06 آبان 1401 3 ربیع الثانی 1444 - 58 : 23
کد خبر : ۱۲۴۱۹۹
تاریخ انتشار : ۰۶ آبان ۱۴۰۱ - ۲۳:۵۵
پای درس آقا|
حضرت آقا می‌فرمایند: وقتی این پدیده (فتنه) در جامعه ظاهر شد، انتظار از خواص این است که مرزشان را مشخص کنند، موضعشان را مشخص کنند. دوپهلو حرف زدن، کمک کردن به غبارآلودگی فضاست. این کمک به رفع فتنه نیست، این کمک به شفاف‌سازی نیست.

عقیق: فتنه، اساسی‌ترین حربه جبهه باطل برای متوقف کردن جریان حق است. در طول تاریخ، بیش از آن که زورگویی و اِعمال فشار بخواهد مؤمنان را از پا در بیاورد، این گسست و تشتت ناشی از قتنه‌ها بوده است که عامل فشل شدن و تضعیف جبهه حق واقع شده است. در ادامه سخنان حکیم انقلاب، حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای را در مورد برخی ویژگی‌های فتنه و خاصیت آن می‌خوانیم.

فتنه، ظاهری زیبا و باطنی زشت دارد

فتنه یعنی کسانی شعارهای حق را با محتوای صددرصد باطل مطرح کنند، بیاورند برای فریب دادن مردم؛ اما ناکام شدند. هدف از ایجاد فتنه، گمراه کردن مردم است. شما ملاحظه کنید؛ مردم ما در مقابله‌ با فتنه، خودشان به پا خاستند. نهم دی در سرتاسر کشور مشت محکمی به دهان فتنه‌گران زد. این کار را خود مردم کردند. این حرکت ـ همان طوری که گویندگان و بزرگان و همه بارها گفته‌اند ـ یک حرکت خودجوش بود؛ این خیلی معنا دارد؛ این نشانه‌ این است که این مردم بیدارند، هشیارند. (۱۳۸۹/۱۰/۰۸)

خواص موضعشان را در فتنه باید مشخص کنند

وقتی در داخل محیط فتنه، کسانی با زبانشان صریحاً اسلام و شعارهای نظام جمهوری اسلامی را نفی می‌کنند، با عملشان هم جمهوریت و یک انتخابات را زیر سؤال می‌برند، وقتی این پدیده در جامعه ظاهر شد، انتظار از خواص این است که مرزشان را مشخص کنند، موضعشان را مشخص کنند. دوپهلو حرف زدن، کمک کردن به غبارآلودگی فضاست؛ این کمک به رفع فتنه نیست، این کمک به شفاف‌سازی نیست. شفاف‌سازی، دشمنِ دشمن است؛ مانع دشمن است. غبارآلودگی، کمک دشمن است. این، خودش شد یک شاخص. این یک شاخص است: کی به شفاف‌سازی کمک می‌کند و کی به غبارآلودگی کمک می‌کند. همه این را در نظر بگیرند، این را معیار قرار بدهند. (۱۳۸۸/۱۰/۲۹)

تبلیغ و حمایت زمانی معنا می‌دهد که فتنه رخ داده است

مهم‌ترین برهه‌ای و زمان و مکانی که تبلیغ، آنجا معنا می‌دهد، جائی است که فتنه وجود داشته باشد. بیشترین زحمت در صدر اسلام و در زمان پیغمبر، زحمات مربوط به منافقین بود. بعد از پیغمبر، در زمان امیرالمؤمنین زحماتی بود که از درگیری و چالش حکومت اسلامی با افرادی که مدعی اسلام بودند، به وجود می‌آمد. بعد هم همین جور؛ در دوران ائمه (علیهم‌السّلام) هم همین جور؛ دوران غبارآلودگی فضا. والّا آن وقتی که جنگ بدر هست، کار، دشوار نیست؛ آن وقتی که در میدان‌های نبرد حاضر می‌شوند، با دشمنانی که مشخص است این دشمن چه می‌گوید، کار دشوار نیست.

خواص شک کنند، اساس کارها را مشکل می‌کند

آن وقتی مسأله مشکل است که امیرالمؤمنین در مقابل کسانی واقع می‌شود که اینها مدعی اسلامند و معتقد به اسلام هم هستند؛ اینجور نبود که معتقد به اسلام هم نباشند، از اسلام برگشته باشند؛ نه، معتقدند به اسلام، راه را غلط میروند، هواهای نفسانی کار دستشان می‌دهد. این، مشکل‌ترین وضع است که افراد را به شبهه می‌اندازد؛ به طوری که اصحاب عبداللَّه‌ بن‌ مسعود می‌آیند خدمت حضرت می‌گویند «انّا قد شککنا فی هذا القتال»! چرا باید شک کنند؟ این شک خواص، پایه‌ حرکت صحیح جامعه اسلامی را مثل موریانه می‌جود. اینی که خواص در حقایق روشن تردید پیدا کنند و شک پیدا کنند، اساس کارها را مشکل می‌کند. مشکل کار امیرالمؤمنین، این است. امروز هم همین است. امروز در سطح دنیا که نگاه کنید، همین جور است؛ در سطح داخل جامعه‌ خودمان که نگاه کنید، همین جور است. تبیین لازم است.در سطح بین‌المللی، امروز دشمنان از همه ابزارها دارند استفاده می‌کنند برای مشوب کردن اذهان عمومی آحاد بشر ـ ملت‌ها ـ خواصشان و عوامشان؛ تا هر جا دستشان برسد.دارند برای این تلاش می‌کنند.

ادعای قانون‌گرائی میکنند، ادعای حقوق بشر می‌کنند، ادعای طرفداری از مظلوم می‌کنند. خب، اینها حرف‌های قشنگی است، اینها حرف‌های جاذبه‌داری است؛ اما حقیقت چیز دیگری است. فتنه یعنی این، چه چیزی می‌تواند این توطئه‌ها را، این جریان گندابِ فاسد را از مجموعه‌ افکار عمومی عالم جمع بکند جز روشنگری؛ و این ظلمات را بشکند. چه می‌تواند بشکند، جز چراغ و مشعل بیان حقیقت؟ ببینید چقدر وظیفه، سنگین است. (۱۳۸۸/۰۹/۲۲)

آیا در روایت آمده در فتنه «بکش کنار»؟

بعضی‌ها در فضای فتنه، این جمله‌‌ «کن فی الفتنة کابن اللّبون لا ظهر فیرکب و لا ضرع فیحلب» را بد می‌فهمند و خیال می‌کنند معنایش این است که وقتی فتنه شد و اوضاع مشتبه شد، بکش کنار! اصلاً در این جمله این نیست که: «بکش کنار». این معنایش این است که به هیچ وجه فتنه‌‌گر نتواند از تو استفاده کند؛ از هیچ راه. «لا ظهر فیرکب و لا ضرع فیحلب»؛ نه بتواند سوار بشود، نه بتواند تو را بدوشد؛ مراقب باید بود. (۱۳۸۸/۰۷/۰۲)

گزارش خطا

مطالب مرتبط
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: