدهد، اول باید جامعه را از انواع و اقسام قدرت‌های پولی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی که به مردم زور می‌گویند، آزاد کند. پیامبر به قدرت‌ها می‌گوید به بندگان خدا زور نگویید، چون من می‌خواهم در یک فضای آزاد، بندگان خدا را به‌سوی خدا هدایت کنم. بعد اگر این‌ها خودشان خواستند، بپذیرند و اگر نخواستند نپذیرند. نباید کسی نپذیرفتن و حتی پذیرفتن دین را به انسان‌ها تحمیل کند. لذا  آزادی بیش از هرچیزی، در شدید‌ترین نوعش به درد دین می‌خورد.

اگر پیامبر، قدرت‌های اغواکننده را از بین نبرَد، پیام دین به ضعفا نمی‌رسد

بنگاه‌های سیاسی، اقتصادی، حزبی، فرهنگی و... که بر مردم قدرت دارند و با قدرت‌شان مردم را اغوا می‌کنند، باید کنار بروند تا مردم آزاد بشوند و وقتی مردم آزاد شدند دین را بپذیرند. هر کسی هم که می‌خواهد مثل پیامبر باشد، اگر می‌خواهد به جامعه کمک کند و نرم‌افزار دین را به مردم بدهد تا مردم به کمک دین، زندگی بهتر و آزادتری داشته باشند، اول باید قدرت‌های اغواکننده فرهنگی، رسانه‌ای، هنری‌ و... را از بین ببرد، چون ضعفا به سمت اغوا می‌روند و از اغوا تأثیر می‌پذیرند.

پیامبر اول باید قدرت‌های پولی را از بین ببرد، چون ضعفا تحت تأثیر قدرت‌های پولی قرار می‌گیرند و اصلاً پیام دین به ضعفا نمی‌رسد. به همین خاطر جنگ می‌شود. پیامبر باید مردم را از اسارت فقر نجات بدهد لذا با ثروتمندهای زورگو وارد جنگ می‌شود. باید انسان آزاد باشد، پس اول سیاسیون و باندهای حزبی که شر به پا می‌کنند، باید از بین بروند.

قدرت‌های تحمیل‌گر اجازه نمی‌دهند مردم درست فکر کنند

دین خیلی نیاز به آزادی دارد، اکثر مردم جامعه نمی‌توانند در فضای غیرآزاد، دین‌داری کنند. عده اندکی هستند که در بدترین شرایط هم دین‌دار می‌شوند، مثل عمار یاسر و پدر و مادرش که وقتی تکه‌تکه هم شدند، محکم ایستادند. ولی بیشتر مردم چه موقع به سمت دین می‌آیند؟ «إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْح‏ * وَ رَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فی‏ دینِ اللَّهِ أَفْواجاً» (نصر،۱و۲) وقتی نصر خدا آمد و کمک کرد که طاغوت‌ها را از بین ببری، با از بین رفتن طاغوت‌ها آن‌وقت همه فوج‌فوج می‌آیند. تازه آن موقع مشاعر مردم باز می‌شود.

قبل از آن فتح و پیروزی بر قدرت‌های ستمگر، انواع و اقسام قدرت‌ها اصلاً نمی‌گذارند که مردم درست فکر کنند. الآن ما در این دورانِ گذر هستیم؛ گذر از زورگوها و قدرت‌هایی که با انواع روش‌های تبلیغاتی و ایجاد خفقان روانی و رسانه‌ای نمی‌گذارند، مردم درست فکر کنند و دین‌داری کنند. بعضی‌ها این‌قدر نادان هستند و این‌قدر دین را نمی‌شناسند که آزادی را در مقابل دین می‌گذارند! باید دید که آنها چه برداشتی از دین پیدا کرده‌اند، یا اینکه ما چه برداشتی از دین به آنها داده‌ایم؟

اگر مردم آزاد باشند، اینقدر آموزش معارف دینی لازم نیست

مولوی گفت: «کیست مولا؟ آنکه آزادت کند، بند رقیّت ز پایت برکند» اصلاً کار اصلی‌ پیغمبر و امام آزاد کردن است. پس پیام‌های دین برای چیست؟ ابتدا و مقدمتاً پیامبر باید مردم را آزاد کند. اگر مردم آزاد باشند، دین این‌قدر نیاز به حرف و بحث ندارد و مردم این‌قدر آموزش معارف اسلامی نیاز ندارند. اگر مردم آزاد باشند فطرت‌شان کار انبیاء را می‌کند، «کادَ الحکیمُ اَن یَکونَ نبیّاً» (کنز‌العمال، حدیث ۴۴۱۲۳) نزدیک است حکیم پیغمبر باشد. اگر مردم آزاد باشند دین را طوری دریافت می‌کنند که انگار خودشان امام و پیغمبر هستند! می‌بینید قرآن کریم از لقمان حکیم خیلی حرف زده است، شاید بیشترین نصایح یا مواعظ در قرآن از زبان لقمان است که پیامبر نبود بلکه یک حکیم بود.

جالب این است که خدا از او نقل می‌کند، می‌خواهد به ما بگوید «ببینید این حکمت چیست!» خدا در قرآن درباره پیغمبرش می‌فرماید: «یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَة» (بقره،۱۲۹) یعنی پیامبر به همه حکمت یاد می‌دهد. اگر ما حکمت یاد بگیریم، آن وقت می‌توانیم مثل لقمان، کلماتی مثل آیه قرآن تولید کنیم! حکمت همین است. اگر زور نباشد و فضا آزاد باشد همان‌طور که درخت در بهار شکوفه می‌دهد، وجود انسان هم شکوفه می‌دهد.

دین می‌گوید: هیچ‌کس نباید کسی را فریب بدهد، حتی برای هدایت به‌سوی خدا

وقتی ما از «آزادی» سخن می‌گوییم منظورمان همین آزادیِ‌ سطحی و اندک نیست که در غرب، تجربه می‌کنند. آزادی خیلی عمیق‌تر از این حرف‌ها است. حتی برای پیغمبر(ص) هم ممنوع است که برای جذب افراد به دین، تبلیغاتش به گونه‌ای باشد که کسی بی‌اختیار به دین علاقه‌مند شود. خدا در قرآن به پیامبر(ص) می‌فرماید: تو می‌خواهی از زمین یا آسمان دلیل و آیه‌ای بیاوری تا هیچ کسی از دین روی نگرداند، درحالی‌که اگر خدا می‌خواست خودش این کار را می‌کرد پس جزو نادان‌ها نباش! «وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدى‏ فَلا تَکُونَنَّ مِنَ الْجاهِلینَ» (انعام،۳۵) یعنی تو می‌توانی چنان نشانه و دلیلِ روشنی بیاوری که همه بپذیرند ولی نباید این کار را بکنی، باید بگذاری خود انسان‌ها فکر کند.

الان فیلم سینمایی می‌سازند و اهداف و اغراض خودشان را که مثلاً یک سبک‌زندگی خاص است، به شکل پنهان در وجود شما القاء می‌کنند یا در جنگ شناختی، یک نگرش خاص را در وجود شما تعبیه می‌کنند. ما حق نداریم برای خدا و برای دعوت به حق، این کارها را کنیم و کسی را فریب دهیم. هیچ کسی نباید فردی را فریب دهد. دین آن‌قدر بزرگوار است که می‌گوید هیچ‌کس نباید بندگان خدا را فریب دهد تا به سمت خدا بروند.

خداوند به پیامبر(ص) می‌فرماید که زور و اجبار را از سر مردم بردارد. وقتی زور نباشد عملیات پیام‌رسانی پیغمبر خیلی راحت و آسان انجام می‌شود، چون پیام دین، کاملاً فطری و بسیار قشنگ و جذاب است. شما فکر می‌کنید تعداد اعضای دولت امام‌زمان (عج) که جهان را بدون چالش و بدون تنش اداره می‌کنند چند نفر هستند؟ شاید تعداد نفرات دولت ایشان حتی کمتر از تعداد نفرات دولت یک کشوری مثل کشور خودمان در حال حاضر باشد.

جامعه‌ای که رئیسش عبدالمطلب بود، چرا می‌خواست پیامبر را بکشد؟! چون پیامبر می‌خواست جامعه خیلی آزاد شود!

چرا پیامبرها با قدرتمندها درگیر می‌شوند؟ آیا به‌خاطر عقائد و احکام و اخلاق، با آنها درگیر می‌شوند؟ یا رسول‌الله (ص)، شما قبل از اینکه به پیغمبری مبعوث شوی، هم عقائد داشتی، هم احکام داشتی، هم اخلاق داشتی، همه دیدند که شما بت نمی‌پرستیدی، همه دیدند شما رفتار جوان‌های هرزه را نداری. غیر از پیامبر(ص) افراد دیگری هم بودند که بت‌پرست نبودند، آدم‌های اخلاقی بودند و هرزگی نمی‌کردند. مردم مکه می‌گفتند، این‌ها بر دین حنیف هستند. آیا کسی آنها را می‌کُشت؟ رئیس مکه عبدالمطلب بود، جامعه‌ای که رئیسش عبدالمطلب باشد، معلوم می‌شود استانداردهایش در خوب‌بودن، خیلی بالاست.

مردمِ جامعه‌ای که شخصیت بزرگی مثل عبدالمطلب را به عنوان رئیس قبول کرده‌ بودند، چرا می‌خواهند پیامبر(ص) را بکُشند؟! این خیلی عجیب است! مگر رسول خدا چه فرق اساسی‌ای با عبدالمطلب داشت؟ عبدالمطلب برای خودش آدم خوبی بود، ولی رسول‌خدا (ص) می‌خواست جامعه خیلی آزاد بشود، نه فقط یک‌مقدارِ کم. البته آن وضع مطلوب پیغمبر(ص) هنوز محقق نشده است. با ظهور امام‌زمان (عج)‌‌ «لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّه‏» (توبه،۳۳) به معنای واقعی کلمه محقق می‌شود.

رسول‌خدا (ص) با همه قدرت‌ها مواجه می‌شود نه صرفاً با قدرت‌های سیاسی یا اقتصادی، پیامبر با قدرت‌های فرهنگی هم مواجه می‌شود، از هیچ جهتی نباید مردم را به‌صورت مبالغه‌آمیز طاغوتی تحت تأثیر قرار بدهید، نباید طغیان کنید، نباید سوار مردم شوید. هرکسی بر گرده کسی سوار است، باید پایین بیاید و همه مردم باید آزاد شوند، آن‌وقت هرکسی اگر خودش خواست، به بهشت برود و اگر نخواست نرود.

در جامعه‌ای که مردم به تبعیت از قدرت‌ها خو کرده‌اند، کار دین زیاد پیش نمی‌رود

شما در شرایطی دین‌داری می‌کنید که هنوز قدرت‌های حاکم جهان نمی‌گذارند این دین را به دیگران بدهید. البته دادنِ دین به دیگران، زوری نیست، بلکه باید کاری کنیم آدم‌ها راحت تنفس بکنند و بوی عطر دین را استشمام کنند. قدرت‌ها همیشه یک ماسک روی دهن آدم‌ها می‌زنند که نگذارند مردم راحت نفس بکشند تا عطر دین را حس نکنند.

آیا پیامبران نمی‌توانند از کنار قدرت‌ها رد شوند و بروند صرفاً تعلیمات دینی بدهند؟ اگر شما به عنوان یک معلم دینی یا مؤسس یک مدرسه در یک روستا در آمریکای لاتین یا آفریقا باشید و مردم مخالفت کنند، چه کار می‌کنید؟ آیا جنگ راه می‌اندازید؟ نه؛ صبر می‌کنید و کارها را کم‌کم جلو می‌برید؛ در این موارد، اصلاً مثل پیغمبرها کار نمی‌کنید. چرا پیغمبرها با قدرت‌ها درگیر می‌شوند و قدرت‌ها با آنها درگیر می‌شوند؟ چون اولین درخواست دینی‌ پیامبرها این است: لاإله‌إلّا‌الله؛ آنها نه تنها آزادی مردم را می‌خواهند بلکه برای مردم خیلی آزادی می‌خواهند، چون عموم مردم آنقدر قوی نیستند که تحت تأثیر انواع قدرت‌های طغیان‌گر قرار نگیرند. دین به شدت یک موضوع اختیاری است. در جامعه‌ای که همه مجبور هستند و مردم عادت کرده‌اند با زور زندگی کنند نمی‌شود از اختیار حرف زد. پس پیامبرها باید اول آزادسازی بکنند.

پیامبر در آزادترین و کم‌طاغوت‌ترین جای جهان مبعوث شد

چرا پیامبر اکرم (ص) در ایران یا روم مبعوث نشد؟ برای اینکه ایران یا روم، تک‌فرعون‌های بسیار قدرتمند داشتند که پایین کشیدن آنها از جهتی خیلی سخت‌ بود. اما در مکه هفت، هشت یا ده‌تا فرعون «کوچک و منتشر» وجود داشت که زدن اینها راحت‌تر بود. پیامبر اکرم (ص) در کم‌طاغوت‌ترین جای جهان مبعوث شد که باز هم این‌قدر درگیر بود. این یکی از دلائل است.

دلیل دیگر این است که مردم حجاز یک زمینه‌ای دارند، مقدار زیادی از ایمان و دین و مذهب را پشت سر گذاشتند، پیامبری و نبوت و... را قبول دارند، اینجا می‌شود پایه‌ها و پیِ ساختمان را طراحی کرد، در اینجا درگیری وقت کمتری می‌گیرد. اگر پیامبر (ص) به ایران و روم می‌آمد باید معجزات زمان بنی‌اسرائیل رخ می‌داد، مثلاً یک‌دفعه‌ای، فرعونیان را در رودخانه غرق می‌کرد. اما خدا نمی‌خواهد همیشه دشمنان یک پیغمبر را مثل فرعون از بین ببرد، بلکه می‌خواهد روال کار طبیعی باشد.

سطح آزادی در مکه بالاتر از جاهای دیگر بود، اما توقع رسول‌خدا(ص) آزادی خیلی بیشتری بود

درباره وجود آزادی در مکه در زمان بعثت پیامبر (ص) حتی در اوج درگیری پیامبر(ص) با قریش، یک مثال بزنم که الان نمونه‌اش در جهان امروز هم خیلی کم پیدا می‌شود. باید این نمونه‌ها را از وجود آزادی در مکه و در جبهه دشمنان پیامبر(ص) ذکر کنیم تا معلوم بشود رسول‌خدا (ص) چه آزادیِ باعظمتی را می‌خواست و توقع ایشان درباره آزادی خیلی بالاتر از اینها بود. قریش در یک تصمیم جمعی و دموکراتیک توسط اکثریت سران قبایل رسول‌خدا (ص) را محاصره کردند و می‌خواستند به قتل برسانند. بنی‌هاشم در سخت‌ترین شرایط در شعب ابی‌طالب صبح و شب دور رسول‌خدا (ص) را گرفتند و از رسول‌خدا (ص) محافظت می‌کردند که ایشان ترور نشوند. آنها داشتند از گرسنگی هلاک می‌شدند چون قریش نمی‌گذاشتند مسلمانان با دیگران معامله کنند و غذا تهیه کنند.

اما ببینید در چنین شرایط سختی، چقدر آزادی در مکه وجود داشت؛ وقتی موسم حج می‌شد رسول‌خدا (ص) می‌توانست آزادانه و با امنیت کامل معامله کند و حتی دین خودش را تبلیغ کند. چرا؟ چون اینجا مکه است و در ایام حج کسی به کسی آسیب نمی‌زند، لذا مشرکین مکه حتی به دشمن درجه یک خودشان یعنی رسول‌خدا (ص) هم آسیب نمی‌زنند. به این ترتیب، کار ترویج اسلام در زمان حج انجام شد، وقتی موسم حج می‌شد رسول‌خدا (ص) آزادانه از شعب ابی‌طالب خارج می‌شد. چون دین در آنجا آزادی داده بود، در موسم حج کسی به کسی تعرض نمی‌کند، اینها هم به پیغمبر (ص) تعرض نمی‌کردند، پیامبر گرامی اسلام مردم مدینه را در همان موسم حج، مسلمان کرد.

الان این‌ مقدار آزادی واقعاً کجا هست؟ همین الان اگر در موسم حج در مکه یک حرفی بزنید آل سعود قتل‌عام می‌کند، ما برای همین موضوع در مکه شهید دادیم. قریش با اینکه مشرک بودند، ولی در ایام حج به کسی کاری نداشتند. ببینید همان دین دَرهم و برهم آنها چه سطحی از شعور و آزادی به آنها داده بود. یا رسول‌الله (ص)! آیا نمی‌شود شما به همین اکتفا کنید؟ نه؛ نمی‌شود. باید خیلِ انسان‌ها آزاد بشوند.

فلسفه دین فراهم کردن سطح خیلی بالای آزادی است، تا تک‌تک انسان‌ها بتوانند ابرقدرت شوند

دین ما این سطح از آزادی را می‌خواهد. روضه‌های ما برای چیست؟ حضرت زهرا‌ء(س) برای این سطح از آزادی، خودش را فدا کرد. امام حسین (ع) هم آمد این سطح از آزادی را به مردم بدهد، ولی همان مردم آمدند امام‌حسین (ع) را محاصره کردند و کُشتند. اصلاً فلسفه دین همین است که این سطح از آزادی را به ما بدهد تا تک‌تک انسان‌ها ابرقدرت بشوند، ممکن است عده‌ای از مردم نخواهند ابرقدرت بشوند، ولی یک عده‌ای تحت ستم هستند و معلوم نیست که آنها می‌خواهند یا نمی‌خواهند، باید آن قدرت زورگو را بزنیم و مردم را آزاد کنیم تا معلوم شود. یا رسول‌الله (ص)! با چه وسیله‌ای می‌خواهی آن قدرت را بزنی؟ با همان کسانی که در شرایط سخت ابتدای کار می‌آیند و ایمان می‌آورند. پیامبر به آنها می‌فرماید: چه کسانی حاضرند من را کمک کنند؟ «مَنْ أَنْصاری إِلَى اللَّه» (آل عمران،۵۲)‏

پیامبر از قدرتش صرفاً برای تحقق آزادی حداکثری استفاده می‌کند، نه تحمیل دین به کسی

یک سؤال بسیار مهم این است که چرا خود پیامبر یا امام قدرت مطلقه دارد؟ پیامبر، امام و کسانی که مانند آنان صالح هستند، تنها افرادی در عالم هستند که می‌توانند از قدرت مطلقه خود سوءاستفاده نکنند و قدرت را در خدمت تحقق آزادی حداکثری مردم به کار بگیرند. چرا می‌گوییم ولایت باید قدرت مطلقه داشته باشد؟ برای اینکه اگر قدرت مطلقه نداشته باشد، نمی‌تواند این آزادی را برای مردم فراهم کند.

پیامبر پیشنهاد ریاست بر بزرگان قریش را نپذیرفت، چون می‌خواست هیچ‌کس زور نگوید

چرا پیامبران الهی و اولیاء خدا با قدرت‌ها درگیر می‌شوند؟ نگویید «چون قدرت‌ها زور می‌گویند یا دنبال فساد هستند، پیامبرها با آنان مخالفت می‌کنند» این جواب کافی نیست. قریش آمدند به رسول‌خدا (ص) گفتند: اگر ریاست می‌خواهی، ما به تو ریاست می‌دهیم. قریش حاضر بودند به پیغمبر(ص) ریاست بدهند. چرا رسول‌خدا (ص) ریاست را قبول نکرد؟ جواب این سؤال را بدهید! جوابش این است: پیامبر(ص) می‌فرماید: من می‌گویم هیچ‌کسی نباید قدرت داشته باشد و به مردم زور بگوید، حالا بیایم باهم شریک بشویم و با هم به مردم زور بگوییم؟ چرا حاضر نیست آنها را در قدرت شریک کند؟ زیرا آنها می‌خواهند با شریک شدن در قدرت، به نفع خودشان از قدرت سوءاستفاده کنند.

بدون درک سطح بالای آزادی‌ که پیامبران دنبال فراهم کردن آن برای مردم هستند، نمی‌توان تاریخ اسلام را تحلیل کرد

تا کسی سطح بالای آزادی‌‌ را که پیامبران الهی در دین دنبالش هستند نداند نمی‌تواند تاریخ اسلام را تحلیل کند. با هیچ‌کدام از قصه‌های تاریخی‌ نباید سطحی برخورد کنید. یک نمونه کوچک بگویم تا معلوم شود که پیغمبر (ص) در موضوع تحمیل نکردن چقدر جدی است. گاهی رسول‌خدا (ص) در حساس‌ترین لحظه‌هایی که نباید کاری بکند که مردم ذره‌ای به نبوّتش شک بکنند، اتفاقاً کاری می‌کرد که مردم شک بکنند! چرا؟ برای اینکه پیامبر (ص) نباید به زور کسی را هدایت کند، باید افراد خودشان فکر کنند و تصمیم بگیرند. این امتحان است تا معلوم شود چه کسی واقعاً محکم است یا نیست.

در ماجرایی که منافقین علیه رسول‌خدا (ص) بیشترین حرف را زده بودند و رسول‌خدا (ص) علیه منافقین غضبناک شده بود، شترش را گم کرد. یا رسول‌الله (ص)! شما آدرس همه عالم را داری، آیا الان وقت گم کردن شتر است؟ منافقین هم گفتند: این آقا ادعای نبوت دارد و از اسرار آسمان به ما خبر می‌دهد در حالی که نمی‌داند شترش کجاست. «یُخْبِرُنَا بِأَسْرَارِ السَّمَاءِ وَ لَا یَدْرِی أَیْنَ نَاقَتُه‏» (الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۳۰) این ماجرا را چطور باید تفسیر کرد؟ چرا رسول‌خدا (ص) این کار را کرد؟ به‌خاطر اینکه برای آزادی مردم خیلی احترام قائل است.

شعر مولوی، تنها شعر درباره نسبت «دین و پیامبران با آزادی»

درباره نسبت و رابطه دین و رسول‌خدا (ص) و اولیاء خدا با آزادی چند تا شعر شنیده‌اید؟ بنده فقط یک‌دانه شعر در این‌باره دیدم که از مولوی است و می‌گوید:

زین سبب پیغمبر با اجتهاد/ نام خود و آن علی مولا نهاد
گفت هر کو را منم مولا و دوست/ ابن عم من علی مولای اوست
کیست مولا؟ آنکه آزادت کند/ بند رقّیت ز پایت بر کند
چون به آزادی نبوت هادی است/ مؤمنان را ز انبیا آزادی است

 ایشان در این شعر که درباره غدیر سروده است می‌گوید اصلاً آزادی از انبیاء می‌آید و می‌گوید امروز شادی کنید چون پیامبر(ص) دست علیّ (ع) را گرفت و بلند کرد، چون وقتی علیّ (ع) آمد آزادی هم آمد. آفرین بر آقای مولوی! «ز‌ انبیاء آزادی است» این اصل ماجرا است، نه یک موضوع فرعی.

علت دینداری بی‌نشاط، بد معرفی شدن دین است/ رسیدن به اوج دین‌داری سخت نیست؛ اگر راهش را بلد باشیم

اگر ما دین را درست درک کنیم، با نشاط به سمت دین خواهیم رفت. علت اینکه خیلی‌ها با نشاط دین‌داری نمی‌کنند، بد معرفی شدن دین ماست. با این معرفی‌‌ که ما نوعاً از دین داریم خیلی‌ها به شوق نمی‌آیند. إن‌شاءالله دین را درست معرفی کنیم تا مردم با شوق و شعف و نشاط دین‌داری کنند.

حق زیبایی دارد. امیرالمؤمنین (ع) فرمود: «الدِّینُ حُبُور» (تصنیف غُرَرُ الحِکَم، ص۸۴) دین سرور و شادمانی است. الان تصور مردم از دین سرور نیست چون راهش را بلد نیستیم، باور کنید اگر راهش را بلد بشویم سخت نیست، به اوج دین‌داری رسیدن هم سخت نیست.  

ما فقط برای خراب شدن می‌توانیم به زحمت بیفتیم، خوب شدن زحمت ندارد. گاهی آدم پشت درِ بسته در سرما می‌ماند و به در لگد می‌زند که در را باز کند، خب کلید را بردار و در را باز کن. وقتی بروی می‌فهمی تو هیچ کاری نکردی، همه کارها را خدا کرده است، خدا می‌گوید بیا من راهش را به تو نشان می‌دهم. قرآن می‌فرماید: تقوا داشته باش، تقوا یعنی دقت و مراقبت. خلاصه ترجمه فارسی تقوا می‌شود «مراقبت» قسمت سخت مراقبت چیست؟ دقت! فقط دقت بکنی تمام است.

به گزارش فارس، سلسله درس‌های تاریخ تحلیلی صدر اسلام به همراه پرسش و پاسخ دانشجویی، یکشنبه‌های هر هفته حوالی ساعت ۱۹ در فاطمیه بزرگ تهران، در محفل هفتگی هیأت‌های دانشجویی استان تهران برگزار می‌شود.

گزارش خطا

مطالب مرتبط
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: