06 شهريور 1401 1 صفر 1444 - 45 : 17
کد خبر : ۱۲۳۵۹۹
تاریخ انتشار : ۰۶ شهريور ۱۴۰۱ - ۱۷:۳۶
حضرت ام کلثوم(س)از شمر ملعون خواست که آنان را از دروازه‌ای ببرد که جمعیت کم‌تری دارد و سرها را از آنان دور کند؛ چرا که خاندان آل‌الله از فرط نگاه نامحرمان خوار شده بودند. اما او اهل‌بیت را از شلوغ‌ترین دروازه، وارد شهر کرد.

عقیق: ماه صفر تنها ماهی از سال قمری است که در آن ولادت ائمه وجود ندارد که شیعیان و محبان اهل بیت(ع)، آن را از ایام سوگواری سال می‌دانند، شاید سبب آن، واقع شدن وفات رسول خدا(ص) در این ماه است.

بنا به روایتی، روز اول ماه صفر، کاروان اسرای کربلا به شام می‌رسند و حوادث تلخ دیگری از جمله شهادت دختر ۳ ساله امام حسین (ع) و رحلت جانگداز پیامبر اکرم (ص) در روز ۲۸ این ماه رقم می‌خورد؛ پایان این ماه نیز مصادف با شهادت هشتمین پیشوای شیعیان امام رضا (ع) است. در ادامه بخشی از مقتل ورود کاروان اسرای کربلا به شهر شام که توسط هیأت علمی «جرعه» تدوین شده است، می‌خوانید.

اهل بیت سیدالشهداء(ع) را با دستانی بسته وارد شام کردند

اهل بیت سیدالشهداء(ع) را روز اول ماه صفر همراه سرهای شهدا، همچون اسیران کفار و تُرک و دیلم، با دستانی بسته و صورت‌های باز سوار بر مرکب‌های بدون جهاز از دروازه «توما» یا دروازه «ساعات» وارد شام (دمشق) کردند و از بازار عبورشان دادند؛ به نحوی که اهل ذمه نیز بر ایشان اهانت می‌کردند و بر پله‌های مسجد جامع که جایگاه اسرا بود، نگاهشان داشتند.

برخورد توهین‌آمیز و زشت با کاروان اسرا در شام

ذکر این نکته ضروری است که در کوفه، اهل بیت(ع) را می‌شناختند و به فضایلشان آگاه بودند. بنابراین مردم، گریان و پشیمان بودند، اما در شام که اسلامشان اموی بود، به دلیل عدم شناخت اسلام راستین و اهل بیت و تبلیغات بنی‌امیه، برخورد مردم به گونه‌ای توهین‌آمیز و زشت بود که بسیار به اهل بیت(ع) سخت گذشت.

اینان اسیران اهل بیت ملعون هستند

امام صادق(ع) از امام باقر(ع) و ایشان از امام سجاد(ع) نقل می‌فرمایند که فرمود: «مرا بر شتری لَنگ و بی‌جهاز سوار کردند و سر پدرم بر عَلَمی بود و زنان ما پشت سر من بر استران بدون پالان سوار بودند. نگهبانان پشت سر و اطراف ما با نیزه ما را احاطه کرده بودند و هرگاه کسی از ما گریه می‌کرد با نیزه بر سرش می‌زدند. تا اینکه وارد شام شدیم و منادی ندا می‌داد: «ای مردم شام! اینان اسیران اهل بیت ملعون هستند.»

 اهل‌بیت را از شلوغ‌ترین دروازه وارد شهر کردند

حضرت ام کلثوم(س)از شمر ملعون خواست که آنان را از دروازه‌ای ببرد که جمعیت کم‌تری دارد و سرها را از آنان دور کند؛ چرا که خاندان آل‌الله از فرط نگاه نامحرمان خوار شده بودند. اما آن نانجیب، دقیقاً برعکس خواسته ایشان عمل کرد و اهل‌بیت را از شلوغ‌ترین دروازه، در حالی که سرهای مقدس شهدا در میان ایشان بود، وارد شهر کرد.

مگر شامیان عیدی دارند...

سهل بن سعد ساعدی نقل می‌کند که در سفر زیارت بیت‌المقدس به شام رسیدم. دیدم همه جا آذین بسته و مردم شادند و زنان با دف و طبل پایکوبی می‌کنند. پرسیدم مگر شامیان عیدی دارند که ما از آن اطلاع نداریم؟ گفتند: گویا تو غریبه‌ای. خود را معرفی کردم. گفتند: آیا تعجب نمی‌کنی چرا آسمان خون نمی‌بارد و زمین اهلش را فرو نمی‌برد؟ گفتم مگر چه شده؟ گفتند که سر حسین(ع) را به همراه اهل بیت اسیرش از دروازه ساعات وارد می‌کنند.

به حامل سر بگو سر را از ما جلوتر برود

به آنجا رفته و دیدم سر امام حسین(ع) بر نیزه شکسته‌ای به دست اسب‌سواری است و در پی آن، زنانی بر شتران بی‌جهاز وارد شدند. به یکی از بانوان نزدیک شدم و گفتم: که هستی؟ گفت: من سکینه بنت‌الحسینم. گفتم: من صحابی رسول خدا هستم و از ایشان حدیث شنیده‌ام. آیا خواسته‌ای داری؟ فرمود: به حامل سر بگو سر را از ما جلوتر برود تا مردم به دیدن سر مشغول شوند و به ما نگاه نکنند که ما حرم رسول خداییم. من ۴۰۰ دینار به نیزه‌دار دادم و او جلوتر  رفت.

پاسخ کوبنده امام سجاد(ع) به پیرمرد شامی

پیرمردی از اهل شام آمد و زبان به ناسزا گشود و گفت: «خدا را شکر که شما را کشت و بلاد اسلامی را از شرتان ایمن ساخت و امیرالمومنین را بر شما مسلط کرد.» امام سجاد(ع) فرمود: «ای پیرمرد! آیا قرآن خوانده‌ای؟» عرض کرد: بلی. فرمود: «آیا این آیه را می‌شناسی که می‌فرماید: «قل لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده فی القربی؟» عرض کرد: بلی. فرمود: «و آیا خوانده‌ای که و آتی ذی القربی حقه». عرض کرد: بلی. حضرت فرمود: «آن نزدیکان ما هستیم.»

باز فرمود: «این آیه را خوانده‌ای که می‌فرماید: «واعلمو انما غنمتم من شیئ فان لله خمسه و لرسول و لذی القربی؟» گفت: آری. فرمود: «آن نزدیکان ما هستیم.» و باز فرمود: «آیا خوانده‌ای که انما یریدالله لیذهب عنکم‌الرجس اهل‌البیت و یطهرکم تطهیرا؟» عرض کرد: بله. فرمود: «ما اهل بیت(ع) هستیم که خداوند آیه طهارت را مخصوص ما نازل کرد.»

آیا می‌توانم توبه کنم؟

پیرمرد ساکت و پشیمان شد و تاملی کرد و گفت: تو را به خدا شما آنان هستید؟ فرمود: «بلی به خدا سوگند و بدون شک، ما همان‌ها هستیم و به‌حق جدمان رسول خدا ما همان‌ها هستیم.» پیرمرد گریست و عمامه‌اش را بر زمین کوبید و گفت: «خدایا! ما از دشمن آل محمد چه از جن باشد و چه انسان بیزاریم.» سپس گفت: «آیا می‌توانم توبه کنم؟» امام سجاد فرمود: «آری اگر توبه کنی خدا قبول می‌کند و تو با ما خواهی بود.» برخی گفته‌اند خبر به یزید رسید و او را کشت.

منهال بن عمرو نقل می‌کند: در شهر شام به امام سجاد(ع) عرض کردم: یابن رسول‌الله! احوال شما چگونه است؟ فرمود: «اوضاع ما مانند بنی‌اسراییل است، در میان فرعونیان که پسرانشان را سر می‌بریدند و زنان آن‌ها را زنده نگاه می‌داشتند. روزی عرب بر دیگران فخر می‌کرد که محمد صلی‌الله علیه و آله عرب است و قریش بر عرب فخر می‌کرد که محمد از قریش است و ما خاندان او هستیم که حق ما غصب شده و گرفتار و کشته و آواره‌ایم.»

۷ مصیبت جانسوز شام از زبان امام سجاد (ع)

مصیبت‌ها و توهین‌های صورت گرفته در شهر شام به خاندان اهل بیت (ع) و کاروان اسرای کربلا به حدی بود که در روایت داریم، از امام سجاد (ع) پرسیدند:‌ سخت‌ترین مصائب شما در سفر کربلا کجا بود؟ در پاسخ ۳ بار فرمودند: الشّام، الشّام، الشّام! امان از شام!

طبق روایت دیگر امام سجاد (ع) به نعمان بن منذر مدائنی فرمود: در شام ۷ مصیبت بر ما وارد کردند که از آغاز اسیری تا آخر، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود:

۱. ستمگران در شام اطراف ما را به شمشیرهای برهنه و استوار کردن نیزه‌ها احاطه کردند و بر ما حمله می‌کردند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل می‌زدند.

۲. سرهای شهداء را در میان کجاوه‌های زن‌های ما قرار دادند. سر پدرم و سر عمویم عباس (ع) را در برابر چشم عمه‌هایم زینب و ام‌کلثوم (ع) نگه‌داشتند و سر برادرم علی‌اکبر و پسر عمویم قاسم (ع) را در برابر چشمان خواهرانم سکینه (س) و فاطمه (س) می‌آوردند و با سرها بازی می‌کردند و گاهی سرها به زمین می‌افتاد و زیر سم سُتوران قرار می‌گرفت.

۳. زن‌های شامی از بالای بام‌ها، آب و آتش بر سر ما می‌ریختند، آتش به عمامه‌ام افتاد و چون دست‌هایم را به گردنم بسته بودند، نتوانستم آن را خاموش کنم. عمامه‌ام سوخت و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزاند.

۴. از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار چرخاندند و می‌گفتند: «ای مردم! بکُشید این‌ها را که در اسلام هیچ‌گونه احترامی ندارند!»

۵. ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را در خانه یهود و نصاری عبور دادند و به آن‌ها می‌گفتند: این‌ها همان افرادی هستند که پدرانشان، پدران شما را (در خیبر، خندق و ...) کشتند و خانه‌های آن‌ها را ویران کردند. امروز شما انتقام آن‌ها را از این‌ها بگیرید.

۶. ما را به بازار برده فروشان بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند، ولی خداوند این موضوع را برای آن‌ها مقدور نساخت.

۷. ما را در مکانی اسکان دادند که سقف نداشت و روزها از گرما و شب‌ها از سرما، آرامش نداشتیم و از تشنگی و گرسنگی و خوف کشته شدن، همواره در وحشت و اضطراب به سر می‌بردیم.

 

پی نوشت:
بحارالانوار ج ۴۵/ علامه مجلسی
​مقتل الحسین ج ۲/ خوارزمی
لهوف/ سید بن طاوس
نفس‌المهموم/ شیخ عباس قمی

 

مصیبت ورود اسرا به شهر شام ـ حامد خاکی

فقط نه خونجگرم از بی‌احترامی‌ها
نگاه شام، امان از نگاه شامی‌ها

شبیه گردن‌مان، روضه بسته می‌خوانم
دو سه شب است نماز نشسته می‌خوانم

به روز، سنگ و به ما کعب نی شبانه زدند
تنم کبود شده بس‌که تازیانه زدند

سرت نبود که از روی نیزه‌ها افتاد
غرور خسته من بود زیر پا افتاد

یهود را به تماشای ما فرستادند
به آل فاطمه از بغض فحش می‌دادند

هر آنچه زخم زبان بود با جگر خوردیم
چه قدر لطمه هم از کینه پدر خوردیم

از ازدحام و گذرهای تنگ رد می‌شد
حسین، خواهرت از زیر سنگ رد می‌شد

مرا چه قدر حرامی محاصره کردند
رباب را سر بازار مسخره کردند

مرا ببخش اگر که تن تو جا مانده
به دست حرمله پیراهن تو جا مانده

به روی نیزه‌ای از گوشواره‌مان چه خبر؟
رباب پیر شد از شیرخواره‌مان چه خبر؟

شعر ورود اهل بیت (ع) به شام ـ علی‌اکبر لطیفیان

خنده بر پاره گریبانی‌مان می‌کردند
خنده بر بی‌سروسامانی‌مان می‌کردند

پشت دروازه ساعات معطل بودیم
خوب آماده مهمانی‌مان می‌کردند

از سر کوچه بی‌عاطفه تا ویرانه
سنگ را راهی پیشانی‌مان می‌کردند

هرچه ما آیه و قرآن و دعا می‌خواندیم
بیشتر شک به مسلمانی‌مان می‌کردند

شرم دارم که بگویم به چه شکلی ما را
وارد بزم طرب‌خوانی‌مان می‌کردند

بدترین خاطره آن بود که در آن مدت
مردم روم نگهبانی‌مان می‌کردند

هیچ جا امن‌تر از نیزه عباس نبود
تا نظر بر دل حیرانی‌مان می‌کردند

 

منبع:فارس

گزارش خطا

مطالب مرتبط
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: