28 مهر 1401 25 (ربیع الاول 1444 - 17 : 11
کد خبر : ۱۲۴۱۲۱
تاریخ انتشار : ۲۸ مهر ۱۴۰۱ - ۱۱:۱۶
پیامبر اعظم(ص) در آینه نهج البلاغه؛
ما به طور طبیعی گونه‌ای آفریده شده‌ایم که ابتدائا فقط لذت‌های مادی را درک می‌کنیم مانند کودکی که از بدو تولد تا بزرگی احساسات مختلفی دارد باید آرام آرام به طرف معنویات و ارزشها سوق داده شود.

عقیق: بهترین راه برای شناختن پیغمبر اکرم (صلی الله علیه وآله) بیانات امیرالمؤمنین (علیه السلام) است. پیامبر اعظم (صلی الله علیه وآله) را از دیدگاه امیرالمؤمنین (علیه السلام) و در آینه نهج البلاغه بررسی کردیم.

آن چه پیش رو دارید گزیده ای از سخنان آیت اللّه مصباح یزدی در دفتر مقام معظم رهبری است که در شب ۲۲ ماه مبارک رمضان ۱۴۲۷ ایراد کرده اند:

چگونگی تأسی به پیامبر (صلی الله وعلیه وآله)

فَتَأَسَّ بِنَبِیِّکَ الْأَطْیَبِ الْأَطْهَرِ (صلی الله وعلیه وآله )۱؛ امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: محبوبترین‌بندگان نزد خدا کسی است که به پیامبر تأسی کند. بعد هم اوصافی را از پیغمبر که باید پیروی شود بر می‌شمارند: بر خاک می‌نشست، مانند بردگان متواضعانه می‌نشست، گاهی سوار الاغ برهنه می‌شد. کفش و لباسش را به دست خودش وصله می‌کرد. امیرالمؤمنین (علیه السلام) به ما سفارش می‌فرماید که به پیغمبر (صلی الله وعلیه وآله) تأسی کنیم.

حالا اگر بخواهیم به پیغمبر تأسی کنیم، چه کار باید بکنیم؟ آیاباید در خانه‌مان بنشینیم، تکه پارچه کهنه‌ای برداریم و با دست خودمان به لباسمان بدوزیم؟ این‌جور باید تأسی کرد؟ یا مطلب چیز دیگریست؟ ممکن است بعضی که عمق فکرشان کم است بگویند آن کار را که نمی‌شود کرد؛ معنی هم ندارد خانم‌ها لباس کرباسی بپوشند و چادرشان را با لیف خرما وصله بزنند پس نمی‌شود حضرت زهرا را الگو قرار داد. آن وقت آن خانم هم بگوید، الگوی ما اوشین است!

حقیقت امر این است که الگو قرار دادن، یک وقت در قالب کار، و یک وقت در محتواست. آن روزی که خانه‌های عموم مردم خشت و گلی بود اگر خانه‌ای را سفید می‌کردند، طاغوتی حساب می‌شد. اگر پارچه‌ای نقاشی داشت خیلی استثنایی بود و جلب توجه می‌کرد. اما اگر چیزی عادی باشد و دائماً آدم همه جا آن را ببیند، جلب توجه نمی‌کند. آن جا که پیغمبر اکرم (صلی الله وعلیه وآله) فرمودند این پرده را از جلوی چشمم بردار؛ برای این بود که آن پرده استثنایی بود و جلب توجه می‌کرد. حضرت فرمود این پرده من را به یاد زخارف دنیا می‌اندازد. اما آن چیزی که همه جا و در هر خانه فقیر و متوسطی هست، چیزی نیست که آدم را به یاد زیورهای دنیا بیاندازد.

بنابراین رفتارهای پیغمبر (صلی الله وعلیه وآله) این‌جور نبود که چیز خیلی عجیبی باشد. مردم فقیر عرب هم این طور بودند. ایشان هم مقید نبود که حتماً مرکبش زین داشته باشد. این، محتوایش یعنی تواضع، یعنی مقید نبودن، اهل تکلف نبودن. قالبش این است که سوار الاغ می‌شدند حالا ما هم اگر بخواهیم تأسی کنیم، برویم الاغ بخریم؛ پالانش را هم برداریم و در خیابان سوار شویم! این نه تنها تأسی نیست بلکه شبهه حرمت دارد. فرض کنید بنده قبایم را یک وصله بزنم بیایم اینجا. همه نگاه می‌کنند که این دیگر چطور است؟ اصلاً امروز لباس وصله دار در جامعه پیدا نمی‌شود. در آن دوره همه مردم لباس وصله دار می‌پوشیدند. امتیاز پیغمبر (صلی الله وعلیه وآله) این بود که مقید نبود، دنبال رفاه نبود.

وقتی می‌گوئیم به پیغمبر (صلی الله وعلیه وآله) تأسی کنید، نه اینکه عین آن قالب را انجام بدهید. بعضی مصادیقش لباس شهرت می‌شود. در روایات لعنت کرده کسی را که طوری در جامعه رفتار کند تا چشم‌ها را متوجه خودش بکند. هر گونه روایات و سنت را نباید به دست هر کسی داد تا ساده با آن برخورد کند. اینها فقاهت و تفکر می‌خواهد. منظور از تأسی این نیست که شکل کار را تقلید کنیم؛ باید روح کار را تقلید کرد. مانند زهد، بی اعتنایی به دنیا، ساده زیستن و بی‌تکلف بودن. اگر آدم برای خودش شأنی قائل بود که حتماً باید سوار بنز شود؛ این تکلف است. امروز جای الاغ، اتومبیل است اگر کسی بخواهد به پیغمبر تأسی کند باید در نوع اتومبیلش مقید نباشد. اگر من را می‌خواهند ببرند یک جایی سخنرانی کنم، حتماً باید بنز بیاورند تا سوار شوم! این‌ها تکلف است. سنت پیغمبر این است که وسیله‌ای باشد تا آدم را به مقصد برساند، حالا هر چه می‌خواهد باشد. این نکته را باید توجه داشت که خارج از متعارف بودن نسبی است. اگر چیزی از حد متعارف جامعه بالاتر باشد، مذموم است.

یکی از بزرگان می‌فرمود: ازدواج که کرده بودیم، یکی از کادوهایی که برای ما آورده بودند، پنکه برقی بود زمانی بود که هنوز پنکه مرسوم نبود. کولر که هیچ. آقای بزرگواری که از مراجع است، آمدند منزل برای دیدن ما. آن پنکه کادویی را روشن کردیم تا خنک شوند ایشان یک نگاهی کردند و گفتند: با بادبزن دستی هم می‌شود باد زد.

یعنی تو چرا پنکه خریدی؟ خُب آن زمان داشتن این پنکه خارج از متعارف بود. نوع طلبه‌ها نداشتند. آنچه متعارف است و عموم مردم عمل می‌کنند، اشکالی ندارد و مطلوب است. از سطح عموم مردم بالاتر رفتن صحیح نیست. پس تأسی در محتوای کار است نه در قالب. قالب عوض می‌شود، شرایط زمان و محیط و فرهنگ‌ها تفاوت می‌کند. اینها خصوصیتی ندارد. عمده این است که آدم دنبال تجملات نباشد و مانند عموم مردم زندگی کند.

استفاده از زینت دنیا

نکته دیگر این است که وقتی پیغمبر اکرم (صلی الله وعلیه وآله) می‌فرماید آن قدر از دنیا بدم می‌آید که دوست ندارم زخارفش را ببینم یا حرفش را بشنوم و امیرالمؤمنین (علیه السلام) از قول و رفتار پیغمبر اکرم (صلی الله وعلیه وآله) نقل می‌فرماید: قَضَمَ الدُّنْیَا قَضْماً وَ لَمْ یُعِرْهَا طَرْفاً؛ فقط برای ضرورت گازی به دنیا می‌زد و بی‌اعتنا بود و گوشه چشمی هم به دنیا نمی‌کرد، سوال می‌شود آیا وقتی حضرت در خیابان و کوچه راه می‌رفت، چشمش را می‌بست یا نه؟ از زینت‌های دنیا هیچ استفاده‌ای نمی‌کرد؟


سیره خود پیغمبر اکرم (صلی الله وعلیه وآله) نشان می‌دهد که این گونه نبود. ایشان هر وقت می‌خواست جلوی مردم بیاید موهایش را شانه می‌زد صورتش را درست می‌کرد، مقید بود آراسته و لباسش همیشه تمیز باشد. ثلث مخارج حضرت را پول عطر تشکیل می‌داد. خُب این‌ها هم می‌شود زخارف دنیا! قرآن مگر نمی‌فرماید که قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللَّهِ الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبادِهِ ۲ بالاترش می‌گوید؛ خُذُوا زِینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِ‌مَسْجِدٍ ۳؛ وقتی می‌خواهید به مسجد یا اجتماع مؤمنین بروید لباس زیبا بپوشید، تمیز و معطر باشید، موهایتان شانه زده باشد، حتی موهای سرتان را روغن بزنید. زیرا یکی از مستحبات روغن زدن موی سر است. عبارت لَمْ یُعِرْهَا طَرْفاً؛ با این مستحبات چگونه می‌سازد!؟

مبغوض بودن غفلت از آخرت‌

دنیا اگر به معنای موجودات عالم جسمانی باشد مبغوضیت ندارد. حاشا که پیغمبر اکرم (صلی الله وعلیه وآله) دشمن مخلوقات خدا باشد. مبغوضیت دنیا از آن جهت است که انسان را از آخرت غافل کند، از یاد خدا باز دارد. آقای محترمی کنار باغچه‌ای نشسته بود. آرام نزدیکش رفتم ببینم چه کار می‌کند؟ دیدم گلی را جلویش گرفته و به آن خیره شده است و اشک از چشمانش می‌ریزد. سبحان‌الله! چگونه از این خاک تیره این رنگ‌آمیزی‌های زیبا این بوی معطر پدید آمده است؟ مبهوت شده بود. این گونه تماشای زینت‌های خدا، بد است؟ اینها مبغوض است؟ پس اینکه دنیا را پست می‌شمرد و حتی گوشه چشمی هم به دنیا نمی‌کرد، یعنی چه؟ یعنی آن دنیایی که هدف باشد، اصالت داشته باشد.

وقتی آدم به آن نگاه می‌کند، خودش را بخواهد. نه اینکه به یاد خدا بیفتد یا از آن برای رسیدن به سعادت آخرت، برای کسب رضای خدا، برای انجام تکلیف، برای خدمت به خلق خدا، استفاده کند. این طور نگاه کردن، مذموم نیست. خود پیامبر به زینت کردن، دستور می‌داد مخصوصاً نسبت به همسران. پیامبر آن کسی را که از همسرش کناره گرفته بود بسیار توبیخ کرد. پس منظور از دنیای مبغوض، همان دنیایی است که «دار الغرور»؛ است فَلا تَغُرَّنَّکُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا ۴؛ این دنیایی است که آدم را از آخرت‌غافل می‌کند نه از آن جهتی که انسان را به یاد آخرت و به یاد خدا بیاندازد. این حیثیت، حیثیت اخروی است نه دنیایی. به عبارت دیگر پیغمبر اکرم (صلی الله وعلیه وآله) همه مخلوقات خدا را دوست داشت، از آن جهت که نشانه محبوبش بودند. از آن جهت که می‌توانست از آنها در راه انجام وظیفه و در راه کسب رضای خدا استفاده کند. آن چیزی برایش مبغوض بود که انسان را غافل کند.

دو روی سکه‌

کلمه دنیا را دو جور معنا کرده‌اند: یکی به معنی نزدیک است و یکی هم از ماده «دنائت»؛ یعنی پست‌تر، حیات دنیا یعنی حیات پست‌تر.
آیات قرآن آن جا که صحبت از الحیاة الدنیا؛ یا دارالدنیا؛ در مقابل دار الاخرة؛ است دنیا را مذمت و نکوهش می‌کند. اما دنیا حیثیت دیگری هم دارد، یکی حیثیتی که محبوب خداست، دارای حکمتها و اسرار است. متجر اولیا الله؛ است. بهشت در مقابل اعمالی است که در این دنیا انجام می‌دهیم به وسیله همین امور دنیوی. شاید بیش از نود درصد تکالیفی که ما داریم، بدون ممارست در امور دنیا انجام نمی‌شود. اکنون سوال می‌شود، با اینکه دنیا دو حیثیت دارد، هم حیثیت خوب دارد هم بد، چطور در قرآن همیشه جهت مذمتش را ذکر کرده است؟ خوب بود چند آیه هم درباره حسن دنیا ذکر می‌فرمود. چطور با اینکه دنیا جهات حُسنی هم دارد اما در قرآن و نهج‌البلاغه از آن تعریف نشده است؛ سّرش چیست؟ درست است که در قرآن اسمی از دنیا به عنوان تعریف آورده نشده، اما نعمتهای دنیا زیاد تکرار شده است؛ آب‌های جاری، میوه‌های گوناگون، حتی اسب و استر را برای شما خلق کردیم، هم برای اینکه سوارش بشوید و هم زِینَة. تا از منظر زینت هم از اسب استفاده کنید. وَ لَکُمْ فِیها جَمالٌ.؛ در چند جا وقتی دنیا را وصف می‌کند می‌گوید وَ زِینَةً وَ یَخْلُقُ ما لا تَعْلَمُونَ .۵؛ پس قرآن خوبیهای دنیا راذکر کرده است.

آخرت‬ طلبی با دنیا

خدا بعد از اینکه مکرر نعمتهای دنیا را که می‌تواند جهات مثبت داشته باشد ذکر فرموده، می‌فرماید:؛ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ؛ باید از آن استفاده کنید تا انگیزه شکر در شما پیدا شود. تا آدم از یک نعمتی استفاده نکند، انگیزه شکر در او پیدا نمی‌شود. اگر کسی احساس نیاز به همسر نکند، معیوب است، چون هیچ وقت نمی‌فهمد لِتَسْکُنُوا إِلَیْها ۶؛ یعنی چه. اصلاً مزه‌اش را نمی‌چشد، درک نمی‌کند. در تابستان‌منی، اگر یک حبه هندوانه به آدم بدهند، آنوقت می‌گوید عجب نعمتی است این هندوانه. تا نعمت‌ها را نچشید و مزه‌اش را درک نکنید، انگیزه شکر پیدا نمی‌کنید. ببینید خدا چه چیزهایی برایتان خلق کرده است؛ اینها مذموم و دنیاگرایی نیست. دنیاگرایی وابستگی انسان به این لذت‌های دنیا است که دیگر به یاد خدا و آخرت و قبر و قیامت نیفتد. اما اگر کسی عطر هم بزند برای اینکه روز جمعه برود نماز جمعه تا بوی بد ندهد و مردم ناراحت نشوند، نه تنها دنیاطلبی نیست بلکه آخرت‌طلبی است، خیلی هم ثواب دارد.

دلیل تربیتی دنیا

ما به طور طبیعی گونه‌ای آفریده شده‌ایم که ابتدائاً فقط لذت‌های مادی را درک می‌کنیم. مانند کودکی که از بدو تولد تا بزرگی احساسات مختلفی دارد باید آرام آرام به طرف معنویات و ارزشها سوق داده شود. وظیفه مربی این است که انسان را کنترل کند تا زیاده‌روی نکند. قرآن و نهج‌البلاغه، زشتی‌ها، عیب‌ها و لغزشگاههای دنیا را یادآور می‌شوند تا قدری حواسمان را جمع کنیم و الاّ اگر انسان را رها کنند خود به خود به طرف مادیات کشیده می‌شود.

طرح شبهه‌

پیغمبر می‌گوید من گوشه چشمی هم به دنیا نمی‌کنم، دنیا برای من مبغوض‌ترین چیزهاست. امیرالمؤمنین (علیه السلام) می‌فرماید: دنیا از آب بینی بز نزد من زشت‌تر است؛ عفطة عنز؛ (آنفولانزا اصلش از انف العنزه است). در تعبیر دیگر ۷ حضرت می‌فرماید: دنیا از استخوان خوک مرده‌ای که در دست انسان مبتلا به جذام است پست‌تر است. خب یک همچون پیغمبر و امامی که دنیا را این جور۸می‌بینند دیگر برای چه بیایند برای دنیا قانون وضع کنند؟ پس شأن دین اجلّ است از اینکه قانون برای دنیا داشته باشد این همان پایه سکولاریزم است. می‌گوید دین فقط ارتباط با خدا و قیامت و آخرت و ابدیت است. امور دنیا اصلاً ارزشی ندارد که دین به آن بپردازد.

جواب شبهه‌

دخالت کردن در امور دنیا و قانون‌گذاری برای آنها به این علت است که در دام دنیا نیفتید، رفتارتان به گونه‌ای باشد که شما را اسیر دنیا نکند بتوانید با این زندگی به طرف آخرت و خدا و به طرف ارزشها بروید. اگر این قوانین نباشد در امور اجتماعی ظلم و حق کشی خواهد شد. از حقوق قضائی گرفته تا جزایی و بین‌الملل. همه اینها روحش عدالت است. خیال می‌کنند لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ ۹ خلاف عدالت است. [شنیدم یک آقایی گفته اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوی ۱۰؛ حاکم براین آیه است.

خدا انشاالله یک ذره سواد به من مرحمت کند! آیا می‌شود آیه‌ای حاکم بر آیه دیگری باشد؟ آنهم اعْدِلُوا؛ حاکم بشود بر لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ، یک مطلق حاکم باشد بر نصّ!؟] ما مصادیق عدالت را نمی‌دانیم چیست. انبیا گفته‌اند اگر این جور رفتار کنید، عدالت است، نه آن طور که خودتان خیال می‌کنید. اگر ما را به خودمان وا می‌گذاشتند راه را عوضی می‌رفتیم، دنیایمان خراب می‌شد و زمینه‌ای برای سیر به آخرت باقی نمی‌ماند.

وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَُیمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی؛ لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً ۱۱ کسانی که ایمان و عمل صالح داشته باشند تدریجاً خدا این کمالات‌را به آنها می‌دهد -البته مصداق کاملش در زمان ظهور ولی عصر عجل الله فرجه الشریف است- اینها مقدمه هست برای اینکه مردم هر چه بیشتر و هر چه بهتر به عبادت خدا بپردازند و لذا امام فرمود حتی عدالت هم هدف انبیا نیست هدف، معرفت الله است. پس انبیا اگر برای دنیا قانون وضع می‌کنند، نه برای این است که به این زندگی دنیوی در مقابل آخرت اهمیت دهند؛ بلکه اهمیت زندگی دنیا این است که انسان را به سعادت آخرت می‌رساند. پس می‌بایست به این دنیا اهمیت بدهیم، نه از آن جهت که اصیل، بلکه از آن جهت که وسیله است.

۱؛ نهج‌البلاغه، خطبه ۱۶۰، ص ۲۲۶.

۲؛ اعراف، ۳۲.

۳؛ اعراف، ۳۱.

۴؛ لقمان، ۳۳.

۵؛ نحل، ۸.

۶؛ روم، ۲۱.

۷؛ ر. ک: نهج‌البلاغه، خطبه ۳، ص ۴۸.

۸؛ ر. ک: نهج‌البلاغه، حکمت ۲۳۶، ص ۵۱۰؛ «وَ اللَّهِ لَدُنْیَاکُمْ هَذِهِ أَهْوَنُ فِی عَیْنِی مِنْ عِرَاقِ خِنْزِیرٍ فِی یَدِ مَجْذُوم».

۹؛ نساء، ۱۱.

۱۰؛ مائده، ۸.

۱۱؛ نور، ۵۵.

منبع:مهر

گزارش خطا

مطالب مرتبط
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: